به روز شده در: ۲۶ آذر ۱۴۰۳ - ۱۰:۱۶
کد خبر: ۵۳۸۹۶۰
تاریخ انتشار: ۱۷:۲۱ - ۲۲ شهريور ۱۴۰۱
"سلام ابراهیم به دولت مردمی"!

رئیسی، دولت بی‌گفتمان و جیغ‌هایی از روی کلافگی!

۸ سال از اقدامات و برنامه‌های پر تعداد و سنگین هاشمی رفسنجانی گذشته بود و مردم احساس می‌کردند کشور قدم در راه آینده نهاده است. از طرفی هم هاشمی رفسنجانی دائم تلاش می‌کرد با کشور‌های منطقه روابط خود را گسترش دهد و سوء تفاهمات با آمریکا را نیز به سرانجامی برساند.
روزنو :

رئیسی، دولت بی‌گفتمان و جیغ‌هایی از روی کلافگی!

شعار رئیسی "دولت مردمی" و "سلام ابراهیم" بود، گفتمان او مخلوط یا التقاطی از رفتار‌های اجرائی هاشمی، اندیشه سیاسی خاتمی، اقدامات پوپولیستی احمدی‌نژاد و رویکرد بین‌المللی حسن روحانی بود، برخی هم دولت سیزدهم را دولت بی‌گفتمان می‌نامند

دیدارنیوز ـ اسفندیار عبداللهی: تاریخ جمهوری اسلامی را مرور کنیم متوجه می‌شویم، با این که همیشه دولت‌ها (به معنی قوای مجریه) فقط دارای سطحی از اختیارات بودند و گرچه طی چهار دهه به مرور این اختیار کم و کمتر شده، اما هر دولتی برای خود بر محور یک گفتمان مستقر شده است، جز دولت سیزدهم.
اصل تأسیس جمهوری اسلامی ایران، شورش و خروج مردم ایران علیه شاه برای رسیدن به یک سری از آرمان‌های فرهنگی، مذهبی و عرفی بود. بدیهی است اقتصاد ایران در دوره پهلوی گرچه از یک مکتب متعارف اقتصادی بین‌المللی پیروی نمی‌کرد و مخلوط و کاریکاتوری از مکاتب سوسیالیسم مدرن و کاپیتالیسم بود و هنوز رگه‌ها و رسوبی از فئودالیسم نیز در آن مانده بود، اما از این نظر که به آرامی به سمت رفاه اجتماعی می‌رفت و از سویی هم اراده‌ای برای ایجاد زیر ساخت‌ها به وجود آمده بود، اساسا انقلابی که صورت گرفت اقتصادی، معیشتی و رفاهی نبود. زیر اولا اعتراضات در شهر‌های بزرگی شروع شده بود و مردم آن شهر‌ها از سطحی از رفاه برخوردار بودند و اگر فقری هم بود در روستا‌ها و حاشیه بود و عموما شاهد اعتراضی از آن ناحیه نبودیم.
گفتمان انقلاب

بنابراین معترضان و انقلابیون در پیروی از رهبران خود - که از تنوع گفتمانی هم برخوردار بودند- از نظر فرهنگی چند مطالبه مختلف و گاه متضاد داشتند. مثلا چپ‌ها ضمن اینکه با شعار عدالت اجتماعی که بیشتر پایه‌های اقتصاد سوسیالیسی داشت، اعتراض می‌کردند، ولی از نظر فرهنگی نیز به نوعی تمرکز در تصمیم‌گیری فرهنگی مانند آنچه در شوروی و چین و بلوک شرق بود، اعتقاد داشتند.

مذهبی‌ها به رهبری حضرت امام، حکومت عدل علی می‌خواستند، ملی‌گرا‌ها به دنبال بازگشت هژمونی فرهنگی ایران باستان و اِلمان‌های ایرانی بودند و نهضت آزادی با نمادهایی، چون مهندس بازرگان، آیت‌الله سید محمود طالقانی و ابراهیم یزدی معتقد به اخلاق اسلامی در حکمرانی بودند و در واقع طالب حکومت اسلامی به آن معنا نبودند. آن‌ها ملی‌گرایی را در مفهوم ایرانی مسلمان تعریف می‌کردند.

