
با فعال شدن ماشه باید آماده جنگ هم باشیم؟

در آستانه فعالسازی ماشه، شورای امنیت سازمان ملل متحد روز جمعه (۲۸ شهریور ۱۴۰۴) درباره قطعنامه پیشنهادی کرهجنوبی برای تعلیق دائمی تحریمهای ایران رأیگیری کرد؛ قطعنامهای که اجرایش به ۹ رأی مثبت نیاز دارد و در صورت آنکه اجماعی درباره آن حاصل نشود، ماشه (اسنپبک) فعال شده و تحریمها بازمیگردند. این در حالی است که پنچشنبه، باراک راوید، خبرنگار آکسیوس با انتشار پیامی در شبکه X (توییتر سابق) با اشاره به نشست روز جمعه مدعی شد که احتمال تصویب این قطعنامه کم است و ماشه فعال خواهد شد.
به گزارش روز نو همچنین لارنس نورمن، خبرنگار والاستریت ژورنال نیز ادعا کرد «ایران پیشنهاد تازهای به تروییکای اروپایی برای جلوگیری از ماشه ارائه کرد، اما این پیشنهاد از نظر محتوایی ناکافی است، زیرا تهران خواستار تمدید یا لغو قطعنامه ۲۲۳۱ بدون ارایه اقدامات عملی شده است.» این تحولات تنها یک روز پس از تماس تلفنی عباس عراقچی، وزیر خارجه ایران، با وزرای خارجه انگلیس، فرانسه و آلمان رخ داد. یک روز پس از این تماس تلفنی، امانوئل مکرون، رییسجمهور فرانسه طی اظهاراتی بازگشت تحریمها تا ۹ مهر ۱۴۰۴ را «قطعی» خواند و پیشنهاد ایران برای تأخیر ماشه را ناکافی دانست.
این در حالی است که آقای عراقچی پیشتر هشدار داده بود که فعالسازی ماشه، همکاری ایران با آژانس بینالمللی انرژی اتمی را متوقف میکند و حتی ممکن است به خروج ایران از پیمان منع گسترش تسلیحات هستهای (NPT) منجر شود. رییس دستگاه دیپلماسی کشورمان همچنین ساعاتی بعد از ادعاهای مکرون، اعلام کرد که تهران طرحی معقول و قابل اجرا را در اختیار کشورهای اروپایی قرار داده تا از وقوع بحران غیر ضروری و قابل اجتناب در روزهای آینده جلوگیری شود. او در ادامه خاطرنشان کرد «شاید هم واقعیت آن باشد که در حقیقت این دستگاه دیپلماسی اروپاست که بیرون گود قرار دارد. از این رو، اکنون زمان آن فرا رسیده که شورای امنیت سازمان ملل وارد عمل شود و دیپلماسی را جایگزین تقابل سازد.
خطر در بالاترین حد خود قرار دارد.» حال در شرایطی که آینده دیپلماسی ایران و غرب درباره برنامه هستهای کشورمان بیش از هر زمان دیگر در هالهای از ابهام قرار دارد، روزنامه «اعتماد» در گفتوگویی اختصاصی با سیدمحمدعلی سیدحنایی، رییس هیات امنای اندیشکده دیپلماسی ملل تلاش کرده تا سناریوهای پیش رو را بررسی کرده و به نتایج حاصل از کنشهای غرب بپردازد. سیدحنایی در این گفتوگو تاکید کرد که نفوذ اروپا در دهه اخیر و به ویژه پس از جنگ در اوکراین کاهش یافته و این کشورها با چالشهای متعدد اقتصادی، مهاجرتی و سیاسی دستوپنجه نرم میکنند. او در ادامه خاطرنشان کرد که نقش سنتی اروپا، بهویژه فرانسه و انگلستان، در موازنه قدرت خاورمیانه کمرنگ شده و از همین رو فرانسه با موضعگیریهای فعال، تلاش میکند جایگاه این کشور را حفظ کند. رییس اندیشکده دیپلماسی ملل بر لزوم دیپلماسی هوشمندانه، اجتناب از اقدامات تنشزا مانند خروج از NPT، و اتخاذ انعطاف استراتژیک در مذاکرات هستهای تأکید کرد، در حالی که رایزنی درباره مسائل موشکی را خط قرمز خواند. مشروح گفتوگو در ادامه آمده است.
