
چرا علی دایی ،دهان افشین پیروانی را بست؟
هوای غرب تهران دیگر زیاد نمیسوزاند. از آفتاب داغ خبری نیست مخصوصا اینکه از همین حالا همه چیز حال و هوای مهرماه و پاییز گرفته است. بوی مدرسه میآید. بزرگراه کاشانی تهران به سمت غرب اما حال و هوای دیگری دارد. انتهای خیابان شاهین جنوبی که مرکز تعمیرکارهاست و همه خودروهایشان را برای تعمیر و سرویس به آنجا میبرند هم خلوت شده، همه به پرسپولیس فکر میکنند. مکانیکها و شاگردهایشان آچارچرخها را زمین گذاشته بودند و خیلی از آنها با لباسهای روغنی جلوی در ورزشگاه درفشیفر بودند. صبح پنجشنبه البته آرامتر از بعدازظهر چهارشنبه بود. جایی که دو مربی یعنی علی دایی و حمید درخشان این طرف و آن طرف زمین بودند و صحنههایی تلخ اما تاریخی را ثبت کردند. تعداد هواداران پرسپولیس جلوی در درفشیفر از چهارشنبه کمتر بود اما نیروی انتظامی هم آنجا حاضر بود، سه ون پلیس و چندین سمند 110 اول و آخر خیابان آتشنشانی که ورزشگاه محل تمرین پرسپولیس بود، پارک کرده بودند. ماموران نیروی انتظامی که اکثرا درجهدار هم بودند برخورد خوبی با مردم داشتند. با تصمیم باشگاه و احتمالا بهروز منتقمی، سرپرست باشگاه هیچکس را به ورزشگاه راه نمیدادند. خبرنگارها و عکاسها هم باید کارت نشان میدادند تا به داخل ورزشگاه بروند. فضا مثل چهارشنبه نبود اما طرفداران نگران تیم بودند.
وقتی دایی جلوی دهان پیروانی را گرفت
با طرفداران که صحبت میکردید متوجه میشدید که آنها آرام گرفتهاند اما همچنان نشانههای عصبانیت دیده میشد، البته نه به اندازه واکنشهای بعدازظهر چهارشنبه. بین هوادارانی که به ورزشگاه راه داده نشده بودند منتقدان علی دایی به مراتب کمتر بودند و طرفدارانش زیادتر و اتفاقا زمانی که حمید درخشان تمرین را شروع کرد شعار هم داده بودند: «درخشان حیا کن، پرسپولیس رو رها کن!» درخشان سریعترین حیاکن، رهاکن تاریخ پرسپولیس را شنید اما پیراهن تیم ملی اسپانیا را پوشیده بود و با احساس دلبوسکه بودن وارد زمین تمرین شد. طرفداران اما از یک صحنه حرف میزدند. از صحنهای که هنوز هم دربارهاش شوکه بودند. از یکی از طرفدارهای پرسپولیس پرسیدیم ماجرا از چه قرار بود که برایمان تعریف کرد: «وقتی چهارشنبه طرفداران وسط زمین تمرین بودند و دایی و دستیارانش به نیمکت چسبیده بودند، افشین پیروانی جلوی دوربینها قاطی کرد و هرچه از دهانش درآمد گفت. قبل از آن یکی از خبرنگاران به افشین پیروانی گفت: «آقای حمید درخشان توی رختکن منتظرند تا شما بیایید تا از شما رخصت بگیرد.» افشین پیروانی هم قاطی کرد و با حرفهای عجیب و غریبی واکنش نشان داد و گفت: «من؟ من بیام با حمید درخشان(... ) حرف بزنم؟!» راوی میگوید که 50،40 خبرنگار همچنان در بهت و حیرت بودهاند که پیروانی با صدای بلندتر ادامه میدهد: «من برم تو رختکن، میدونم باهاش چیکار کنم! (...) (...)(...) با تکتک آدمهایی که داخل رختکن هستن میدونم باید چیکار کنم!» ظاهرا خبرنگاران که تعدادشان زیاد است و حدود ۴۰، ۵۰ نفری هستند و همه اطراف پیروانی هستند صدایش را هم ضبط میکنند: «من خودم به خدمت تکتک آدمای تو رختکن میرسم!» علی دایی که بهت خبرنگاران و عصبانیت پیروانی را میبیند جلوی دهان پیروانی را میگیرد اما او مدام بد و بیراه میگوید و سر آخر دایی مجبور میشود که او را از نیمکت ذخیره بلند و از مردم و خبرنگاران دور کند. خبرنگاران مانده بودند که چطور این کلمات را مخابره کنند.» این طرفدار پرسپولیس میگفت فایل صوتی پیروانی میتواند بعدها به قیمت بالایی فروخته شود.
