به روز شده در: ۲۵ تير ۱۴۰۴ - ۱۸:۴۰
کد خبر: ۷۰۲۴۸۷
تاریخ انتشار: ۰۹:۰۸ - ۲۵ تير ۱۴۰۴

مکانیسمی که در کنار مذاکره وصله مناسبی نیست!

روزنو :عباس عراقچی، وزیر امور خارجه کشورمان در شرایطی وارد پکن شدکه روابط میان تهران و واشنگتن و همچنین تروییکای اروپایی به سطح بی‌سابقه‌ای از تنش‌ها رسیده است.

حضور رییس دستگاه دیپلماسی کشورمان در نشست وزرای خارجه سازمان همکاری شانگهای، در شرایطی که هم چین و هم روسیه به عنوان دو بازیگر موثر در مذاکرات هسته‌ای و عضو دایم شورای امنیت در این نشست حضور دارند، از منظر گروهی از ناظران فرصتی برای بسیج ظرفیت‌های سیاسی‌-‌دیپلماتیک این سازمان جهت مهار فشار‌های غرب به شمار می‌رود. در همین حال، ادعا‌هایی درباره تغییر میانجیگری میان ایران و امریکا مطرح شده است.

مکانیسمی که در کنار مذاکره وصله مناسبی نیست!

به گزارش روز نو اگرچه پیش‌تر نیز گمانه‌زنی‌هایی از تقسیم کاری میان عمان و قطر مطرح بود. اکنون، اما ادعا‌هایی ازسوی محافل غربی مبنی بر اعطای این نقش به چین و نروژ منتشر شده است. لازم به‌ذکر است اخیرا تهران گزارشات ادعایی در باب تغییر میانجیگر اصلی یعنی مسقط را رد کرده است. این گمانه زنی‌ها در شرایطی مطرح است که چین که پیش‌تر توانسته بود نقش بازیگری صلح‌ساز را میان تهران و ریاض ایفا کند، اکنون نیز به ادعای برخی تحلیلگران به دلیل منافع انرژی، اقتصادی و پروژه‌های راهبردی‌اش در خاورمیانه، از ظرفیتی مشابه برخوردار است و قادر است همان نقش را در میانه تشدید تنش‌ها میان تهران و واشنگتن بازتعریف کند. همزمان با انتشار چنین ادعا‌هایی و تشدید تحرکات دیپلماتیک از سوی ایران، سایه فعال‌سازی مکانیسم ماشه و بازگشت قطعنامه‌های شورای امنیت بر سر ایران بیش از هر زمان دیگری سنگینی می‌کند.

تهدیدی که هرچند ادعای کلیدخوردن زودهنگام ازسوی مقامات ایران رد شده، اما واقعیت آن است که با نزدیک شدن به اکتبر ۲۰۲۵ (مهر ۱۴۰۴) عملا به دغدغه‌ای جدی تبدیل شده است. حال پرسش اساسی آن است که آیا تهران می‌تواند از روزنه دیپلماسی، پیش از بسته‌شدن در‌های رسمی، گامی رو به جلو بردارد یا خیر. روزنامه اعتماد با هدف پاسخ به چنین پرسشی با فریدون مجلسی، دیپلمات پیشین و محسن جلیلوند، کارشناس روابط بین‌الملل گفت‌و‌گو کرده است. مجلسی درگفت‌وگو با «اعتماد» ضمن تاکید بر این مساله که چین و روسیه توانایی جلوگیری موثر از فعال‌سازی مکانیسم ماشه را ندارند همزمان پیشنهاد می‌دهد ایران با کاهش تنش و بازگشت به دیپلماسی، زمینه گفت‌و‌گو با غرب را فراهم کند. جلیلوند، اما از زاویه‌ای دیگر معتقد است پکن به‌رغم رقابت با امریکا، منافع کلان اقتصادی با واشنگتن دارد و احتمالا در صورت تشدید بحران در منطقه این بازیگر، ایران را برای قرار گرفتن در مسیر کاهش تنش‌ها ترغیب خواهد کرد.

