به روز شده در: ۰۶ آبان ۱۴۰۴ - ۲۲:۳۰
کد خبر: ۷۲۰۵۲۵
تاریخ انتشار: ۰۹:۳۴ - ۰۶ آبان ۱۴۰۴

هشدار‌های اخیر سیدمحمد خاتمی چه کسانی را به تفکر برد؟

روزنو :پس از سال‌های ریاست‌جمهوری و به‌خصوص از سال ۸۸ به بعد، خیلی به ندرت پیش آمده است که سیدمحمد خاتمی، در طول یک هفته دو بار اظهارنظر‌هایی کند که رسانه‌ای شود.

هشدار‌های اخیر سیدمحمد خاتمی چه کسانی را به تفکر برد؟

پس از سال‌های ریاست‌جمهوری و به‌خصوص از سال ۸۸ به بعد، خیلی به ندرت پیش آمده است که سیدمحمد خاتمی، در طول یک هفته دو بار اظهارنظر‌هایی کند که رسانه‌ای شود. اما طی روز‌های گذشته و در جریان سفر او به یزد، دو اظهارنظر از سوی خاتمی منتشر شده که حاوی نکته‌هایی مهم درباره امروز و فردای ایران است. بررسی آنچه خاتمی گفته، می‌تواند ما را به چهار سرخط برساند:

به گزارش روز نوهمسویی موشک و مردم: در روز‌هایی که یک سمت می‌گویند که پیشرفت نظامی بر همه چیز اولویت دارد و سمت دیگر می‌گوید که مردم را باید در اولویت دانست، خاتمی از همسویی و اهمیت هر دو سخن گفته و تاکید کرده «موشک و مردم دو مؤلفه و عامل سربلندی ایران در جنگ ۱۲ روزه هستند ... ما در جنگ اخیر دیدیم این موشک‌ها چگونه زندگی در آن منطقه جغرافیایی کوچک را بر دشمن سخت کرد. همچنین مردم نیز خیلی خوب نشان دادند که در هنگام خطر کنار همدیگر هستند و حتی مخالفان جمهوری اسلامی برای ایران و در محکومیت تجاوز اطلاعیه دادند و اظهارنظر کردند.»

یک اشتباه بزرگ: روایت دیگری که خاتمی گفته، از اشتباه برداشتی است که بیشتر از سوی طیفی از اصول‌گرایان مطرح شده و عدم حمایت مردم از اسرائیل در جنگ ۱۲ روزه را نشانه‌ای از حمایت از سیستم سیاسی ایران تلقی کرده‌اند. خاتمی روی این موضوع دو هشدار داده است. ابتدا گفته: «نکند اشتباه کنیم و بگوییم مردم ما را تأیید کردند، بلکه مردم ایران را تأیید کردند و این ما هستیم که باید به سمت ایران حرکت کنیم. حتی سرود‌هایی که برای ایران خوانده شد نیز خوب بود، اما مدتی بعد از جنگ صداوسیما دوباره به رویکرد‌های سابق خود برگشت.

هدف ایران آباد و آزاد است و اسلام و انقلاب اسلامی هم ساختن ایران و پیشرفت آن را تایید می‌کند. ایران برای همه ایرانیان است.» و البته دیروز هم تاکید کرده است: «شما در جنگ ۱۲ روزه دیدید تمام اختلافات کنار رفت و کسانی که حتی به دولت اعتراض داشتند همه کنار همدیگر مقابل تجاوز ایستادند و همه از ایران سخن گفتند و نظام جمهوری اسلامی هم گفت «ای ایران» را بگویید. البته‌ای ایران گفتن کافی نیست، بلکه باید نسبت به ایران اهتمام عملی داشت. من از اسلامی سخن می‌گویم که به ایران احترام قائل است و در ایرانی استعداد بزرگی را کشف کرد؛ و نیز از ایرانی سخن می‌گویم که از این گشایش اسلام بهره‌برداری کرد.»

یک دولت کافی است: آسیب دیگری که خاتمی به آن اشاره کرده، در بحث سیاست و اقتصاد و موضوع دخالت‌ها در کار دولت و یا همان دولت در دولت است. او می‌گوید: «ما چند دولت در این کشور باید داشته باشیم؟! هر کشور باید یک دولت و یک اقتصاد داشته باشد.» و روز گذشته هم با بیان اینکه «نمی‌دانیم نفت نقمت است یا نعمت؟!» توسعه یافتن ترکیه را مثال زده و گفته: «نمی‌خواهم بگویم ترکیه برای ما الگوست؛ اما ترکیه یک قطره نفت ندارد، ولی امروز با گردشگری و صنعت توانسته است از ما بسیار جلوتر برود.

