
تاثیر انقلاب ایران بر سیاست خارجی آمریکا در خاورمیانه
روزنو :وقوع تغيير و تحولات در عرصه بينالملل و رخدادهاي سياسي دوران آغازين انقلاب در ساير مناطق جهان نظير امريكاي مركزي، خاورميانه دور يا در دنياي غرب كه به ميزان زيادي ناشي از اثرات انقلاب ايران و سياستهاي اين كشور بود، در تغيير افكار عمومي امريكاييها موثر بود.
وقوع تغيير و تحولات در عرصه بينالملل و رخدادهاي سياسي دوران آغازين انقلاب در ساير مناطق جهان نظير امريكاي مركزي، خاورميانه دور يا در دنياي غرب كه به ميزان زيادي ناشي از اثرات انقلاب ايران و سياستهاي اين كشور بود، در تغيير افكار عمومي امريكاييها موثر بود.
به گزارش روز نو، پس از کودتای 28 مرداد 1332 و نیز بخاطر جنگ ویتنام به عنوان یک ابر قدرت مداخله گر ، وجاهت خود را از دست داده بود . از این رو ، تقرب به امریکا افکار عمومی را هرچه بیشتر ازرده می کرد .
باید در نظر داشت که امام خمینی در نوامبر 1964به دنبال اعتراض به گسترش حضور مستشاران و نظامیان امریکایی در ایران و در نظر گرفتن حقوق ویژه دیپلماتیک برای انان تبعید شده و این نمره منفی بزرگی در پرونده سیاسی شاه و امریکا بود .
ثانیا ، حمایت های شاه از حکومت اسرائیل روز به روز اشکارتر می گردید . در حالیکه این حکومت به خاطر اشغال قدس ، قبله اول مسلمین و اواره کردن مردم مسلمان عرب و فلسطین ، به شدت منفور مردم و علمای دین بود . لذا همگرایی شاه با این رژیم بر شدت نفرت و نارضایتی توده ها و نخبگان می افزود.
شرایط سال وقوع حادثه بررسی شود و دیدگاه های مردم ایران بویژه انقلابیون در مورد دخالت های امریکا در اوضاع داخلی کشور نظیر کودتای 28 مرداد که منجر به سقوط دولت دکتر مصدق و بازگشت شاه به ایران و تداوم حکومت های دیکتاتوری شد.
خاطرات تلخ و جانکاه مردم ایران از اقدامات دولت امریکا بر ضد منافع کشور سابقه ای بس طولانی تر از دوران نهضت اسلامی ایران دارد . مردم ما در سال 1332 شاهد اقدام مداخله گرایانه دولت امریکا بودند که موجب سرنگونی دکتر مصدق شد و موجب بازگشت شاه که از کشور گریختخ بود شد . و موجب دیکتاتوری 27 ساله شاه بود.
سیاست های امریکا در قبال ایران
سیاست دو ستونی نیکسون - کیسینجر و نقش ژاندارمی ایران از آغاز ریاست جمهوری «نیکسون» و نقش مهمّی که «هنری کیسینجر» از ابتدا بهعنوان «مشاور امنیت ملی» و سپس وزیر خارجه، در هدایت سیاست خارجی آمریکاداشت، نقطه عطف جدیدی در روابط خارجی ایران و آمریکا به وجود آمد، زیرا از یکسو نیکسون در زمان کودتای ۲۸ مرداد ۱۳۳۲ هـ. ش به عنوان معاون «آیزنهاور»، نقشمهمی در جریان کودتا و بازگرداندن شاه به قدرت داشت و از همان زمان با شاه روابطدوستانه ای برقرار کرده بود و از سوی دیگر کیسینجر نیز که فرمان دیپلماسی آمریکا رابه عهده گرفته بود، یکی از طرفداران شاه در منطقه بود. به همین دلیل زمینه لازم برایواگذاری نقش جدید به ایران و تبدیل آن به یکی از مهره های اصلی و نگهدارندهء منافعآمریکا در منطقه فراهم شد. مسأله دیگری که در ارتقای نقش ایران به عنوان یک قدرتمنطقهای مؤثر بود، اعلام خروج نیروهای ا نگلیسی از شرق کانال سوئز و منطقه خلیجفارس تا آذر ۱۳۵۰ هـ. ش و عدم آمادگی آمریکا جهت حضور فیزیکی و تأمین امنیتکشورهای کوچک و تازه استقلال یافته حاشیه جنوبی خلیج فارس و نیز حراست وحفاظت از منابع انرژی منطقه بود که برای غرب اهمیّت حیاتی داشت تنها کشوری که میتوانست نقش ژاندارمی و امنیت منطقه را تأمین کند، ایران بود. امّاسردمداران آمریکا به این نتیجه رسیده بودند که در صورتی که چنین نقشی به ایران واگذار شود، ممکن است در بین کشورهای عرب منطقه عکس العمل منفی به وجودآورد.