مشروح این گفت‌و‌گو را در ادامه می‌خوانید:

فریدون مجلسی: سفر رییس دستگاه دیپلماسی ما به چین می‌تواند در جهت تثبیت آتش‌بس در منطقه اهمیت داشته باشد

فریدون مجلسی، دیپلمات پیشین در پاسخ به سوال «اعتماد» در باب اهمیت سفر وزیر امور خارجه کشورمان به پکن تشریح کرد: در ابتدا باید گفت که سازمان همکاری شانگهای یک نهاد منطقه‌ای با تمرکز بر مسائل امنیتی و همکاری‌های چندجانبه است که گرچه ظرفیت‌هایی دارد، اما شاید در شرایط کنونی اهمیت و تاثیرگذاری مستقیمی بر بحران پیش‌رو نداشته باشد. با این حال، سفر رییس دستگاه دیپلماسی کشورمان به چین و دیدار با مقامات این کشور، که عضوی دایم در شورای امنیت سازمان ملل است، می‌تواند در جهت جلب حمایت و تثبیت آتش‌بس و ایجاد ثبات در منطقه اهمیت داشته باشد. به باورمجلسی، آقای عراقچی در کنار رایزنی با مقامات چینی می‌بایست برای برقراری تماس و گفت‌و‌گو باسایر بازیگرانی که در حال حاضر در مقابل ما قرار دارند، تلاش کند، چراکه سطح تنش‌های ایران و بازیگران غربی بالاخص طی ماه‌ها و سال‌های اخیر به سطح بی‌سابقه‌ای رسیده و اکنون زمان آن است که تا حدی از سطح این تنش‌ها کاسته شود.

این دیپلمات پیشین کشورمان در ادامه به «اعتماد» گفت: توجه داشته باشیم امریکا نیز در منطقه آرایش نظامی گسترده‌ای تعریف کرده و در جزایری، چون دیه‌گو گارسیا تا آب‌های اطراف خلیج‌فارس، حضور نظامی سنگینی دارد. اسراییل نیز از مدت‌ها قبل برای مقابله با ایران برنامه‌ریزی کرده است. در چنین فضایی، احتمال این وجود دارد که برخی بازیگران بین‌المللی به دنبال رسیدن به یک نتیجه نهایی از طریق تشدید تنش یا حتی درگیری نظامی مجدد باشند. از این‌رو، راهبرد عقلانی آن است که ایران با هدف کاهش تنش، بی‌اعتمادی‌ها را کاهش دهد و به جامعه جهانی نشان دهد که خواهان درگیری یا تنش نیست.

مجلسی در ادامه گفت‌وگویش با «اعتماد» خاطرنشان کرد: واقعیت این است که در شرایط فعلی، نباید انتظار داشته باشیم که کشور‌هایی مانند چین یا روسیه بتوانند گره‌ای اساسی از مشکلات ما باز کنند. چین، به عنوان بزرگ‌ترین بازیگر اقتصادی جهان، منافع گسترده‌ای در بازار‌های جهانی دارد و روابط اقتصادی در سطحی گسترده با کشور‌های عربی، اروپا و امریکا را داراست. از طرفی روسیه نیز، با وجود روابط نزدیک سیاسی به ایران، گرفتار جنگ اوکراین و مشکلات داخلی است و سطح روابطش با اسراییل، به‌ویژه به‌دلیل جمعیت روس‌تبار اجازه نمی‌دهد در معادلات منطقه‌ای به نفع ایران نقش‌آفرینی جدی داشته باشد.

مجلسی در پاسخ به دیگر پرسش «اعتماد» مبنی بر تمایل یا عدم تمایل واقعی واشنگتن به توافق با تهران تاکید کرد: به نظر می‌رسد ایالات‌متحده امریکا در حال حاضر تمایل دارد تمرکز خود را از خاورمیانه به مناطق خاور دور و شرق آسیا معطوف کند. این رویکرد ناشی از ارزیابی‌هایی است که در قالب آن هزینه‌ها و چالش‌های فزاینده حضور در منطقه، از جمله حمایت پرهزینه از اسراییل، به عنوان عوامل بازدارنده در سیاست خارجی واشنگتن تلقی می‌شوند. در عین حال، امریکا خود را متعهد به امنیت اسراییل می‌داند، اما این تعهد نیز مستلزم ایجاد توازن در سیاست‌های منطقه‌ای و کاستن از تنش‌هاست. به باور مجلسی از منظر منافع راهبردی، ایالات‌متحده همچنان بزرگ‌ترین قدرت اقتصادی جهان است و بخش قابل‌توجهی از اقتصاد جهانی را دراختیار دارد. در بسیاری از حوزه‌های صنعتی، از‌جمله انرژی، نفت، گاز و پتروشیمی، فناوری و سرمایه‌گذاری، امریکا توانایی‌هایی دارد که می‌تواند در همکاری با ایران نه‌تنها سود ببرد بلکه به توسعه متقابل نیز کمک کند. ایران، با منابع عظیم طبیعی و انسانی و موقعیت ژئوپلیتیک ویژه، ظرفیت بالقوه‌ای برای تبدیل شدن به یک شریک مهم اقتصادی در منطقه را دارد.