ما نفت داشتیم و او نداشت، اما درآمد او از توریسم از کل درآمد نفتی ما بیشتر است. در حالی‌که ما قدمت تاریخی بیشتری داریم و بهترین پتانسیل برای تقویت توریسم را داریم. فارغ از سرمایه‌گذاری کشور‌های حاشیه خلیج فارس در زمینه علم و تکنولوژی، رقم درآمد ما از توریسم را با آنها مقایسه کنید. اما ما دنبال تخیلات دیگری رفتیم که نه به آنها رسیدیم و نه توسعه. ما هم از تمام اهداف سند چشم‌انداز بیست ساله عقب ماندیم. توسعه ما فقط در بخش نظامی و آن هم به برکت موشک‌هایمان بوده که در نتیجه در بخش نظامی دارای رتبه سوم در منطقه هستیم، اما در سایر شاخص‌ها رتبه پایین داریم.»

اقتدار داشته باشید: او توصیه مهمی را خطاب به مسعود پزشکیان و دولتش داشته مبنی بر اینکه در تصمیمات و اقدامات‌شان مقتدر باشند و بدون ترس برای ایران کار کنند. او گفته است: «توصیه من به دولت این است که اقتدار داشته باشد و مسئولیت‌های خود را به خوبی انجام دهد. رییس‌جمهور و دولت باید مقتدر باشد و رئیس‌جمهور امور را فرماندهی کند؛ گرچه در این زمینه همواره سختی‌هایی وجود داشته و دارد.»

مهم، ایران است

وقتی که به اظهارات اخیر سیدمحمد خاتمی نگاه می‎کنیم، تصویری از سال‌های قبل تداعی می‎شود. اوایل سال ۱۳۹۲، در دیداری که پیش از انتخابات آن سال با خاتمی برگزار شد، زمانی که بحث و جدل اوج گرفته بود، او به صراحت تاکید کرد که سه خط قرمز دارد و از آنها عبور نخواهد کرد. کاری به برشمردن آن خط قرمز‌ها نداریم که هر کدام بحث مفصلی می‌طلبد، اما نکته این است که در رأس آن خط قرمز‌ها «ایران» قرار داشت و این بار هم در روز‌هایی که مبهم بودن اوضاع و احوال کشور نیاز به توضیح و تفسیر ندارد، اظهارنظر‌هایی کرده که نشان از نگرانی عمیق او دارد.

نکته مشخص این است که سن و سال او از سودای قدرت داشتن گذشته است و در هشتمین دهه زندگی هم که طبیعتاً میل به دلبری از صاحبان قدرت معنا و مفهومی ندارد. او نگران ایران است، حرف‌هایش را می‌زند تا شاید گوش شنوایی باشد. اینکه اوهام تندرو‌های اصول‌گرا و براندازان درباره خاتمی چیست و همچنین اینکه بخشی از اصول‌گرایان حرف زدن‌های اخیرش را نهیب بر سایر اصلاح‌طلبان و به قول خودشان «لاک غلط‌گیر» خطاب کرده‌اند، محلی از اعراب ندارد (بعید هم هست که خود خاتمی هم چنین قصدی در پی سخنانش داشته باشد)؛ مهم جان کلامی است که از گفته‌های خاتمی باید استخراج شود.

برای بررسی آنچه سیدمحمد خاتمی در روز‌های اخیر گفته است، چهار سوال را از سه فعال حزبی پرسیدیم. حسین نورانی‌نژاد (قائم مقام حزب اتحاد ملت)، محمود صادقی (دبیرکل انجمن اسلامی مدرسین) و سعید نورمحمدی (قائم مقام حزب ندای ایرانیان)، سه فعال سیاسی بودند که به سوالات خبرنگار هم‌میهن پاسخ دادند.