گفتمان عرفی انقلابیون نیز اعتقاد به آزادی بیان، آزادی احزاب، انتخابات آزاد، استقلال و عدم وابستگی به شرق و غرب بود که در این مطالبه در کتب علوم سیاسی و جامعه شناسی سیاسی به وفور یافت می‌شد و بیشتر این خواسته‌ها از سوی دانشگاهیان و روشنفکران مطرح می‌شد. این از مطالبه و گفتمان انقلاب اسلامی. بعد از آرام شدن درگیری‌های داخلی و یکدست شدن حاکمیت، صدام جنگ علیه ایران را کلید زد و باقی ماجرا.
دولت جنگ

گفتمان دولت مهندس میرحسین موسوی به ریاست جمهوری حضرت آیت‌الله خامنه‌ای را نمی‌توان از گفتمان انقلاب جدا دانست، اما به دلیل غلبه شرایط جنگ بر هر اندیشه و نظریه‌ای، نمی‌توان گفتمان مشخص و متعارفی را برای آن دوره تعریف کرد و اگر خاستگاه چپ اسلامی میرحسین موسوی را در آن مقطع حساس در نظر نگیریم، عموما وجه سوسیالیستی، یارانه‌ای و تعاونی آن دولت بر دیگر وجوه اقتصادی متعارف غلبه داشت و این هم به خاطر خط فکری و اندیشه حاکم در دولت نبود، بلکه برای رفع نیاز‌های دوره جنگ بود.
شیوه هاشمی

هاشمی رفسنجانی دقیقا زمانی زمام امور را در دست گرفت که جنگ تمام شده بود و کشور نیاز فوری به سازندگی داشت. او همین شعار را انتخاب کرد و خاستگاه اقتصادی‌اش هم که اقتصاد بازار و اعتقاد به اقتصاد آزاد بود، به کمکش آمد و با استفاده از منابع داخلی و خارجی که به مرور جذب شد، نظریه سازندگی خود را پیش برد. دولت سازندگی را بروکرات‌هایی اداره می‌کردند که اکثرا تحصیل‌کردگان دانشگاه‌های اروپا و آمریکا بودند. بیشترین سرمایه انسانی در جنبه‌های نظری و اندیشه اقتصادی هاشمی، در سازمان برنامه و بودجه و بانک مرکزی حضور داشتند. علاوه بر محسن نوربخش، تکنوکرات‌هایی، چون مرتضی محمدخان، محمدرضا نعمت‌زاده، غلامرضا آقازاده، بیژن نامدار زنگنه، عباس احمد آخوندی، اکبر ترکان، محمدعلی نجفی، غلامرضا فروزش و محمدهادی نژادحسینیان با تفکرات کاپیتالیستی و سیاست اقتصاد بازار، پروژه سازندگی مد نظر هاشمی رفسنجانی، به کمک ظرفیت قرارگاه سازندگی سپاه پاسداران را پیش بردند؛ و به هر روی دولت‌های اول و دوم هاشمی بین سال‌های ۶۸ تا ۷۶ دارای گفتمان، هدف و چشم انداز مشخصی هم به لحاظ نظری و هم اجرایی بودند.

۸ سال از اقدامات و برنامه‌های پر تعداد و سنگین هاشمی رفسنجانی گذشته بود و مردم احساس می‌کردند کشور قدم در راه آینده نهاده است. از طرفی هم هاشمی رفسنجانی دائم تلاش می‌کرد با کشور‌های منطقه روابط خود را گسترش دهد و سوء تفاهمات با آمریکا را نیز به سرانجامی برساند. ولی دوره هاشمی پایان یافت و سید محمد خاتمی که از چپ اسلامی می‌آمد با گفتمان دموکراسی‌سازی، بحث جامعه مدنی، توسعه سیاسی، صلح با جهان، آزادی‌های شخصی و اجتماعی، تمرکز بر فرهنگ ایرانی و اسلام رحمانی و دعوت از سرمایه‌گذاری خارجی، پیروز انتخابات شد و گرچه انتظار می‌رفت مجری خاستگاه سیاسی خود یعنی بحث رفاه و عدالت اجتماعی باشد، اما در عمل خبری از این نگاه در رفتار او نبود و یکسره به سراغ وجوه اجتماعی، سیاسی، فرهنگی و روابط متفاوت ایران با جهان در حکمرانی رفت.