یک روز پس از تماس تلفنی عباس عراقچی وزیر امور خارجه کشورمان با همتایان اروپاییاش، امانوئل مکرون مدعی شد که بازگشت ماشه قطعی است، حال در شرایطی که تهران میگوید طرحی تازه در اختیار تروییکایی اروپایی جهت کاهش تنش قرار داده، موضعگیری اخیر رییسجمهوری فرانسه را چگونه ارزیابی میکنید؟
در دهه گذشته، اروپا با چالشهای متعددی مواجه شده که به کاهش نفوذ و اقتدار آن در صحنه جهانی انجامیده است. این افول بهویژه پس از آغاز درگیریها در اوکراین شدت یافته و با نتایج منفی نظیر بحران مهاجرت، مشکلات اقتصادی و پیچیدگیهای سیاسی همراه بوده است. این عوامل، جایگاه سیاسی و راهبردی اتحادیه اروپا را در نظام بینالملل تضعیف کرده است. به عنوان نمونه، در جریان بحران اوکراین، موضوعی که مستقیما با منافع اتحادیه اروپا مرتبط بوده، شاهد آن هستیم که دونالد ترامپ، رییسجمهور ایالات متحده، نقش محوری در مذاکرات میان روسیه و اوکراین ایفا میکند.
همزمان در برخی موارد، رهبران اروپایی به واسطه تصمیمگیریهای ترامپ به حاشیه رانده شدند، که این امر نشانهای از کاهش توان تأثیرگذاری اروپا در معادلات جهانی تلقی میشود و برای کشورهای اروپایی چندان خوشایند نیست. از سوی دیگر، اروپا بهویژه کشورهای فرانسه و انگلستان، از دیرباز نقش مهمی در موازنه قدرت در خاورمیانه ایفا کردهاند. با این حال، با تحولات اخیر و شکلگیری نظم جدید در این منطقه، نقش سنتی این کشورها کمرنگتر شده است.
فرانسه، به عنوان کشوری که همواره تلاش کرده جایگاه متمایزی در میان دیگر قدرتهای اروپایی داشته باشد، در مقاطعی از مذاکرات هستهای (برجام) نیز با طرح برخی ملاحظات، مسیر گفتوگوها را تحت تأثیر قرار داده است. در حال حاضر نیز به نظر میرسد رویکرد اخیر فرانسه، بهویژه تحت رهبری امانوئل مکرون، رییسجمهور این کشور با هدف احیای اقتدار و نقشآفرینی فعالتر این بازیگر در خاورمیانه صورت میگیرد. این موضعگیریها را میتوان به عنوان تلاشی برای نمایش قدرت و حفظ جایگاه فرانسه در معادلات منطقهای و جهانی تفسیر کرد.
اظهارات مکرون در حالی رسانهای شد که روز جمعه جلسه شورای امنیت با هدف بررسی پیشنویس قطعنامهای درباره لغو دائمی تحریمهای ایران برگزار میشود، قطعنامه که پیشتر کرهجنوبی آن را تدوین کرده بود و تصویبش به ۹ رای مثبت نیاز دارد. حال در چنین فضایی تصویب چنین قطعنامهای تا چه اندازه محتمل است؟
به نظر میرسد با توجه به فضای حاکم بر شورای امنیت سازمان ملل متحد، بازتاب توافق ایران با آژانس بینالمللی انرژی اتمی، و موضعگیریهای کشورهای اروپایی (به ویژه سه کشور اروپایی) احتمال تصویب و اجرای قطعنامه پیشنهادی مبنی بر لغو دائمی حقوق ایران در این زمینه بسیار کم است. بر اساس ارزیابی من، این قطعنامه تصویب نخواهد شد.