سید محمد خاتمی در بخشی از اظهاراتش «موشک» و «مردم» را دو مؤلفه‌ای می‌داند که همسو با هم «عامل سربلندی ایران در جنگ ۱۲روزه» شدند. تحلیل شما از این موضوع و تاکید به اهمیت هر دو عامل چیست؟

حسین نورانی‌نژاد: موشک و مردم، کنایه از دو قدرت سخت و نرم هستند. عموماً کشور‌هایی قدرتمندترند که این دو مؤلفه قدرت را در کنار عوامل دیگری همچون اقتصاد قوی و پویا داشته باشند. نادیده گرفتن هر یک از این عوامل، موجب کاهش قدرت ملی و پایداری آن می‌شود. تصور قدرت نرم به تنهایی، نوعی سانتی‌مانتالیسم است. قدرت سخت بدون پشتوانه‌ی مردم نیز نه‌فقط پایدار نیست بلکه به مرور مشروعیت خود را از دست می‌دهد. تجربه دو جنگ تحمیلی ۸ ساله و ۱۲ روزه نشان داد که وقتی مردم احساس کنند در میدان عزت و امنیت ملی شریکند، هم مقاومت بیشتر می‌شود و هم قدرت سخت معنا پیدا می‌کند. همه اینها با یک اقتصاد ضعیف و ناکارآمد نیز به مرور از معنا تهی می‌شوند.

محمود صادقی: تحلیل جنگ ۱۲ روزه، جای تأمل و بررسی همه‌جانبه دارد. از یک طرف، پایداری مردم، برخلاف انتظاراتی مخالفانی داشتند، نقش تعیین‌کننده‌ای داشت و اینکه نه‌تنها، هیچگونه جلوه‌ای از اعتراض در آن دیده نشد، بلکه جلوه‌های زیادی از همراهی را مشاهده کردیم، تا حدی که افرادی که موضع انتقادی دارند و برخی هم خارج از وطن هستند، یکپارچه از تمامیت ارضی کشور دفاع کردند.

در طرف دیگر، توان دفاعی جمهوری اسلامی قرار داشت که بعد از غافلگیری اولیه و شهادت تعدادی از فرماندهان، خیلی زود خودش را بازیابی کرد و هر چه رو به جلوتر رفتیم، این قدرت کوبنده‌تر می‌شد؛ به گونه‌ای که آنطور که گزارش شده آمریکا و اسرائیل درخواست آتش‌بس کردند. تجربه‌ای بود که نشان داد عوامل مختلف دست به دست هم می‌دهند و نوعی پایداری در برابر تهاجم دشمن را به منصه ظهور می‌رساند.‌ای محدودی مانند آن عفو انجام شد، اما انتظار می‌رفت که با توجه به حمایت همه‌جانبه‌ای که مردم داشتند، مثلاً فرمان عفو عمومی اعلام می‌شد و ایرانیان خارج از کشور با آغوش باز به وطن برمی‌گشتند. همچنین تغییراتی در سیاست‌هایی اعمال می‌شد که بر اثر آنها به مردم فشار وارد شده بود. ولی این تغییرات را نمی‌بینیم و بعضاً از جانب برخی نهادها، سختگیرانه برخورد شد و حتی تعابیر زننده هم به کار برده شد.

نکته دیگری که باید به آن توجه کرد این است که امنیت پایدار تعریف خاصی دارد و نظام باید به آن توجه کند. امنیت پایدار مبتنی بر مشارکت، اعتماد مردم و سرمایه اجتماعی است. البته قدرت نظامی مهم است، اما عمق استراتژیک چیز دیگری است. ما آن عمق را در سواحل مدیترانه جست‌و‌جو می‌کردیم، اما این عمق استراتژیک در عمق روستا‌ها و شهر‌های ایران است. عمق استراتژیک ما باید در گود هرندی و میدان شوش تهران، در بلوچستان، در سیستان و کردستان باشد. اینهاست که سرمایه اجتماعی همراه می‌آورد.

سعید نورمحمدی: نکته‌ای که آقای خاتمی بیان کردند، در واقع تذکری راهبردی درباره‌ی نسبت میان حکومت و ملت در لحظات بحران ملی است. وقتی ایشان می‌گوید «مردم از ایران دفاع کردند، نه لزوماً از ما»، در حقیقت بر تفکیکی بسیار مهم تأکید دارد: حمایت مردم در جنگ ۱۲روزه نه واکنشی به جناح‌ها و دولت‌ها، بلکه پاسخی به احساس تهدید موجودیت ملی بود. مردم از ایرانِ تاریخی و هویتی دفاع کردند، نه از افراد یا جریان‌های سیاسی. این نگاه، نوعی واقع‌گرایی ملی اصلاح‌طلبانه است که همواره باید بر آن تأکید داشت. از این نگاه، محور وحدت «ایران و مردم آن» است نه منافع هیچ جریان خاصی. هرگاه حاکمیت از مسیر خواست عمومی و عقلانیت جمعی فاصله بگیرد، ممکن است تصور کند که حمایت ملی به معنای تأیید اوست، درحالی‌که آن حمایت صرفاً معطوف به خودِ وطن است.