به همین علت بود که سیاستی معروف به «دو ستون توسط نیکسون و کیسینجربرای حفظ امنیت خلیج فارس در نظر گرفته شد که ایران و عربستان هر کدام یکی ازستونهای آن را تشکیل میدادند. البته عربستان سعودی که یک کشور کم جمعیت ونسبت به ایران عقب مانده تر بود، نقش عمدهای را به عهده نداشت و نقش اصلی حفظامنیت و حراست کشورهای کوچک و منابع نفت به عهده ایران بود، چرا که ارتش مجهزو منظم داشتکمی بعد از اعلام سیاست دو ستونی، سیاست خارجی جدید آمریکا دربارهء کلیهمناطق مهمّ و بحران خیز جهان توسط نیکسون در سخنرانی او در سال ۱۳۴۸ هـ. ش /۱۹۶۸ م در جزیرهء گوام بیان شد که بعدها مشهور به «دکترین نیکسون یا دکترین گوام»گردید.
بر اساس این دکترین، مسؤلیت حفظ امنیت و دفاع هر منطقه به عهده کشورهایهمان منطقه بود که در واقع دوست و حافظ منافع آمریکا نیز بودند و آمریکا از نظرنظامی، اقتصادی، سیاسی و تسلیحاتی از آنها پشتیبانی و حمایت میکرد .هدفآمریکا از اعلام سیاستهای جدید که در واقع مکمل یکدیگر بودند، از یک سو کاهشهزینههای نظامی و تسلیحاتی خود و از سوی دیگر، فروش سلاح وتجهیزات بیشتر بهکشورهای مورد نظر و در نتیجه سر و سامان دادن به اوضاع اقتصادی و سیاسی داخلیخود بود که بر اثر جنگ ویتنام دچار بحرانها و اعتراضهایی شده بود. از این تاریخ به بعد، سیاست دو ستونی و دکترین نیکسون اساس روابط خارجیایران و آمریکا قرار گرفت و ایران که تا این زمان نقش درجه دومی در سیاست منطقهایآمریکا داشت، به دوست درجه اوّل و حافظ منافع آمریکا و ژاندارم خلیج فارس تبدیلشد. در سالهای ۱۳۵۱ هـ. ش و ۱۳۵۲ هـ. ش شاه و نیکسون دوبار در تهران و واشنگتن باهمدیگر ملاقات کردند. به دنبال هر کدام از این دیدارها، سیل سلاحها وتجهیزات جدی((تاریخ روابط خارجی ایران (پزوهشکده تحقیقات اسلامی ) ))
روابط ایران و آمریکا در آستانهء انقلاب در آستانه ظهور انقلاب پرشکوه اسلامی ایران به رهبری امام راحل(ره)، اوضاعنابسامانی بر روابط خارجی کشور حکمفرما بود.
ایران به عنوان یکی از ستونهای اصلیسیاست خاورمیانه ای آمریکا در خلیج فارس، دریای عمان و بخشی از اقیانوس هند بهایفای نقش ژاندارمی منطقه در جهت سیاستهای غرب می پرداخت و از منافع نامشروعبلوک غرب و بویژه آمریکای جهانخوار پاسداری میکرد. وقوع انقلاب و استقرارحکومت اسلامی در ایران سبب فروریختن یکی از اصلی ترین پایه های دکترین دوستونی نیکسون - کیسینجر شد و نظام نوپای اسلامیِ ایران از مدار سلطه آمریکا خارجگردید. این یکی از پیامدهای فوری انقلاب بزرگی بود که توسط رهبر کبیر آن هدایت ورهبری می شد و باعث بهت و حیرت جهانیان گردیدپایان سلطه و غارت ۲۵ ساله ایران توسط آمریکا، به خطر افتادن امکان دسترسیآسان، مداوم و مطمئن جهان غرب به نفت منطقه وحیات اقتصادی آنها، به هم ریختنموازنهء قدرت در جهان دوقطبی، انحلال پیمان سنتو، برچیده شدن پایگاههای جاسوسیو استراق سمع آمریکا از شمال کشور (بهشهر و کبکال)، اخراج چهل الی ۴۵ هزار ازمستشاران آمریکایی از ایران، بروز جوّ ضدآمریکایی در جهان بویژه در منطقهء پیرامونایران از دیگر پیامدهای مهم و فوری و شوک آور انقلاب اسلامی بود. نگرشی سطحی و گذرا به این تحولات مهم، علل موضع گیری خصمانه آمریکا علیهایران را مشخص میکند.