با این حال، تحقق چنین همکاری‌هایی نیازمند تفاهم و کاهش تنش میان طرفین است. این دیپلمات پیشین کشورمان در ادامه خاطرنشان کرد: بخشی از این تفاهم، از منظر امریکا، به کاهش تهدیدات منطقه‌ای و پرهیز از تشدید بحران‌های ژئوپلیتیک، از‌جمله در ارتباط با اسراییل، بازمی‌گردد. واشنگتن انتظار ندارد که ایران پس از دهه‌ها تقابل مستقیم و غیرمستقیم، وارد روابطی کاملا صلح‌آمیز با اسراییل شود، اما در عین حال به‌زعم این بازیگر، از بین بردن خصومت و پرهیز از اقدامات تقابلی، بخشی از الزامات یک وضعیت پایدار تلقی می‌شود. در واقع، لزومی به روابط گرم دیپلماتیک نیست، اما اجتناب از تنش و بی‌ثباتی یک اصل مهم است. حال نیز چنین توافقی، اگر محقق شود، نه‌تنها به سود امریکا و ایران خواهد بود، بلکه می‌تواند آثار مثبت منطقه‌ای نیز در پی داشته باشد. از‌جمله، می‌تواند بر پرونده فلسطین تاثیرگذار باشد و فرصت‌هایی برای پیگیری حقوق مشروع مردم فلسطین در قالب چارچوب‌های پذیرفته‌شده بین‌المللی فراهم کند.

این دیپلمات پیشین کشورمان در پاسخ به دیگر سوال «اعتماد» در باب نقش‌آفرینی چین و روسیه در زمینه عدم فعال‌سازی مکانیسم ماشه علیه ایران خاطرنشان کرد: در حوزه فعال‌سازی این سازوکار حتی یکی از اعضای برجام نیز می‌تواند به تنهایی در این مسیر اقدام کند و به نظرم چین و روسیه نیز نمی‌توانند به‌صورت موثری مانع از کلیدخوردن چنین سازوکاری شوند. بنابراین، برخلاف برخی تصورات، این دو کشور نه توانایی استفاده موثر از حق وتو در این شرایط را دارند و نه می‌توانند از ایران به شکل تعیین‌کننده‌ای حمایت کنند. به گفته مجلسی با این‌حال، چین و روسیه می‌توانند در مقام میانجی نقش‌آفرین باشند؛ به‌ویژه در فرصت محدودی که باقی مانده، حضور فعال آنها در مسیر کاهش تنش و تسهیل مذاکرات، می‌تواند به نفع ایران باشد. توجه داشته باشید که طبیعی است چین و روسیه رویکردی عمل‌گرایانه و مبتنی بر منافع خود را در تعامل با ایران دنبال کنند.

 این دیپلمات اسبق ایران در ادامه به «اعتماد» گفت: البته روسیه در برخی پرونده‌ها با ایران هماهنگی‌هایی داشته، اما در حوزه‌هایی مانند بازار انرژی، رقیب ایران است و این واقعیتی است که نمی‌توان نادیده گرفت. چین نیز عمدتا رویکردی تجاری دارد و هر جا سودی برایش متصور نباشد، شاید حاضر به هزینه کردن نباشد. درنتیجه، تکیه کامل بر این دو کشور در شرایط بحرانی، رویکردی واقع‌بینانه نخواهد بود. به گفته مجلسی با این همه، می‌توان از چین و روسیه خواست که در نقش میانجی وارد عمل شوند و از فعال‌سازی «مکانیسم ماشه» جلوگیری کنند؛ البته این اقدام نیز باید همراه با گام‌هایی باشد، از‌جمله مذاکره با تروییکای اروپایی و حتی امریکا، چرا‌که مسوولیت اصلی، همچنان بر‌عهده خود ایران و طرف‌های غربی است که باید با اراده‌ای واقعی و برمبنای منافع متقابل، وارد مسیر حل‌وفصل بحران شوند.