این تمایز، مسئولیت اداره‌کنندگان کشور را سنگین‌تر می‌کند؛ یعنی باید بکوشند شایسته‌ی همان حمایتی شوند که مردم به نام ایران ابراز کردند. در واقع مردم در آن بحران نشان دادند که ملت ایران فراتر از مرز‌های سیاسی درون کشور می‌اندیشند. آنها فارغ از اختلافات، در برابر تهدید خارجی کنار هم ایستادند. این انسجام، سرمایه‌ای ملی است و اگر مدیریت کشور به‌جای مصادره‌ی آن، به تقویتش با شفافیت، عدالت و گفت‌و‌گو بپردازد، از تهدید‌ها فرصت می‌سازد.

در این معنا، تأکید آقای خاتمی بر تقدم مردم بر گروه‌ها نه انتقاد از کسی، بلکه هشداری دلسوزانه است به همه‌ی جریان‌ها که بقای ایران در گرو حرکت هم‌زمان حاکمیت و مردم در مسیر آرمان ملی، نه منافع جناحی است. تقویت این سرمایه‌ی اجتماعی نیازمند اصلاح ساختار‌های تصمیم‌سازی، بازگرداندن اعتماد از مسیر قانون‌گرایی، و به رسمیت شناختن نقش جامعه در تولید امنیت ملی است. مردم اگر احساس کنند که صدایشان شنیده می‌شود، نه‌تنها در بزنگاه‌ها مدافع کشور خواهند بود، بلکه روزمره نیز حافظ توسعه و ثبات ایران خواهند بود.

یکی از موضوعاتی که بار‌ها درباره آن حرف زده شده، دخالت‌های غیردولتی در کار دولت و به اصطلاح دولت در دولت در ایران است. خاتمی هم به این موضوع اشاره می‌کند و می‌گوید: «هر کشور باید یک دولت و یک اقتصاد داشته باشد.» درباره این بخش چه نظری دارید؛ آیا شما هم این موضوع را آسیب می‌دانید؟ راهکار رفع این آسیب چیست؟

حسین نورانی‌نژاد: موضوع بسیار مهمی است که آقای خاتمی به آن اشاره کردند. بله، ما در ایران نوعی دولت در دولت داریم. «یک مملکت، یک دولت» نخستین ضرورت شکل‌گیری دولت مدرن در هر کشوری است. امروز، با وجود دخالت‌های متعدد نهاد‌های غیرمسئول یا فراقانونی در امور اجرایی، از شورا‌های موازی و مبهم گرفته تا نهاد‌های انتصابی و برخی نمایندگان، با کلافی سردرگم روبه‌رو هستیم که عملاً به چنددولتی انجامیده و در واقع نوع خفیفی از بی‌دولتی است.

این وضعیت البته ریشه‌دار است و محدود به امروز نیست، اما در سال‌های اخیر شدت گرفته است. تنها راه اصلاح آن، بازگشت به بنیان جمهوریت است؛ یعنی اداره‌ی کشور بر اساس رأی و خواست ملت. هرچه از این اصل فاصله بگیریم، دولت ضعیف‌تر و کشور چندپاره‌تر می‌شود. در واقع راه‌حل در عمل به شعار هوشمندانه بخشی از مردم است که می‌گفتند «یک مملکت، یک دولت، آن هم به رای ملت».