رفتار امریکا بعد از انقلاب
وقوع انقلاب اسلامي ايران در بهمن ماه 1357 (مصادف با فوريه 1979) بنا به گفته برژينسكي، مشاور جيمي كارتر در امور امنيت ملي، يكي از مهمترين و حساسترين وقايع منطقه خاورميانه پس از جنگ جهاني دوم براي امريكا محسوب ميشود. زيرا رژيم شاه به عنوان يكي از پايههاي دوگانه استراتژي امريكا در خاورميانه و يكي از ستونهاي دوگانه و اصلي دكترين نيكسون داراي آنچنان اهميتي بود كه حتي روابط امريكا با كشورهاي ديگر مانند پاكستان، تركيه و شيخنشينهاي خليج فارس را تحتالشعاع خود قرار داده بود.
انقلاب ايران روند اجراي استراتژي منطقهيي امريكا را مختل ساخت و از ديدگاه امريكا خلأ قدرت قابل توجهي در منطقه ايجاد كرد كه ميبايد هرچه زودتر با آن برخورد مناسب ميشد. انقلاب اسلامي ايران 4 تغيير و تحول عمده در سياست امريكا در عرصه بينالمللي ايجاد كرد كه هریک از آنها در بردارنده نتايجي براي كشورهاي منطقه خليج فارس و خاورميانه بود:
با سقوط شاه و پيروزي انقلاب اسلامي ايران و ازهمپاشي ساخت دكترين نيكسون- كيسينجر و بالاخره فسخ قرارداد دفاعي سال 1959 امريكا- ايران، كشور امريكا ناچار شد در استراتژي منطقهيي خود تجديدنظر كند. بدينترتيب كه در جستوجوي شاه جديدي در مصر سياست خود را بر اين پايه قرار داد كه از تسهيلات و امكانات نظامي آن كشور استفاده كرده و طبق برنامه مبلغ 8 ميليارد دلار اسلحه به انور سادات در دهه 1980 بفروشد.
به موازات برنامه فوق، امريكا كشور پاكستان را كه يك كشور اسلامي و از نظر نظامي قدرتمند بود تشويق كرد كه نقش موثرتري در خليج فارس بويژه در رابطه با تضمين ثبات حكومت عربستان سعودي ايفا كند. قسمت دوم استراتژي جديد امريكا عبارت از آمادگي آن كشور جهت ايفاي نقش موثرتر و مستقيمتر در مواضع ضروري بود. بنابراين امريكا شروع به گسترش تاسيسات و تجهیزات جزيره ديگو كارسيا واقع در اقيانوس هند كرده و در عين حال پايگاههايي در عمان، سومالي و كنيا براي حضور نظامي گستردهتر و قدرتمندتري در منطقه به دست آورد.
ضمنا طرحهاي مربوط به ايجاد نيروهاي واكنش سريع متشكل از 100هزار نفر براي استفاده احتمالي در خليج فارس نيز از همان منطق ياد شده پيروي ميكرد. حتي اگر نيروي واكنش سريع با مشكلات لجستيكي روبرو ميشدند كه حتما نيز چنين بود، امريكا اين آمادگي را داشت كه جهت تضمين عرضه نفت به جهان عرب حتي بخشي از خاك عربستان سعودي را نيز اشغال كند. با توجه به مشكلات لجستيكي براي اقدامات احتمالي نيروهاي واكنش سريع عدم تمايل كشورهاي عربي منطقه با اجازه استقرار نيروهاي امريكايي در خاك خود و استفاده از تسهيلات نظامي آنان و ... در اوايل دهه 1980 اخباري مربوط به استفاده احتمالي از نيروهاي كار خارجي براي انجام عمليات نظامي در مناطق نفتي بهنفع امريكا شايع شده بود.