در این میان نقش چین و روسیه به عنوان اعضای دایمی شورای امنیت را چگونه ارزیابی میکنید، آیا این دو بازیگر بالاخص چین که واردکننده اصلی نفت ایران است و طبیعتا به واسطه تحریمها تحت فشار قرار خواهد گرفت، اهرمی برای چانهزنی یا انگیزهای برای تصویب طرح پیشنهادی جهت لغو تحریمها در اختیار دارند یا خیر؟
درباره نقش چین و روسیه در روابط با ایران، این دیدگاه وجود دارد که تصور ایران از این دو کشور به عنوان شرکای راهبردی یا متحدان استراتژیک، مبتنی بر یک خطای محاسباتی است. یکی از دلایل اصلی این ادعا، عملکرد این دو کشور در جریان جنگ ۱۲روزه است که هیچیک موضعگیری قاطعی در حمایت از ایران اتخاذ نکردند. در حالی که انتظار میرود یک متحد استراتژیک به صورت مستقیم یا غیرمستقیم در شرایط بحرانی از شریک خود حمایت کند، نمونهای مانند کره شمالی که در جنگ اوکراین بهطور مستقیم از روسیه حمایت کرده و حتی نیروی نظامی اعزام کرده است، به عنوان مصداقی از اتحاد استراتژیک مطرح میشود. اما روابط ایران با چین و روسیه به هیچ عنوان در این سطح نیست. شواهد متعددی این موضوع را تأیید میکند؛ از جمله حجم پایین تجارت ایران با این دو کشور، بهویژه با روسیه، عدم تحویل تسلیحات درخواستی ایران توسط این کشورها، و موضعگیریهای آنها در مواردی مانند مساله جزایر سهگانه ایرانی که برخلاف منافع ایران است. حال بهویژه پس از جنگ ۱۲روزه، نارضایتی ایران از روسیه به دلیل عدم محکومیت جدی این جنگ و حمایت قاطع از ایران افزایش یافته است. علاوه بر این نمیتوان انتظار داشت که روسیه یا چین برخلاف منافع ملی خود عمل کنند، زیرا هر دو کشور بر اساس اولویتهای ملی خود در صحنه جهانی عمل میکنند.
بهطور مشخص در مورد چین نیز باید گفت، این کشور به عنوان یکی از بزرگترین بهرهمندان از تحریمهای ایران، نفت کشورمان را با تخفیف قابلتوجهی خریداری میکند و پرداختهای آن اغلب با تأخیر یا در قالب کالا انجام میشود. بنابراین، چین انگیزهای برای حمایت از لغو تحریمهای ایران ندارد، زیرا این وضعیت به نفع منافع اقتصادی این بازیگر است. این واقعیات نشاندهنده آن است که روابط ایران با چین و روسیه، برخلاف تصور برخی، در سطح یک اتحاد راهبردی قرار ندارد.
پیشتر وزیر خارجه کشورمان طراحتا اعلام کرد که در صورت بازگشت تحریمهای شورای امنیت ذیل قطعنامه ۲۲۳۱، فعالیتهای ایران و نهاد پادمانی تحت تاثیر قرار خواهد گرفت و حتی در این میان سناریوی احتمالی خروج از انپیتی برجسته شد، حال در شرایط کنونی ارزیابی شما از کنش احتمالی تهران چه خواهد بود؟
به نظر میرسد اقدامات سلبی مانند خروج از معاهده عدم اشاعه سلاحهای هستهای (NPT) صرفا وضعیت را پیچیدهتر کرده و دشواریها را افزایش میدهد. چنین اقدامی بهطور مستقیم بهانهای در اختیار اسراییل و متحدانش قرار میدهد تا حمله احتمالی به ایران را توجیه کنند. مکانیزم ماشه، با توجه به مفاد آنکه ذیل فصل هفتم منشور سازمان ملل متحد قرار دارد، هرگونه اقدام نظامی علیه کشوری که مشمول این منشور است را نه تنها رد نمیکند، بلکه از آن حمایت مینماید. بنابراین، مکانیزم ماشه به خودی خود میتواند بهانهای کافی برای اسراییل و متحدانش فراهم آورد تا حمله جدیدی به ایران ترتیب بدهند و خروج از NPT میتواند این روند را تسریع ببخشد.