محمود صادقی: یکی از مسائل سابقه‌دار در نظام مدیریتی کشور، همین موضوع است که به انسجام مدیریتی و نظام اجرایی آسیب زده است. وحدت حاکمیت، یک امر ضروری است. حاکمیت و مسئولیت‌ها باید منسجم و یکپارچه باشد. قبلاً گفته می‌شد که دوگانگی داریم، اما الان رفته‌رفته شاهد چندگانگی هستیم. خود آقای پزشکیان هم که به مناسبت آغاز سال تحصیلی، به دانشگاه تربیت مدرس آمده بود، گفتند که ما در سطح سران نظام تصمیمی می‌گیریم، اما متوجه می‌شویم که خارج از سران نظام، تصمیمات نادیده گرفته می‌شود. این مسئله‌ای است که شاید بتوان آن را مهمترین عامل نابسامانی‌ها دانست که این موضوع را در ابعاد و زمینه‌های مختلف از سیاست داخلی تا سیاست خارجی و اقتصاد و موارد فرهنگی و اجتماعی می‌توان مشاهده کرد.

سعید نورمحمدی: نکته‌ای که آقای خاتمی در این بخش مطرح می‌کند، در واقع اشاره به یکی از ضعف‌های مزمنِ ساختار حکمرانی در ایران است؛ یعنی چندپارگی در تصمیم‌گیری اجرایی و اقتصادی. وقتی ایشان از تعبیر «چند دولت در کشور» استفاده می‌کند، مقصودش وجود مراکز متعدد قدرت، تصمیم‌سازی و اجراست که گاه بدون هماهنگی یا مسئولیت‌پذیری نسبت به نتایج، در سیاست‌گذاری دخالت می‌کنند. چنین وضعیتی نه‌تنها از کارایی دولت رسمی می‌کاهد، بلکه اعتماد عمومی به سازوکار حکمرانی را نیز فرسوده می‌سازد. باید بپذیریم اصلِ کارآمدی دولت، وابسته به وحدت تصمیم و پاسخگویی واحد است. در کشوری که چندین مرکز فرمان وجود دارد، تمرکز منابع و اجرای سیاست‌های منسجم ناممکن می‌شود.

ما در عرصه‌ی اقتصاد نمونه‌ی روشن آن را دیده‌ایم: تصمیم‌های موازی، نهاد‌های خارج از دولت که در تعیین نرخ‌ها، تخصیص منابع یا اولویت‌های صنعتی دخالت دارند، و در نتیجه هیچ نهادی پاسخ‌گو نیست و مسیر اصلاح اقتصادی دائماً دچار نوسان می‌شود. این پدیده در نهایت به «اختلال در فرماندهی اقتصاد» منجر می‌شود. یعنی ضرورت تشکیل یک فرمانده واحد و قاطع در حوزه‌ی اقتصادی که بتواند تصمیم‌های گوناگون را هماهنگ و ضمانت اجرا بدهد. بنابراین، بازگرداندن اقتدار دولت نه به معنا‌ی افزایش تمرکز قدرت، بلکه به معنای احیای نظم نهادی و پاسخ‌گویی شفاف است؛ نظمی که در آن همه‌ی بازیگران اقتصادی و اداری زیر چتر قانون و سیاست ملی واحد فعالیت کنند.

بدون چنین وحدت فرمان، کشور هم در سیاست خارجی و هم در اقتصاد، دچار چندصدایی و بی‌اعتمادی می‌شود. تاریخ نشان داده است که قدرت ملی پایدار همیشه نیازمند دولت واحدِ منسجم است که بتواند منابع را با عقلانیت و عدالت سامان دهد. وجود نهاد‌های موازی در تصمیم‌گیری، برخلاف منطق حکمرانی مدرن است و موجب اتلاف منابع، نارضایتی اجتماعی و ضعف در مدیریت بحران‌ها می‌شود. به نظر چند راهکار می‌تواند این مسئله را تا حدی حل کند؛ اول، یکپارچگی نهادی دولت و قانون‌مند کردن مداخلات غیررسمی است؛ هر نهاد باید در چارچوب مأموریت مصوب خود عمل کند. دوم؛ تمرکز فرماندهی اقتصادی در یک ستاد واحد با قدرت تصمیم‌سازی و پاسخگویی جامع، تا از تشتت در سیاست‌ها جلوگیری شود.

سوم و مهمترین مسئله تقویت دولت با اتکا بر اعتماد مردم است؛ یعنی افزایش مشروعیت از مسیر شفافیت، مبارزه با فساد و مشارکت نخبگان در تصمیم‌ها. در مجموع، همان‌طور که آقای خاتمی اشاره کرده‌اند، کشور تنها زمانی مسیر توسعه را می‌یابد که «دولت در دولت»‌ها جای خود را به دولتِ واحدِ قانون‌محور و پاسخ‌گو به مردم بدهند؛ دولتی که هم قدرت اجرا داشته باشد و هم گوش شنوا برای مطالبات جامعه.