البته نباید فراموش کرد که بضاعت اجرایی و نیرو‌های مورد استفاده سید محمد خاتمی کم و بیش همان افرادی بودند که در دولت‌های هاشمی کار کرده بودند، به خصوص در حوزه‌های اقتصادی، تجاری و صنعتی، یاران هاشمی در دولت اصلاحات همکار سید محمد خاتمی شدند؛ لذا گرچه دالّ مرکزی گفتمان خاتمی توسعه سیاسی و دموکراسی‌سازی بود، اما از نظر اقتصادی دولت او عملا ادامه دولت سازندگی هاشمی رفسنجانی بود.

گفتمان آخرالزمانی محمود احمدی‌نژاد

محمود احمدی‌نژاد سیاست منحصر به فردی را برگزید و به خوبی متوجه شد که چگونه باید دلبری کند. به هر دلیل و به درست یا غلط او همه کاره کشور در اذهان عمومی را هاشمی رفسنجانی معرفی کرد. احمدی‌نژاد با زیرکی کامل به سراغ حساسیت‌های مردم رفت و انگشت بر مبحث اشرافی‌گری گذاشت. هاشمی را پدر این طبقه معرفی کرد و تقریبا ترکش‌های پوپولیست احمدی‌نژاد همه را زخمی کرد. برای او چپ و راست، محافظه‌کار و اصلاح‌طلب، کاپیتال و سوسیال و مذهبی هم فرقی نمی‌کرد. از هاشمی تا ناطق نوری و ... کسی نبود که از ترکش‌های محمود احمدی‌نژاد در امان بماند. احمدی‌نژاد می‌گفت کشور پولداری هستیم و این پول مال همه است و باید بین مردم تقسیم شود و این ایده را به مرحله اجرا هم گذاشت. او معتقد بود با توجه به وسعت ایران، می‌توانیم به هر خانواده ۱۰۰۰ متر زمین بدهیم که برای معیشت خودشان کشاورزی و دامداری محدود کنند و ...

ایده تقسیم پول (پول پاشی) دو کارکرد و خروجی مهم داشت. یکی اینکه ایجاد تورم شدید و بی سابقه کرد و دیگر اینکه بخش زیادی از مردم کم‌تر برخوردار، بخصوص روستاییان و حاشیه نشینان را راضی نمود. به هر حال این اقدامات احمدی‌‍نژاد گرچه هیچ ریشه و بنیان متعارفی نداشت، ولی سطحی از هوشمندی سیاسی در آن وجود داشت، هوشمندی و زیرکی که فقط برای جلب توجه عوام نسبت به احمدی‌نژاد مفید بود، نه برای توسعه کشور و احیانا رشد اقتصادی؛ بنابراین نمی‌توانیم بگوییم دولت احمدی‌نژاد بی گفتمان بود، نظر و ایده داشت، منتها بدیع، امتحان نشده و ناشناخته و البته بعد مشخص شد، آسیب زننده و خسارت‌بار و زیان‌آور هم بود.
اعلام برائت اصولگرایان از احمدی‌نژاد

آسیب‌های گفتمان محمود احمدی‌نژاد به حدی رسید که در ۳ سال پایانی دولت دوم او، حتی طرفدارانش و بخش سنتی جریان اصولگرا از او برائت جستند و مردم را تشنه و منتظر یک گفتمان علمی مبتنی بر تجربه کرد. حسن روحانی حاصل و خروجی شکست نظریات عجیب و غریب و آخرالزمانی محمود احمدی‌نژاد بود.

روحانی محصول پوپولیسم احمدی‌نژاد

روحانی از قدیمی‌ترین کارگزاران نظام جمهوری اسلامی و کسی بود که کار کردن با هر دو رئیس جمهور سازندگی و اصلاحات را تجربه کرده بود و مسلح و معتقد به روش‌های اجرایی، چون توجه به زیرساخت‌ها، جذب سرمایه‌گذاری داخلی و خارجی و ارتباط عادی با جهان بود. همچنین روحانی از نظر سیاسی و آزادی‌های اجتماعی و فرهنگی بخشی از رویکرد‌های سید محمد خاتمی را به کار بست. به گونه‌ای که می‌توان مدعی شد او با تلفیق و ترکیبی از اندیشه‌های هاشمی و خاتمی معتقد به توسعه متوازن بود. ولی این گفتمان و شعار روحانی رسمی توسعه متوازن یا چیزی شبیه به آن نبود. گفتمان روحانی و دال مرکزی شعار‌های انتخاباتی او در عادی شدن روابط ایران با جهان خلاصه می‌شد و پایلوت این نظریه را هم بر مذاکره با آمریکا و غرب گذاشت. او کلیدِ دروازه توسعه متوازن و راه نیل به آن را در روابط خارجی و سود حاصل از معاملات و معالادت ایران با جهان می‌دانست.