البته، در مقطع کنونی، اشاره به چنین گزینهای میتواند به عنوان یکی از کارتهای بازی ایران مفید باشد، اما به اعتقاد من، این کارتی است که نباید از آن استفاده شود، زیرا صرفا شرایط را خطرناکتر کرده و ممکن است به شعلهور شدن جنگ جدیدی منجر شود. بر اساس شرایط ایران پس از قطعنامه ۲۲۳۱ شورای امنیت، پیشنهاد میشود که ایران سفرای کشورهای اروپایی، به ویژه سه کشور اروپایی که به تعهدات خود پایبند نبودهاند، را حداقل بهطور موقت از ایران اخراج کند، سطح روابط دیپلماتیک با این کشورها را به سطح کاردار کاهش بدهد و حضور آنها در ایران را محدود کند. این اقدام عملیتر به نظر میرسد و در عین حال، با منافع ملی کشور همخوانی بیشتری دارد.
اگر فرض را بر آن بگذاریم که ایران و سه کشور اروپایی در کمتر از ۱۰ روز باقی مانده تا بازگشت ماشه بار دیگر دیپلماسی را به آزمون بگذارند، موضوعاتی، چون همکاری مشروط ایران با آژانس بینالمللی انرژی اتمی، غنیسازی صفر و فراتر از آن برد موشکهای کشورمان که اخیرا واشنگتن بر آن تاکید کرده، چگونه قابل حل است؟ آیا این شروط حداکثری ادعایی شانسی برای بازگشت به میز مذاکره باقی میگذارد یا خیر؟
دیپلماسی عرصهای است که در آن هر یک از طرفین با بهرهگیری از ابزارها و امکانات خود، به معامله و مذاکره با طرف مقابل میپردازند. یکی از عناصر کلیدی در دیپلماسی، توجه به عامل زمان و انتخاب درست لحظه استفاده از ابزارهای موجود است. همچنین، آگاهی از اینکه در چه زمانی باید انعطاف نشان داد و در چه زمانی باید موضع قاطعانهای اتخاذ کرد، از اهمیت بسزایی برخوردار است. متأسفانه، در سالهای اخیر، ایران فرصتهای متعددی را از دست داده است. زمانی که ایران از ابزارهای متعددی برخوردار بود و میتوانست با قدرت بیشتری وارد مذاکره شود و امتیازات بیشتری کسب کند، این فرصتها مورد استفاده قرار نگرفت.
اکنون، با کاهش ابزارها، تهران میتواند ادامه مذاکرات را برگزیند. هرچند به اعتقاد من، مذاکره درباره مسائل موشکی به هیچ عنوان قابل پذیرش نیست، زیرا این موضوع خط قرمز ایران محسوب میشود. با این حال، در خصوص مساله هستهای، پذیرش برخی محدودیتها میتواند به عنوان راهکاری برای خروج از بحران کنونی در نظر گرفته شود. دنیای سیاست، عرصه تصمیمگیریهای دشوار است. گاهی ایستادگی بیش از حد در برابر فشارها ممکن است به شکست منجر شود، اما انعطافپذیری میتواند به تطبیق با شرایط و حفظ پایداری کمک کند. در چنین شرایطی، میتوان با انعطاف، از توفانهای سیاسی عبور کرد و در زمان مناسب، با تقویت ابزارهای مذاکراتی و از موضع قدرت، بار دیگر به میز مذاکره بازگشت. حال با توجه به فرصتهای ازدسترفته و کاهش ابزارهای مذاکراتی، به نظر میرسد توسل به رویکردی منعطف در این مقطع زمانی ضروری باشد. البته همانطور که اشاره شد، مسائل موشکی همچنان خط قرمز باقی میماند، اما در مورد برنامه هستهای، بررسی امکان برخی محدودیتها میتواند گزینهای منطقی برای مدیریت بحران کنونی باشد.