مجلسی در پاسخ به دیگر سوال «اعتماد» مبنی بر واکنش‌های احتمالی تهران به کنش‌های مخرب اروپا در راستای اقدام به «اسنپ‌بک» تاکید کرد: در سال‌های اخیر، موضوع بازگشت تحریم‌های شورای امنیت علیه ایران، موسوم به «مکانیسم ماشه»، بار‌ها در سطح رسانه‌ای و دیپلماتیک مطرح شده است. در روز‌های اخیر نیز، اظهارات مختلفی از‌سوی مقامات ایرانی درباره امکان‌پذیر بودن یا نبودن چنین فرآیندی در چارچوب توافق برجام بیان شده است؛ از‌جمله آقای ظریف، وزیر خارجه پیشین و همچنین آقای عراقچی وزیر امور خارجه فعلی تصریح کرده‌اند چنین مکانیسمی به شکل مورد ادعا در برجام پیش‌بینی نشده است. به گفته این دیپلمات اسبق ایرانی با این حال، چه این امکان به لحاظ حقوقی در چارچوب برجام وجود داشته باشد یا نه، واقعیت آن است که اقدام احتمالی کشور‌های اروپایی برای بازگرداندن تحریم‌های شورای امنیت علیه کشورمان، در صورت وقوع، می‌تواند تاثیرات بسیار مهمی بر وضعیت سیاسی و اقتصادی ایران داشته باشد.

در حال حاضر نیز ایران تحت تحریم‌های سنگینی قرار دارد، اما در صورت بازگشت قطعنامه‌های شورای امنیت، دامنه این فشار‌ها ممکن است به حوزه‌هایی گسترش یابد که آثار ملموس‌تری در زندگی روزمره مردم خواهد گذاشت؛ از جمله محدودیت‌های دریایی و دیگر اشکال محدودسازی اقتصادی. مجلسی در ادامه به «اعتماد» گفت: اگرچه دعوت اخیر تروییکای اروپایی به گفت‌و‌گو در شرایط تهدیدآمیز مطرح شده است، اما در عین حال می‌تواند یک فرصت تلقی شود؛ فرصتی که اگر به‌درستی درک شود و از آن بهره‌برداری گردد، شاید بتواند مسیر را برای کاهش فشارها، بازسازی اعتماد و بازگشت به تعامل سازنده با جهان هموار سازد.

محسن جلیلوند: چین به عنوان شریک تجاری بزرگ امریکا بعید است منافع کلان خود را به خاطر ایران به خطر بیندازد

محسن جلیلوند در پاسخ به سوال «اعتماد» درباره برخی ادعا‌ها در فضای رسانه‌ای، از‌جمله احتمال میانجیگری چین یا نروژ میان ایران و امریکا گفت: گرچه از حیث سیاسی چنین فرضیه‌هایی قابل بررسی است، اما نمی‌توان با قطعیت به آن اتکا کرد یا به‌کلی آن را رد نمود. به باور من، موضوع اصلی نه در سطح تنش مستقیم میان تهران و واشنگتن، بلکه در بُعد ژئوپلیتیک پیچیده‌تری نهفته است. تا زمانی که مساله ایران و اسراییل حل‌وفصل نشود، دستیابی به تفاهم با امریکا نیز دشوار خواهد بود، چه چین میانجی باشد، چه نروژ یا هر بازیگر دیگر.

به باور جلیلوند حال اینکه درباره موضوعی، چون فعال‌سازی مکانیسم ماشه نیز پکن از چه رویکردی پیروی خواهد کرد، باید گفت: این بازیگر با وجود رقابت راهبردی با امریکا، همچنان بزرگ‌ترین شریک تجاری واشنگتن به‌شمار می‌رود. حجم مبادلات اقتصادی سالانه میان دو کشور، به مراتب بیشتر از تجارت چین با ایران است. بنابراین بعید است که پکن منافع کلان اقتصادی خود با ایالات‌متحده را به‌خاطر منافع محدودتر خود با ایران به خطر بیندازد؛ حتی در پرونده‌هایی مهم‌تر مانند تایوان نیز، چین تاکنون از مواجهه مستقیم با امریکا خودداری کرده است.