خاتمی در پایان اظهاراتش به دولت و رئیس‌جمهور توصیه می‌کند که در انجام مسئولیت‌ها اقتدار داشته باشند. با توجه به شرایطی که کشور دارد، این اقتدار باید به چه شکل باشد و در چه حوزه‌ها و به چه صورتی خودش را نشان دهد؟

حسین نورانی‌نژاد: عدم اقتدار دولت، واقعیتی است که هم حامیان و هم منتقدان دولت ناگزیر به پذیرش آن هستند. این ضعف دلایل متعددی دارد: شکل‌گیری دولت با رأی حداقلی و در نتیجه پشتوانه اجتماعی ضعیف؛ انتقال تدریجی اختیارات از دولت به بیرون؛ سردرگمی سیاسی و نداشتن گفتمان روشن؛ نداشتن پشتوانه تشکیلاتی؛ تقویت نهاد‌های غیرانتخابی؛ و میراث‌دار بودن مشکلات ساختاری، چون تحریم‌ها، تورم، انزوای بین‌المللی و شکاف‌های داخلی. از سوی دیگر، دولت فعلی در میانه‌ی راه و پس از گذار غیرطبیعی از دولت پیشین شکل گرفت؛ شرایطی که مدیریت آن به‌خودی‌خود دشوار است.

افزون بر این، قانون نحوه انتصاب اشخاص در مشاغل حساس به تنهایی برای زیر سوال بردن معنای دولت و به هم زدن تعادل بین اختیارات و مسئولیت‌های آن کافی است. علاوه بر همه اینها، راهبرد وفاق که در آغاز می‌توانست خلأ راهبردی را تا حدی جبران کند، به‌مرور از «وسیله» به «هدف» بدل شد؛ گویی اصل بر دعوا نکردن است، نه حل مسائل کشور. نتیجه‌اش نوعی بی‌عملی، روزمرگی و محافظه‌کاری است.

مدیرانی که بیشتر نگران نمره انضباطند تا اثرگذاری. نمونه‌اش توضیحات اخیر وزیر خارجه درباره عدم حضور در شرم‌الشیخ بود. البته باید درک کرد که دولت در شرایط دشواری قرار گرفته و بسیاری از مشکلات فعلی را به ارث برده است، اما به‌هرحال به میدان آمده و باید اراده و اقتدار بیشتری برای حل مسائل کشور نشان دهد. اقتدار واقعی از مردم، شجاعت تصمیم‌گیری و اعتماد به توان داخلی برمی‌خیزد. وفاق و اقتدار، متضاد نیستند؛ مکمل یکدیگرند. دولت اگر بخواهد، می‌تواند با همین مؤلفه‌ها از حالت تدافعی خارج شود و ابتکار عمل را به‌دست گیرد. در ماجرای قانون عفاف و حجاب نشانه‌هایی از این کارآمدی دیده شد؛ همان باور و اراده اگر در سیاست خارجی و مدیریت اقتصادی نیز به کار گرفته شود، کشور از روزمرگی نجات می‌یابد.

محمود صادقی: منشأ این مشکل همان چندگانگی در قدرت است. رئیس‌جمهور در آن شرایط رای آورد، اما در اولین قدم‌ها که انتخابات کابینه است، پای رئیس‌جمهور در گل می‌ماند. البته آقای رئیس‌جمهور با شعار وفاقی که دادند، بنایشان بر تعامل است، اما این وفاق وقتی بد تفسیر می‌شود، تبعاتی دارد که یکی از این تبعات ضعف در تصمیم‌گیری است. مثلاً اخیراً، بخشنامه‌ای را رئیس‌جمهور داده که در انتصابات شایستگی ملاک اصلی باشد، درحالی‌که الان اکثر انتصابات انجام شده و قبل از انتصابات باید این راهبرد اتخاذ می‌شد.

آقای پزشکیان جزو منتخبان ما هستند و خود من در ایام انتخابات سراسر کشور برای دفاع از ایشان سخنرانی کردم، اما چنین موضوعی مانع از این نیست که انتقاد نکنیم. بیش از یک سال از عمر دولت گذشته و آقای پزشکیان هنوز در قامت نماینده مجلس ظاهر می‌شود. رئیس‌جمهور اختیار فراوانی دارد که یکی از این موارد را می‌توان در بحث بودجه دید. اینکه مثل یک نماینده مجلس سخنرانی کند و از بودجه‌های سرگردان حرف بزند، اما تصمیم‌گیری قاطع همراه نداشته باشد، راه به جایی نمی‌برد.