آیا این فرضیه محتمل است که امریکا درصدد است همزمان با بازگشت ماشه رایزنیها با ایران را از سر گرفته و به واسطه فشار حداکثری امتیاز حداکثری از آن خود کند؟ واکنش تهران چه خواهد بود؟
به نظر میرسد سیاست ایالات متحده و حتی کشورهای اروپایی بیشتر بر این متمرکز است که با اعمال فشار حداکثری بر ایران، کشورمان را به تغییر رفتار وادار کنند، نه اینکه به دنبال تغییر رژیم یا ایجاد جنگ تمامعیار باشند. هدف اصلی آنها این است که با افزایش فشارها، ایران را به ارائه امتیازات بیشتر وادار کرده و آن را تحت کنترل خود درآورند. در مقابل، لابی اسراییل و برخی گروههای مرتبط با آن، به جنگ تمامعیار و تجزیه ایران تمایل دارند. با این حال، به نظر میرسد که ایالات متحده و اروپا تمایلی به وقوع جنگ تمامعیار یا تجزیه ایران ندارند، زیرا این امر میتواند پیامدهای گستردهای به دنبال داشته باشد. به همین دلیل، آنها ترجیح میدهند از طریق فشار حداکثری، ایران را به پای میز مذاکره کشانده و امتیازات بیشتری کسب کنند.
به عنوان سوال آخر در صورت به بن بست رسیدن تمامی مسیرها، رویارویی نظامی تا چه اندازه محتمل است بالاخص در شرایط کنونی که ظاهرا اسراییل با چراغ سبز امریکا به هیچ قانون و هنجار بینالملل متعهد نیست؟
همانطور که اشاره کردید، بهرغم شواهد و قرائن، تحرکات اسراییل و تحلیلهای نظریهپردازان و استادان که بر قریبالوقوع بودن جنگ تأکید دارند، من تمایل دارم نگاهی متفاوت به موضوع داشته باشم و امیدوارم این دیدگاه درست باشد؛ زیرا جنگ قطعا هزینههای فراوانی برای کشور به همراه خواهد داشت. به نظر من، رویکرد اسراییل نسبت به ایران، جنگ و تجزیه کشورمان است، اما رویکرد ایالات متحده و اروپا چنین نیست.
اروپا به دلیل نگرانیهای ناشی از بحران مهاجرت و مساله موادمخدر و ایالات متحده به دلیل سیاست چرخش به آسیا، تمایلی به از دست دادن فرصتهای استراتژیک از طریق درگیریهای خاورمیانه ندارد و ترجیح میدهد سطح درگیریهای خود را کاهش بدهد. در مورد آینده ایران در شرایطی که مکانیزم ماشه اجرا شود باید گفت، بر اساس پیشبینیهای مرکز پژوهشهای اتاق بازرگانی، تعداد زیادی از کسبوکارهای کوچک و محلی مجبور به تعطیلی یا تعدیل شدید نیرو خواهند شد.
علاوه بر این در ماههای آینده، با افزایش بیکاری، با خطر اعتراضات اجتماعی روبهرو خواهیم بود. با این حال، با توجه به شرایط، احتمال رویارویی نظامی مستقیم بسیار کم است، زیرا فعالسازی مکانیزم ماشه به تدریج توان اقتصادی، اجتماعی و سیاسی کشور را تضعیف خواهد کرد. امیدواریم این اتفاق نیفتد، اما به نظر میرسد فعالسازی این مکانیزم بر بسیاری از عرصهها تأثیرگذار باشد. حداقل در کوتاهمدت، تصور نمیکنم اسراییل گزینه نظامی را انتخاب کند.