به روز شده در: ۱۰ آبان ۱۴۰۴ - ۱۸:۲۰
کد خبر: ۷۲۱۱۷۰
تاریخ انتشار: ۱۳:۳۳ - ۱۰ آبان ۱۴۰۴

ورود حوزه علمیه به ماجرای لبوبو

روزنو :جایگاه حسین فهمیده را مدعیانی به سرقت بردند که از هیچ به همه چیز رسیدند و مملکت را به این نقطه رساندند. نگاهی به تصاویر متهمان دادگاه‌های اختلاس و مفاسد اقتصادی بیندازید. آیا شبیه لبوبو بودند یا قیافه‌های ظاهر الصلاح درست کرده بودند؟ چرا نشانی غلط می‌دهید؟

ورود حوزه علمیه به ماجرای لبوبو

خبرگزاری رسمی حوزۀ علمیۀ قم به عروسک "لبوبو" -که اخیراً در جهان و ایران رواج یافته- تاخته و نوشته لبوبو می‌خواهد جایگاه حسین فهمیده‌ها را بدزدد!

به گزارش روز نو در این متن آمده: "لبوبو فقط یک اسباب‌بازی نیست، یک عملیات فرهنگی خزدار است. در حالی که چشم نوجوانان ما به نگاه مرموز یک عروسک دوخته شده، چه کسی پاسخ‌گوی هویت گم‌شده‌ای است که باید در قالب قهرمانان ملی خودشان همچون «حسین فهمیده» به آنان عرضه شود؟ اصلاً معلوم نیست از کی شروع شد ماجرای این عروسک بدقواره! هر جا را نگاه می‌کنی یک اثری از «لبوبو» می‌بینی که با نگاهی مرموز زل زده به چشمانت و خنده‌ای تهدیدآمیز تحویلت می‌دهد. "

۱. درست ۸ روز قبل آقای عباس عبدی پژوهش‌گر در تحلیلی که در همین تارنما هم بازنشر شد به انتقاد از مداخلۀ روحانیون در همه چیز- از بولینگ و بیلیارد و تقلید صدا تا سرپرستی زنان خیابانی و کارگردانی و پزشکی - پرداخت و نوشت: "این کار‌ها کمکی به اعتبار روحانیت نمی‌کند". اگر این گزارش زودتر منتشر شده بود چه بسا نویسنده به فهرست متنوع خود عروسک لبوبو را هم اضافه می‌کرد!

هر چند خبرگزاری حوزه شاید در پاسخ ادعا کند ما تنها یک خبرگزاری هستیم ولی با توجه به ارتباط آن با نهاد رسمی حوزه و استفاده از بودجه‌های حکومتی می‌توان مطالب آن را به پای همین نهاد گذاشت و پرسید: آخر با عروسک چه کار دارید و به زبان درست‌تر کدام حوزه را در حوزۀ خود نمی‌دانید؟! البته هیچ اشاره‌ای به نماد‌های ملی هم ندارند و تنها سراغ شهید فهمیده رفته‌اند و دو قضیه نامرتبط را به هم ربط داده‌اند. مثلا نگفته‌اند چرا دارا و سارا یا کلاه قرمزی و پسرخاله نه و لبوبو آری و شک ندارم هرگز برای فرزندان خود عروسک ایرانی هم نخریده‌اند چرا که در دنیای دیگری سیر می‌کنند که شبیه زندگی مردمان دیگر نیست.

بلکه عروسک هنگ‌کنگی را با نوجوان شهید جنگ ایران و عراق مقایسه کرده‌اند حال آن که امام خمینی در پیام ۲۲ بهمن ۱۳۵۹ با این توصیف از او یاد کرد: رهبر ما آن طفل ۱۳ ساله است. یعنی بر وجه سیاسی او تأکید داشت و این آخر چه ربطی به عروسک دارد؟! نگاه ایدیولوژیک این جماعت این گونه است وگرنه از عروسک وارداتی ناراضی هستید بسیار خوب به عروسک تولیدی داخلی بها بدهید!

خوب است که همه امکانات فرهنگی را هم در اخیتار دارند و برای انواع دستگاه‌هاشان بودجه‌های هزار میلیاردی می‌گیرند و در حالی که مردم لنگ نان و گوشت‌اند اینها انتقاد می‌کنند که چرا از فلان عروسک مردم استقبال می‌کنند! در حالی که بسیاری از مردم اصلا اسم لبوبو را نشنیده‌اند.