سعید نورمحمدی: توصیه‌ی آقای خاتمی به دولت برای داشتن «اقتدار در انجام مسئولیت‌ها» در واقع دعوت به نوعی اقتدار عقلانی و مسئولانه است؛ اقتداری که نه در تضاد با مردم و آزادی‌ها، بلکه در خدمتِ تأمین منافع ملی، رفاه و امنیت کشور معنا پیدا می‌کند. در فضای کنونی کشور که با چالش‌های اقتصادی، مدیریتی و روانی متعددی روبه‌روست، اقتدار به معنای «قدرتِ تصمیم، انسجام در اجرا و پاسخ‌گویی شفاف» است، نه سخت‌گیری یا تمرکز بی‌ضابطه‌ی قدرت. به‌طور کلی اقتدار حقیقی در سه سطح باید متجلی شود: ۱- اقتدار در سیاست‌گذاری و اجرا، دولت باید تصمیم بگیرد و پای تصمیم خود بایستد.

اقتدار در اداره‌ی کشور یعنی پرهیز از دوگانگی در تصمیم‌ها و پایان دادن به وضعیتی که هر نهاد یا دستگاهی برداشت خاص خود از سیاست‌های ملی دارد. همان‌گونه که آقای خاتمی گفتند «هر کشور یک دولت و یک اقتصاد باید داشته باشد»، اقتدار واقعی یعنی بازگرداندن فرمان واحد و قاطع به ساختار دولت؛ نه برای حذف دیگران، بلکه برای نظم‌بخشی به هماهنگی ملی. ۲- اقتدار در حوزه‌ی اقتصادی: اقتدار اقتصادی در دوران بحران یعنی توانِ اولویت‌گذاری، تصمیم‌گیری سریع و مقابله با منافع متعارض. مردم باید اثر اقتدار را در ثبات بازار، پیش‌بینی‌پذیری معیشت و حمایت از تولید ملی احساس کنند.

این امر بدون یک فرماندهی منسجم اقتصادی و بدون حمایت اجتماعی ممکن نیست. دولت مقتدر، دولتی است که بتواند چرخه‌ی تصمیم تا اجرا را کوتاه کند، منافع عمومی را بر منافع گروهی ترجیح دهد و با شفافیت عمل کند؛ و ۳- اقتدار اخلاقی و اجتماعی: اقتدار در جامعه با «اعتماد» آغاز می‌شود؛ به همین دلیل زبانِ گفت‌و‌گو، پذیرش نقد، رعایت عدالت و مبارزه‌ی واقعی با فساد در آن اهمیت پیدا می‌کند. قدرتی که از اعتماد مردم سرچشمه نگیرد، در بحران‌ها شکننده است. مردم باید احساس کنند اقتدار دولت برای دفاع از کرامت آنهاست، نه برای تحدید آزادی‌شان. این همان «قدرت برخاسته از مردم» است که آقای خاتمی بر آن تأکید کردند و می‌توانیم آن را پایه‌ی توسعه‌ی پایدار و امنیت ملی بدانیم؛ بنابراین دولت امروز بیش از هر چیز به اقتدارِ تصمیم، اقتدارِ اخلاق، و اقتدارِ کارآمدی نیاز دارد؛ اقتداری که در آن، ریشه در عقلانیت، قانون و اعتماد مردم دارد نه در گسترش اقتدار اداری. این همان اقتدار سازنده‌ای است که می‌تواند دولت را از انفعال خارج کند، موتور اصلاحات ساختاری را روشن نگه دارد و سرمایه‌ی اجتماعی کشور را بازتولید نماید. اقتدار واقعی در ایرانِ امروز، در پیوند میان «کارآمدی دولت» و «اعتماد مردم» شکل می‌گیرد. هرگاه یکی بدون دیگری باشد، نتیجه یا ضعف تصمیم است یا انباشت نارضایتی. معنای عملی سخن آقای خاتمی همین است: دولت باید هم قاطع باشد و هم شنوا؛ هم تصمیم‌گیر باشد و هم پاسخ‌گو.

تصویر روز
خبر های روز