حاصل گفتمان روحانی!

گفتمان روحانی به کار بسته شد و در همان چهار سال اول نتیجه داد. به گونه‌ای که پس از توافق برجام تورم کنترل و رو به کاهش نهاد، شرکت‌های بزرگ خارجی عزم ایران کردند، قیمت ارز خارجی نسبتا ثابت ماند و باقی ماجرا. چندین عامل اما دست به دست هم داد، که گفتمان روحانی ادامه پیدا نکند و بدترین دوران اقتصادی را در دوره دوم صدارت او تجربه کردیم. اینکه چه عوامل داخلی و خارجی مسبب شکست برجام و گفتمان روحانی بودند یک سوی ماجرا است، ولی در اینکه حسن روحانی گفتمان و اندیشه سیاسی داشت و نتیجه هم داد، جای بحثی باقی نمی‌گذارد.

جریان اصلی مخالف برجام و مخالف گفتمان روحانی در سال ۱۳۹۸ متحد شد و با لطائف‌الحیل مجلس سیزدهم را فتح کردند و به دنبال آن و البته در شرایطی که مشارکت به حداقل رسیده بود، موفق شدند سکان دولت و ساختمان خیابان پاستور هم بگیرند و تحویل سید ابراهیم رئیسی دهند.

اما گفتمان رئیسی چیست؟ سید ابراهیم رئیسی که در سال ۹۶ هم برای ریاست جمهوری دور خیز کرده بود و در میدان رقابت بازی را به حسن روحانی باخت، برای دومین بار در سال ۱۴۰۰ با علم به پیروزی و با دعوتی که از سوی همه احزاب اصولگرا و اکثریت نمایندگان مجلس انقلابی و حمایت تمام قد جریان انقلابی اعم از اصولگرایان سنتی و انقلابیون جدیدالخلقه، وارد کارزار انتخاباتی شد و مطابق پیش بینی‌ها و البته مانند انتخابات مجلس یازدهم با مشارکت حداقلی مردم رئیس جمهور ایران شد. شعار رئیسی "دولت مردمی" و "سلام بر ابراهیم" بود.

گفتمان مخلوط دولت سیزدهم!

محمد مهاجری شاید بهترین تعبیر را نسبت به گفتمان سید ابراهیم رئیسی دارد و این گزارش را با درج یادداشت محمد مهاجری به پایان می‌بریم. این فعال رسانه‌ای اصولگرا در یادداشتی نوشت: «این یک واقعیت عینی است که آقای رییسی در انتخابات ۱۴۰۰ هیچ گفتمانی که برخاسته از ایده‌ای خاص باشد، نداشت. شعار‌هایی هم که برای او تهیه شد و در پوستر‌ها انتشار یافت دست‌مالی شده و برگرفته از نمونه‌های دور و نزدیک بود. حتی اگر بخواهیم به زور برای دولت سیزدهم، گفتمان بتراشیم، حداکثر می‌توان گفت دارای یک گفتمان مخلوط (التقاطی) است. هم شعار‌های هاشمی‌رفسنجانی در آن دیده می‌شد و هم برنامه‌های روحانی در آن نفوذ داشت و هم روش‌های پوپولیستی احمدی‌نژاد؛ هر چند به صورت ناقص و ناشیانه در آن ته‌نشین شده بود».