۲. لبوبو مجموعه‌ای از عروسک‌های پولیشی و کلکسیونی است که تصویرگر هنگ‌کنگی -کاسینگ لونگ‌- ساخته و شامل چهره‌های اغراق‌آمیز است با شخصیت اصلی‌یی به نام لبوبو: هیولایی با دندان‌های تیز، گوش‌های بزرگ و ظاهری آشفته.

با توجه به این که هنگ‌کنگ به دامان چین بازگشته و چین هم متحد و برادر و رفیق ماست - ولو بی‌خدا باشد- چطور نگران نشده‌اند عده‌ای این اظهار نظر را برای روابط ایران و چین مُخل بدانند! آخر همین تازگی بود که برخی شان از انتقاد یکی دو مقام سابق از روسیه چنان برآشفتند که کانال توده‌ای‌ها در خارج از ایران به وجد آمد!

۳. عروسک را با عروسک مقایسه می‌کنند نه با قهرمان شهید جنگ! چطور به صدا و سیما ایراد نمی‌گیرید که به جای قهرمانان ملی جومونگ را شناسانده؟ آخر مگر یک عروسک را با حسین فهمیده در یک ترازو می‌گذارند؟!

خانم معلمی که در ژاپن تدریس می‌کند در کانال خود نوشته بود لبوبو در ژاپن مورد توجه نیست، چون خودشان آن قدر نماد دارند که او به چشم نمی‌آید. وقتی هر سال ۷ آبان پاسارگاد را می‌بندید و در کتاب درسی و صدا و سیما از کورش و شاهنامه نمی‌گویید بچه‌ها با نماد‌های ملی بیگانه می‌شوند آن وقت طلب‌کارانه یقه لبوبو را می‌گیرند! کار ایجابی درست یعنی نصب همین مجسمه آرش کمان‌گیر که همین شهرداری تهران که از آن به خاطر خانه اندیشمندان انتقاد می‌کنیم وسط میدان ونک برافراشته و ندیده‌ام کسی لذت نبرد.

۴. اصل سخن، اما این است: جایگاه حسین فهمیده را مدعیانی به سرقت بردند که از هیچ به همه چیز رسیدند و مملکت را به این نقطه رساندند. برای خود حق ویژه قایل‌اند و به دیگران به سبک محمد رضا شاه گفتند اگر ناراضی هستید از این مملکت بروید.

همان‌ها که نسبتی با مردان سال‌های جبهه و جنگ ندارند، اما نان نام بردن از آنان را می‌خورند. به یاد آوریم شاعر و ترانه‌سرای معاصر -عبدالجبار کاکایی- برای آن که فرزندش عملکرد آنان را به حساب آن پاک باختگان بی‌ادعا نگذارد در سال ۸۸ درباره سیلی به همان فرزند چنین نوشت:

"این همه سال شعر خواندم و ترانه نوشتم برای جنگی که بود برای تنهای تکیده در لباس‌های خاکستری. برای آرامش مادرانم در آوار بمب. برای هیجان پدرانم در آشوب مرگ. این همه سال شعر خواندم و ترانه نوشتم برای آفتابی که بی نیاز از دلیل بود. از جنگ که برگشتم پیراهن خاکستری‌ام را آویختم به دیوار خاطرات و به زندگی با مردمی سلام گفتم که عطر شناسنامه‌هایشان در مشام جانم بود و اسمم در میان اسم‌هایشان بالید و کم‌کم بزرگ شد. با گریه هایشان گریستم و با خنده هایشان خندیدم؛ و امروز کنار من بودی و بی‌گناه سیلی خوردی از کسی که لباس خاکستری مرا پوشیده بود مقابل چشم حیرت‌زدۀ من سیلی خوردی در بی‌پناهی و ناچاری وخدایی که تنها دوستت بود دید که بی‌گناه سیلی خوردی از حشره‌ای که در لباس من خزیده بود. همان لباسی که من به دیوار خاطراتم آویخته بودم؛ و آن لحظه اندیشیدم کاش پس از جنگ سوزانده بودمش تا تن‌پوش بلایی چنین نمی‌شد. پسرم! به تنهای تکیده‌ای که در لباس من سال‌های پیش جنگیدند شک نکن. به قهرمانان قصه‌های من شک نکن. به رودخانه‌های خون آلود اروند و کارون شک نکن. به تنهای مجروح تنگۀ چزابه شک نکن. به بدن‌های خاک‌آلود دشت‌‎های مهرانشک نکن. فقط به حشره‌ای شک کن که در لباس من خزیده بود. "

اصلا نگاهی به تصاویر متهمان دادگاه‌های اختلاس و مفاسد اقتصادی بیندازید. اینها شبیه لبوبو بودند یا با قیافه‌های ظاهر الصلاح در دادگاه نشسته بودند؟ چرا نشانی غلط می‌دهید و عروسک بیچاره و بی‌زبان و بی‌جان را جای آدم‌های نام و نشان‌دار که قطاری از صفر مقابل رقم تحلف و اختلاس‌شان چیده شده جا می‌زنید؟ آخر کدام لبوبو تا این حد وقاحت دارد که بگوید دوستانی دارم که اگر بخواهم کل لواسان را به نام من می‌کنند!