هم نگران هستند و هم نگران نیستند
اما نیروهای انتظامی هم حکایت جالبی دارند. یکی از درجهدارها به فرهیختگان میگوید: «برای ما جالب است که چقدر پرسپولیس برای مردم مهم است که اینطور برایش سر و دست میشکنند و سر دایی و درخشان با هم درگیر میشوند. ما اینجا آمدهایم که مردم با هم درگیر نشوند. با مدیران و مربیان درگیر نشوند. یک وقت اتفاق تلخی نیفتد. من خودم علی دایی را دوست دارم و عاشق بازیاش بودم اما واقعا مربی خوبی نیست و استقلالیهای فامیل و پاسگاه برایم کری میخوانند که مثلا امسال تیم من نهم جدول است. حالا من هی بیایم و بگویم که سال 52 شش تا زدهایم؟ تا کی کری بخوانم؟ چند بار کری بخوانم؟» این درجهدار از اتفاقات چهارشنبه هم میگوید: «یک خانم میانسال روز چهارشنبه آمده بود جای مادر من، یک قاب عکس بزرگ از علی دایی گرفته بود دستش و علامت ویکتوری نشان میداد، مگر انتخابات ریاستجمهوری است؟» عکس را با موبایل به درجهدار نشان میدهیم و حسابی میخندد و میگوید خودش است. طرفداران اما همچنان با هم کری دارند و با هم مناظرههای فنی ترتیب دادهاند. اینکه دایی خوب بوده و وقت نداشته و گذاشتهاند زمانی که پرسپولیس بازیهای راحتی دارد برکنارش کنند و توطئه حمیدرضا سیاسی بوده و برخی هم میگویند که درخشان کارنامه خوبی ندارد زمانی که سرمربی پرسپولیس بوده 6 تا از فتح خورده است. آن یکی میگوید درخشان در تیمهایی که بوده استقلال را برده و دو دربی را هم پرسپولیس از استقلال برده است. خلاصه این مناظرههای داغ با اخطارهای پلیس به پایان میرسد. تمرین تمام شده و حمید درخشان باید به کنفرانس برود. هواداران را از مقابل در دور میکنند و شعارها شروع میشود. بازیکنان داخل رختکن هستند. میگویند تا زمانی که مردم بایستند کسی خارج نمیشود. شعار درخشان حیاکن شروع میشود. عجب وضعیتی است.
دوئل درخشان و دایی
بازی فوتبال از بازی روزگار هم پیچیدهتر است. زمانی که درخشان سال 72 و در 35 سالگی به تیم ملی برگشت و در مقدماتی جام جهانی 94 و در بازی مقابل ژاپن، یک پاس گل استثنایی به علی دایی داد. دایی با آن سبیلهای کمپشت، پاس گل درخشان با سبیلهای پرپشت را به گلی بهیادماندنی تبدیل کرد تا ایران دو بر یک به پیروزی برسد. هرچند ایران به جام جهانی صعود نکرد اما همه به یاد دارند که دایی چقدر درخشان بازی کرد و درخشان هم درخشید. اما بهزاد غلامپور که دستیار علی دایی در پرسپولیس بود آن زمان نمایش فاجعهباری داشت و یکتنه اجازه نداد ایران به جام جهانی 1994 صعود کند. حالا بعد از ۲۰ سال، همان حمید درخشان اینبار به جای پاس گل به علی دایی و بهزاد غلامپور گل زد تا سرمربی پرسپولیس شود. باز هم میگوییم، بازی فوتبال ایران از بازی روزگار هم پیچیدهتر است.