«ویژگی بی‌گفتمانی در هیچ یک از دوره‌های روسای‌جمهور پیشین سابقه نداشت و برند آن اختصاص به آقای رییسی دارد. آقای رییسی به صورت ناگهانی و دقیقه نودی وارد کارزار انتخابات نشد. او در سال ۱۳۹۶ عزم خود را جزم کرد تا رییس‌جمهور شود. حتی در روز انتخابات، طبق برآورد‌هایی که دریافت کرد، پیروزی‌اش را مسلم می‌پنداشت، اما گاهی تصور‌ها با واقعیت‌ها فاصله دارد. پس از انتخابات نیز کاملا روشن بود که او قصد دارد در سال ۱۴۰۰ باز هم بخت‌آزمایی کند. رفتار‌های تبلیغاتی در آستان قدس و سپس برخی روش‌های مدیریتی در قوه قضاییه، حکایت از آن داشت که دو سمت مذکور، تا حد قابل‌اعتنایی سکو‌های پرش به سمت پاستور بودند که البته در دنیای سیاست ناپسند نیست.»

پیروزی در رقابتی بی رقیب

«رییسی در ۱۳۹۶ به گفتمان روحانی باخت، اما برایش تجربه نشد که آن خلأ را طی ۴ سال بعد پر کند. بخت، یار او بود که در ۱۴۰۰ با گفتمان غالب و نامزد‌های پرقدرت مواجه نشد تا باز هم بی‌گفتمان بودن خود را به یک «گفتمان» مسلط و قدرتمند ببازد. عبارت‌هایی مثل «دولت مردمی»، «سلام بر ابراهیم» و نظایر آن حداکثر شعار‌های روبنایی و روتوش‌شده‌ای بودند که افاده گفتمان نمی‌کرد. به همین دلیل نیز آقای رییسی بعد از ۴ سال منتظر الرّیاسه‌بودن، برنامه‌ای گفتمان‌محور ارایه نکرد. مثلا هنوز از آن برنامه ۷۰۰۰ صفحه‌ای اقتصادی که در مناظره و تبلیغات از آن نام برد رونمایی نشده است.»

«یا مثلا در مورد سیاست خارجی و برجام، هیچ حرفی که از آن راهبرد استشمام شود، در فرآیند تبلیغاتی او دیده نشد. حتی همین الان که حدود ۱۳ ماه از عمر دولت سیزدهم می‌گذرد بلاتکلیفی در سیاست خارجی، آزاردهنده است. شعار‌هایی که گهگاه او درباره ایستادگی، بر حق ملت در مذاکرات می‌دهد، بیش از آنکه برنامه کار تیم آقای باقری باشد، شعار‌هایی است که مصرف داخلی دارد.

در حوزه فرهنگ نیز هیچ گفتمانی که بتواند به برنامه و چشم‌انداز تبدیل شود وجود نداشت و ندارد. در حوزه سیاست داخلی نیز همین بحران به‌چشم می‌خورد. همچنین اوج بی‌برنامگی دولت را می‌توان در حرکت‌های زیگزاگی دولت در حوزه اینترنت ملاحظه کرد.»

«آقای رییسی از یک‌سو وعده‌هایی در جریان انتخابات داد که امروز در مقام اجرا کاملا ضد آن عمل می‌شود. به عنوان نمونه آقای وزیر ارتباطات در حالی که می‌داند بخش بزرگی از شهروندان، اینترنت را روی گوشی تلفن همراه خود می‌خواهند از گسترش اینترنت خانگی حرف می‌زند! درست مثل اینکه به فرد گرسنه به جای غذا، آب بدهید.»

جیغ‌هایی از روی کلافگی!

نتیجه بی‌گفتمانی کلافگی بود، اما دولت برای جبران آن روشی را برگزید که تصور می‌کند می‌تواند از آن طریق به اهدافش برسد. این راهکار حمله به منتقدان و تهاجم به دولت‌های گذشته است صد البته که آن دولت‌ها با نارسایی‌ها، کارنابلدی‌ها و اشتباهاتی روبه‌رو بوده‌اند و شاید انگشت نهادن بر آن‌ها بتواند چند صباحی به ارضای روحی بینجامد، اما وقتی بدگویی‌ها به این و آن طول می‌کشد و به جیغ تبدیل می‌شود، نه فقط برای حریف سیاسی که برای خودی‌ها هم دلزدگی ایجاد می‌کند. مشکل بی‌گفتمانی را با جیغ نمی‌شود حل کرد. اگر دولت رییسی همین را دریابد، سه سال بعد را با کلافگی کمتری طی خواهد کرد.

ویژه روز
عکس روز
خبر های روز