۵. اگر می‌خواهید فنی و مرتبط با موضوع انتقاد کنید سخنان رهبری در سال ۹۲ را دربارۀ عروسک‌ها یادآوری کنید که در دیدار با اعضای شورای عالی انقلاب فرهنگی گفتند:

«خب، دوستان ما آمدند در یکی از دستگاه‌های فعال و مسئول، عروسک‌های خوبی درست کردند. خوب هم بود؛ اول هم حساسیت طرف مقابل را - یعنی مخالفان را، خارجی‌ها را - برانگیخت که اینها آمدند در مقابل باربی و مانند اینها، این [عروسک‌ها]را درست کردند، ولی نگرفت. من به اینها گفتم که اشکال کار شما این است که شما آمدید به فلان نام، یک پسری را، یک دختری را آوردید در بازار، این عروسک شما را بچه ما اصلاً نمی‌شناسد - ببینید، پیوست فرهنگی که می‌گوییم اینهاست - خب، یک عروسک است فقط، در حالی که مرد عنکبوتی را بچه ما می‌شناسد، بتمن را بچه ما می‌شناسد. ۱۰، ۲۰ فیلم درست کرده‌اند، این فیلم را آنجا دیده، بعد که می‌بیند همان عروسکی که در فیلم داشت کار می‌کرد، در مغازه هست، به پدر و مادرش می‌گوید این را برای من بخرید؛ عروسک را می‌شناسد؛ این پیوست فرهنگی [است]. شما بایستی این عروسک را که ساختید، در کنار ساخت عروسک، ۱۰، ۲۰ فیلم کودک درست می‌کردید برای اینکه این عروسک معرفی بشود پیش بچه‌ها؛ بعد که معرفی شد، آن‌وقت خودشان می‌خرند، [ولی]وقتی معرفی نشد، بازار ندارد و ورشکست می‌شود که ورشکست هم شد، یعنی یک چنین دقت‌هایی را بایست کرد.»

اشارۀ ایشان به عروسک‌های دارا و سارا بود و ضرورت پیوست‌های دیگر و این که که بدون ساخت فیلم و معرفی ورشکست شدند. دارا و سارا را با مرد عنکبوتی و بتمن مقایسه می‌کنند و اینها عروسک لبوبو را با حسین فهمیده!

یعنی نه تنها تحلیل سیاسی ندارند تا بدانند ارزش‌های حسین فهمیده را عروسک هنگ‌کنگی ندزدیده و جای دیگر به سرقت رفته بلکه عروسک را با شخص مقایسه می‌کنند و از درک عمق سخنان رهبری در ۱۲ سال قبل هم عاجزند یا آن زمان کودک بوده‌اند و به خاطر ندارند.

۶. اگر واقعا عروسک ملی برای این جماعت ارزش دارد چرا بر صدا و سیما خرده نمی‌گیرند که کجایند عروسک‌های محبوب آن از کلاه قرمزی و پسرخاله تا زی زی گوگولو؟ چرا باید بر سر مالکیت کلاه قرمزی آن قدر سخت بگیرند که ایرج طهماسب ناچار باشد با عروسک‌های دیگر و بیرون صدا و سیما برنامه بسازد؟

۷. نوشته‌اند لبوبو بدقواره است! اینها نمی‌دانند عروسک زشت یک ژانر است و اگر مشکل تان با بدقوارگی است باربی خوب است؟!

۸. کل این یادداشت را بخوانید فقط شعار داده‌اند و انشا نوشته‌اند و نشان داده‌اند فقط بلدند نفی کنند و راهکار عملی ندارند و حوصله مردم از این همه تکرار سر آمده. یک مشت دریغ و افسوس بی سر و ته و باید و نباید:

"دریغ و افسوس که نخبگان، فرهیختگان، برنامه‌سازان و برنامه‌ریزان فرهنگی و هنری کشور به جای بهره‌گیری از درخشان‌ترین ظرفیت‌های هویتی و فرهنگی ایرانِ اسلامی که می‌تواند هزاران بسته‌ی فرهنگی اثرگذار خلق کند و قدرتمندتر از هر سیاه‌چاله‌ی فرهنگیِ شرق و غرب در میدان حاضر شود، هنوز در خوابی گران و هراس‌آور غوطه‌ورند؛ غفلتی که اگر ادامه یابد، چه بسا آخرین رشته‌های هویتی و تمدنی جوانان این سرزمین نیز گسسته شود و پیوند نسل‌ها با ریشه‌هایشان برای همیشه بریده شود.

