ثروتی که در زباله دفن است!

در حالی که فشارهای معیشتی بر خانوارهای ایرانی هر روز بیشتر میشود و دولتها بهدنبال منابع جدید درآمدی هستند، یکی از بزرگترین ظرفیتهای اقتصادی کشور عملاً یا دفن میشود یا به جیب شبکههای غیررسمی میرود: پسماند. برآوردها از گردش مالی بسیار بالای زباله در ایران حکایت دارد؛ بازاری که اگرچه ظاهراً بیاهمیت به نظر میرسد، اما در عمل به منبع درآمدی بزرگ برای گروههایی خاص تبدیل شده است.
به گزارش روز نو این وضعیت، هم به تخریب محیطزیست دامن زده و هم فرصتهای اشتغال و توسعه را از اقتصاد رسمی گرفته است. سمیه رفیعی، یک نماینده مجلس از گردش مالی بزرگ انحصار طلبان در حوزه پسماند خبر داد و گفت: «قضیه آنجا اسفناکتر میشود که گردش مالی ناشی از مدیریت پسماندهای ویژه و صنعتی که به دست عدهای انحصار طلب است، بالغ بر ۲۰۰ همت است. چرا به اینجا رسیدیم؟ کشور دارد از این ۲۰۰ همت آسیب میبیند و منافع گروهی را تأمین میکند که بر حوزه مدیریت پسماند چنبره زدهاند.»
این در حالی است که کارنامه زبالهگردها و زبالهگردیها را که مرور میکنیم همهچیز دیده میشود؛ از اخبار آزار و اذیتی که متوجه زبالهگردهاست، خصوصا کودکان زبالهگرد تا خشونت و درگیری و قتل و گوشبری. هنوز خبر ماجرای درگیری و درنهایت قتل یک زبالهگرد را که چند سال پیش منتشر شده بود یا ماجرای بریدهشدن گوش یکی از زبالهگردها را که به سرعت در فضای مجازی پخش شده بود از یاد نبردهایم. اینها همه بخشی از معضلاتی است که لابهلای سخن از مافیای زباله و گردش مالی و عایدی اقتصادی زباله بیان میکنیم تا نفس انسانیت و مساله آدم بودن فراموشمان نشود و دفعه بعد و در نگاههای بعدی به زبالهگردها، آنها را فقط طمعکاران چشمدوخته به زباله یا فقیران و گرسنگانی که از فرط نداری تا کمر خم در سطلهای زبالهاند، نبینیم و متوجه باشیم چه آسیبهایی را خودشان تحمل میکنند و چه آسیبهایی را هم به جامعه تحمیل میکنند.
امروز زباله در بسیاری از شهرهای ایران نه بهعنوان «منبع» بلکه بهعنوان «مسئله» دیده میشود. نتیجه این نگاه، دفن غیراصولی، سوزاندن غیراستاندارد و انتقال آلودگی به آب، خاک و هواست. هزینههای این روند در نهایت به شکل افزایش بیماریها، کاهش کیفیت زندگی و فشار مضاعف بر نظام سلامت به جامعه بازمیگردد. در چنین شرایطی، پرسش اساسی این است که چرا کشوری با این حجم تولید پسماند، هنوز نتوانسته آن را به بخشی از اقتصاد مولد خود تبدیل کند؟
تجربه جهان؛ زباله بهمثابه صنعت
نگاهی به تجربه جهانی نشان میدهد که بسیاری از کشورها مسیر متفاوتی را پیمودهاند. در اروپا، مدیریت پسماند سالهاست از یک وظیفه خدماتی به یک صنعت سودآور تبدیل شده است. تفکیک زباله از مبدأ، سرمایهگذاری در فناوریهای بازیافت، تولید کمپوست و بیوگاز، و کاهش دفن، به ایجاد هزاران شغل پایدار و درآمدهای قابل توجه برای شهرداریها و دولتها منجر شده است. مفهوم «اقتصاد چرخشی» دقیقاً بر همین ایده استوار است: چیزی دور ریخته نمیشود، بلکه دوباره به چرخه تولید بازمیگردد.
چین نیز، با وجود چالشها، نمونهای قابل توجه است. این کشور طی دو دهه اخیر سرمایهگذاری عظیمی در خطوط تفکیک مکانیزه، بازیافت مواد و تبدیل زباله به انرژی انجام داده است. البته تجربه چین نشان میدهد که اتکای صرف به زبالهسوزی بدون تفکیک مؤثر میتواند پیامدهای زیستمحیطی و اقتصادی داشته باشد. درس اصلی این تجربهها آن است که فناوری بهتنهایی کافی نیست؛ سیاستگذاری، شفافیت اقتصادی و مشارکت اجتماعی نقش تعیینکننده دارند. کشورهایی که موفق شدهاند، معمولاً سه اصل را رعایت کردهاند: وجود یک نهاد ملی قدرتمند برای هماهنگی، مشوقهای اقتصادی برای تفکیک و بازیافت، و شفافسازی کامل گردش مالی پسماند. این اصول باعث شدهاند شبکههای غیررسمی یا حذف شوند یا به فعالیت قانونی و قابل نظارت روی آورند.
ایران؛ فرصت معیشتی و توسعهای پنهان
در ایران، موضوع پسماند سالهاست مطرح است، اما بیشتر در حد شعار و طرحهای مقطعی باقی مانده است. نبود یک طرح جامع ملی، تداخل وظایف شهرداریها و دستگاههای مختلف، و نفوذ منافع غیرشفاف، مانع شکلگیری یک صنعت رسمی و پایدار شدهاند. این در حالی است که توسعه صنعت بازیافت میتواند پاسخی همزمان به چند بحران باشد: بیکاری، کاهش درآمدهای پایدار دولت، و تخریب محیطزیست.
کارشناسان معتقدند اگر مدیریت پسماند بهصورت استانبهاستان و در چارچوب یک سیاست ملی اجرا شود، هر استان میتواند از زبالههای خود درآمد پایدار بهدست آورد. ایجاد شهرکهای بازیافت منطقهای، ترکیب بازیافت مواد خشک با پردازش پسماند آلی و تولید انرژی، و جذب سرمایهگذاری داخلی و خارجی، از جمله راهکارهای عملی در این مسیر است. مهمتر از همه، رسمیسازی زنجیره جمعآوری و فروش پسماند است؛ اقدامی که هم درآمدهای پنهان را آشکار میکند و هم امکان نظارت و مالیاتگیری را فراهم میسازد. از منظر معیشتی، این صنعت میتواند هزاران شغل مستقیم و غیرمستقیم ایجاد کند؛ از کارگران خطوط تفکیک تا مهندسان، تکنسینها و فعالان حوزه لجستیک. همچنین کاهش آلودگی و هزینههای درمانی، خود نوعی صرفهجویی اقتصادی برای جامعه است که معمولاً در محاسبات مالی نادیده گرفته میشود.
جمعبندی آنکه پسماند در ایران نه یک بار اضافی، بلکه یک دارایی بلااستفاده است. تبدیل این «ثروت کثیف» به سرمایهای مولد نیازمند تصمیم سیاسی شفاف، مقابله با انحصار، و استفاده هوشمندانه از تجارب جهانی است. در شرایطی که اقتصاد کشور به منابع جدید و پایدار نیاز دارد، شاید وقت آن رسیده باشد که به زبالهها نه با نگاه دفع، بلکه با نگاه توسعه بنگریم.