این کارشناس روابط بین‌الملل در ادامه خاطرنشان کرد: در صورتی که دامنه بحران به درگیری در منطقه خلیج‌فارس کشیده شود، به ویژه در صورت تحقق سناریو‌هایی مانند انسداد تنگه هرمز، این وضعیت برای چین مخاطرات جدی خواهد داشت. چین حدود ۲۰‌درصد از نفت مصرفی خود را از خلیج‌فارس تامین می‌کند و افزایش قیمت نفت به بالای ۲۰۰ دلار بر اثر گسترش درگیری، می‌تواند به‌شدت بر هزینه تولید و صادرات این کشور تاثیر بگذارد. در مقابل، امریکا به عنوان بزرگ‌ترین تولیدکننده نفت جهان، تنها بخش بسیار کوچکی از نفت خود را از خاورمیانه وارد می‌کند و از این رو، آسیب‌پذیری‌اش در این حوزه کمتر است.

به گفته جلیلوند بنابراین، در صورت بروز یک بحران گسترده در منطقه، چین ممکن است ایران را ترغیب کند تا از گسترش دامنه درگیری جلوگیری شود. همچنین، باید به این نکته توجه داشت که روابط چین با اسراییل نیز در سطح مطلوبی قرار دارد، از این رو، انتظار یک جانبداری قاطع از‌سوی چین به نفع ایران، ارزیابی واقع‌گرایانه‌ای نیست. جلیلوند در ادامه گفت‌وگویش با «اعتماد» در باب وجود اختلافاتی میان ترامپ و نتانیاهو نیز تاکید کرد: وجود چنین گمانه‌زنی‌هایی اغلب بیش از آنکه مبتنی بر واقعیت‌های ژرف سیاسی باشد، جنبه ژورنالیستی دارد. آنچه در حال وقوع است، محصول یک بازی چندلایه، پیچیده و بلندمدت است.

این کارشناس روابط بین‌الملل در پاسخ به دیگر پرسش «اعتماد» در باب ارایه تضمین‌هایی از‌سوی واشنگتن به تهران مبنی بر عدم ازسرگیری تجاوزات خاطرنشان کرد: ناپلئون جمله مشهوری دارد: «هر قراردادی تا زمانی اعتبار دارد که نیرویی پشت آن باشد.» این جمله، بازتاب واقع‌گرایی عمیق در روابط بین‌الملل است؛ جایی که قدرت نظامی یا توازن قوا، پشتوانه اصلی توافقات تلقی می‌شود. در این چارچوب، آنچه امروز به عنوان آتش‌بس نانوشته در منطقه از آن یاد می‌شود، نه یک توافق رسمی و امضا‌شده، بلکه نوعی وضعیت شکننده و موقت است و صرفا برمبنای ملاحظات عملی طرف‌ها پابرجا مانده است.

 به باور جلیلوند در سطح بین‌المللی، گاهی کشور‌ها در پی بحران‌های حاد، ضمانت‌هایی ارایه می‌دهند که بعضا قابل اتکا هستند. به عنوان مثال، پس از بحران موشکی کوبا، ایالات‌متحده تعهد داد که برای تغییر نظام سیاسی کوبا اقدامی نکند؛ تعهدی که تاکنون نیز پایبند به آن بوده است. اما در مقابل، تضمین‌هایی نیز وجود دارند که هرگز اجرا نشده‌اند؛ مانند تعهد روسیه در دهه ۱۹۹۰ مبنی بر احترام به تمامیت ارضی اوکراین، که با حمله نظامی به این کشور در سال‌های اخیر، زیر پا گذاشته شد. در نتیجه، تضمین‌ها در نظام بین‌الملل تابع دو مولفه‌اند: نخست، توازن قدرت یا به تعبیری توازن وحشت و دوم، منافع متغیر بازیگران.