مسؤولان و گروه‌های مردمی باید از فرصت کوتاه پیش‌رو نهایت استفاده را ببرند و به جای غوطه‌وری در مباحث نظری، هرچه سریع‌تر گام به میدان عمل بگذارند و کار را به دست گیرند. خوشبختانه به برکت توسعه‌ی علمی و هنری کشور و رشد نیرو‌های خلاق و اندیشمند در آغوش این مرز و بوم، جوانان ظرفیت آن را دارند که سهم بزرگی از این بار را بر دوش کشیده و متناسب با فضای جامعه و ذائقه‌ی نسل امروز، چرخ‌های کلان فرهنگی را به حرکت درآورند. "

یک بار دیگر بخوانید. فقط یک مشت شعار و تکرار مکررات است. به جای این کلمات یک عروسک بسازید ببینیم چی در چنته دارید! پیش از انقلاب می‌گفتید اگر دو ساعت تلویزیون را به ما بدهند چنین و چنان می‌کنیم و حالا ۴۷ سال است ده‌ها شبکه رادیو و تلویزیونی را در اختیار دارید و به جای دو ساعت میلیون‌ها ساعت در اختیار داشته‌اید ولی قافیه را به عروسک بدقواره باخته‌اید! چون فرهنگ هم یک بازار است. هر که کالای خود را عرضه می‌کند و باید متقاضی داشته باشد و بازار تعیین می‌کند نه رانت و تبلیغات. اگر دغدغه مردم دارید سازمان‌های شبه فرهنگی بدون بازده داوطلبانه از دریافت بودجه صرف نظر کنند و پول آن صرف کالابرگ برای مردم شود. مردم خودشان می‌دانند چه کالای فرهنگی‌یی مصرف کنند. وظیفه دولت تامین مسکن و امنیت و بهداشت است نه تغییر سلیقه مردم.

راستی! آقای کاظم صدیقی که بخشی از حوزۀ علمیه را به نام خودش و پسران کرده بود طرحی در دست داشت که آن موسسه به تربیت کودکان بپردازد. می‌توان از موسسه ایشان در ازگل هم کمک گرفت!

۹. سازمان تبلیغات اسلامی و مجموعه‌های وابسته در مجموع ۸ هزار میلیارد تومان بودجه دارند. چرا این سازمان به تولید عروسک نمی‌پردازد؟ تا دغدغه خبرگزاری حوزه رفع شود؟! بازار رقابت است دیگر. شما هم تولید کنید. جذاب باشد مردم استقبال می‌کنند. مشکل تان این است که نمی‌توانید محتوای جذاب تولید کنید و سراغ شهید نوجوان رفته‌اید در حالی که بسیاری از منتقدان وضعیت کنونی هم رزمان و هم نسلان او هستند.

۱۰. پیش از انقلاب در خانواده‌های مذهبی کمتر عروسک می‌دیدیم. برخی فقها معتقد بودند به خاطر شباهت به بت کراهت دارد. حکم عروسک در حال حاضر چیست؟ شاید به خاطر همین است که به جای قیاس عروسک با عروسک با شهید فهمیده قیاس کرده‌اید و شگفتا که چطور خانواده او به چنین قیاسی خرده نگرفته.

با این همه نگرانی از دزدیدن دغدغه‌های حسین فهمیده به جاست، چون همان گونه که در رمان خواندنی «بادبادک باز» نوشته خالد حسینی آمده:

"فقط یک گناه وجود دارد، فقط یکی. آن هم دزدی است. همۀگناهان دیگر از این گناه سرچشمه می‌گیرند. اگر کسی را بکشی، تو زندگی او را دزدیدی. حق همسر او را از داشتن شوهر می‌دزدی. پدر فرزندانش را می‌دزدی. دزدی تنها گناه غیر قابل بخشودنی است و وجه مشترک تمام گناهان. وقتی دروغ می‌گویی، حق دانستن حقیقت را از کسی می‌دزدی. وقتی تقلب می‌کنی، عدالت را می‌دزدی. خلاصه، عملی پست‌تر از دزدی نیست. "

آری! بدترین گناه دزدی است، اما تقصیر لبوبوی بیچاره وبدقواره نیست. بگردید ببینید دزدی کجا اتفاق افتاده اگر واقعا دغدغه دارید!

تصویر روز
خبر های روز