به مرحله اجرا درآوردن استراتژي ياد شده در خاورميانه بدون تغيير در طرز تلقي امريكاييها غيرممكن بود، كه بعدا انقلاب ايران و بويژه مساله گروگانگيري به عنوان عامل مناسب باعث ايجاد تغييرات لازم شد. به عبارت ديگر، برخلاف سالهاي آخر جنگ ويتنام كه دستگاه رهبري امريكا ستيزهجوتر از بخش اعظم افكار عمومي آن كشور بود، سالهاي آخر دوران رياستجمهوري كارتر به عكس، افكار عمومي جامعه امريكا به جاي يك رهبري محتاطانه از اقدامات نظامي حمايت ميكرد.
وقوع تغيير و تحولات در عرصه بينالملل و رخدادهاي سياسي دوران آغازين انقلاب در ساير مناطق جهان نظير امريكاي مركزي، خاورميانه دور يا در دنياي غرب كه به ميزان زيادي ناشي از اثرات انقلاب ايران و سياستهاي اين كشور بود، در تغيير افكار عمومي امريكاييها موثر بود.
بحران گروگانهاي امريكايي عمليات تلافيجويانه ايالات متحده را در زمينههاي مالي و اقتصادي برانگيخت و از جمله مهمترين اقدامات توقيف داراييهاي بانكي ايران به مبلغ بيش از 8 ميليارد دلار در بانكهاي صادرات به ايران و ... از جمله عكسالعملهاي ديگر امريكا است. پس از اين اقدام امريكا، اين مساله مطرح شد كه ديگر اعضای اوپك نيز ممكن است مشمول چنين حركتي از سوي امريكا بشوند.
وقوع دو رخداد عمده و بروز بحران در روابط بين امريكا و ايران، باعث ايجاد تعارضاتي بين ايالات متحده امريكا از يك سو و ژاپن و كشورهاي اروپايي از سوي ديگر شد. چنين درگيريها و تعارضاتي بمدتها قبل و به اوايل دهه 1950 يعني هنگامي كه انگليسيها نقش حتيالامكان خود را از شاه دور نگهداشتند، درحالي كه انگليسيها و امريكاييها تا حدودي در كنار متحد خود ايستادند.
در دوران پس از گروگانگيري، تشتت عقايد گسترده شد و انگليسيها كه با سروصدا از امريكا حمايت ميكردند، بيسروصدا و محرمانه در صف ساير كشورهاي اروپايي و ژاپنيها قرار گرفتند. ضمنا هيچيك از كشورهاي مذكور دست به اعمال تحريمهاي جدي عليه ايران نزده، اموال و داراييهاي ايرانيان را توقيف نكرده، يا اقدام نظامي مناسبي انجام ندادند.
بنابراين اگرچه همانند روند تغيير طرز تلقي امريكاييها ايران تنها عامل ايجاد شقاق و اختلاف بين امريكا و متحدانش نبود، ولي يقينا ايران نقش مهمي در تقويت همگرايي و هماهنگي بين متحدان غربي داشت. نتيجه اينكه در تحليل نهايي امريكا، پس از انقلاب اسلامي ايران تمام منطقه خليجفارس حالت آسيبپذيري شديدي پيدا كرده و رهبران كشورهاي منطقه از طرف ايران احساس خطر كردند. اين خطر عبارت از وقوع انقلابهاي ديگر به روش انقلاب ايران در كشورهاي ديگر منطقه بويژه با تاكيد بر شعار صدور انقلاب ايران و ارزشهاي آن از سوي رهبران اين كشور است. از طرف ديگر، اعلام و گسترش شعار مهم «امروز ايران، فردا فلسطين» باعث ايجاد تهديد بالقوه براي پايه ديگر استراتژي امريكا در خاورميانه يعني اسراييل شد كه مسلما رهبران امريكا و همينطور اسراييليها نسبت به آن حساسيت شديد دارند.
بايد توجه داشت اسراييل به عنوان نزديكترين متحد امريكا در منطقه نقش مهمي در اجراي نقشههاي آن در خليجفارس دارد.
*نامه نيوز