اگر یکی از این دو مولفه تغییر کند، تعهدات بین‌المللی نیز ممکن است به راحتی نادیده گرفته شوند. این کارشناس مسائل سیاست خارجی در ادامه به «اعتماد» گفت: وقتی آقای عراقچی از ضرورت اخذ تضمین سخن می‌گوید، این موضوع از منظر دیپلماتیک قابل‌درک است. در بسیاری از محافل دیپلماتیک، مقامات اظهاراتی مشابه را مطرح می‌کنند. حال اگر پرسیده شود که امریکا اساسا باید چه تضمینی به ایران بدهد، پاسخ پیچیده‌تر از آن است که به یک جمله تقلیل یابد. چگونه می‌توان وارد مذاکره با کشوری شد که علیه ایران عملیات نظامی انجام داده و اساسا چه موضوعی برای مذاکره باقی مانده است؟

محسن جلیلوند در پاسخ به پرسش «اعتماد» مبنی بر اینکه ممکن است چه موضوعاتی در کانون رایزنی تهران و واشنگتن قرار گیرد، تشریح کرد: پس از بازگشت بنیامین نتانیاهو از اولین سفرش به امریکا، سه خواسته از‌سوی او مطرح شد که می‌توان آنها را نماینده نگاه غالب در جهان غرب نسبت به پرونده ایران دانست. یکی از این خواسته‌ها، تغییر در برد موشک‌های ایران است؛ موضوعی که بار‌ها از سوی کشور‌های اروپایی و امریکا مطرح شده و اکنون به‌نظر می‌رسد فراتر از یک مطالبه اسراییلی، به مطالبه‌ای مشترک در سطح غرب تبدیل شده است.

در کنار آن، پایان‌بخشیدن به روند غنی‌سازی اورانیوم در ایران نیز به عنوان یک شرط دیگر، مطرح است؛ شرطی که گرچه با اصول حقوقی پذیرفته‌شده در معاهده عدم اشاعه (ان‌پی‌تی) محل بحث است، اما در موضع‌گیری‌های سیاسی غربی‌ها بار‌ها تکرار شده است. این کارشناس روابط بین‌الملل در ادامه با اشاره به سومین خواسته ادعایی مطرح کرد که مورد بعدی نیز به الگوی رفتاری ایران در قبال اسراییل بازمی‌گردد. به عبارتی این گروه از بازیگران خواهان این بودند که تهران شکل سیاست خود را درقبال تل‌آویو تغییر دهد سیاستی شبیه به کشورهایی، چون پاکستان یا عراق. در این وضعیت، پرسش کلیدی آن است که تاب‌آوری ملی ما تا چه اندازه است؟ و تا کجا می‌توانیم در برابر چنین خواسته‌هایی مقاومت کنیم یا با آنها وارد چانه‌زنی شویم؟ با این حال، باید پذیرفت که دو طرف ابزار‌های خاص خود را دراختیار دارند و درنهایت این موازنه ابزار‌ها و قدرت است که تعیین خواهد کرد کدام‌یک در این بازی سنگین وزن بیشتری دارد.

جلیلوند در پاسخ به دیگر پرسش «اعتماد» در باب تبعات احتمالی فعال‌سازی مکانیسم ماشه در ابعاد مختلف، تاکید کرد: فعال‌سازی مکانیسم ماشه مجموعه‌ای از تبعات اقتصادی، سیاسی، نظامی و اجتماعی را برای کشور به همراه خواهد داشت. به‌عبارت دیگر هدف دول غربی همواره این بوده است که ایران را وارد مرحله‌ای از بی‌تعادلی استراتژیک کنند. فراموش نکنید اقتصاد ایران، حتی پیش از تهدید به اجرای این مکانیسم، با ناترازی‌های گسترده‌ای مواجه بوده و هست. در چنین شرایطی، تشدید فشار‌های بین‌المللی، مانند بازگشت تحریم‌های شورای امنیت، می‌تواند این ناترازی‌ها را عمیق‌تر کرده و ظرفیت‌های برنامه‌ریزی اقتصادی را به‌شدت محدود سازد.

به گفته این کارشناس روابط بین‌الملل، تحمیل چنین شرایطی، هزینه‌های کشور را در حوزه‌های مختلف سه‌برابر خواهد کرد و امکان برنامه‌ریزی‌های فناورانه و زیربنایی را نیز کاهش می‌دهد. در این معادله، گرچه رژیم اسراییل از نظر وسعت جغرافیایی و منابع، محدود و به‌اندازه یک استان کوچک ماست، اما به پشتوانه حمایت‌های سیاسی، نظامی و اطلاعاتی گسترده غرب، توان مداخله و تحمیل بحران را دارد. از این رو، پرسش اساسی برای سیاست‌گذاران ایران آن است که تاب‌آوری ملی تا کجا می‌تواند ادامه یابد.

تصویر روز
خبر های روز