
وضعیت جنگ زدگان اسرائیل ۴ ماه پس از جنگ ۱۲ روزه
روزنامه "جروزالم پست" اسرائیل، با انتشار گزارشی از وضعیت جنگ زدگانی که در جنگ ۱۲ روزه ۴ ماه پیش، خانه هایشان ویران شده، مشکلات آنها را بازتاب داده و نوشت: ترومای جنگ و بوروکراسی ناکارآمد هنوز قشر بزرگی از آنها را رنج میدهد.
به گزارش روز نو، در بخشهایی از این گزارش آمده است:
بار مالی بزرگترین شوک جنگ زدگانی است که خانه هایشان در جنگ ۱۲ روزه ویران شده است. سیستم دولتی به جای ارائه کمک هزینه مسکن، از طریق آژانسهای مختلف، ساکنان آواره را ملزم کرد که همزمان با تامین و پرداخت هزینههای اقامت جدید، همچنان به پرداخت چک اجاره ماهانه مالکان اصلی خود ادامه دهند، در حالی که در یک فضای زندگی موقت در یک هتل مستقر بودند.
یکی از شهروندانی که خانه اش در جنگ تخریب شده در این باره گفت: " من همچنان مجبور بودم به صاحبخانهام اجاره بدهم. من در هتل رایگان زندگی نمیکردم، زیرا به صاحبخانهام پول میدادم. دولت ما را مجبور کرد که به پرداخت اجاره ماهانه مان ادامه دهیم. "
برای "ماریا" که اجارهنامهاش را در ۱۶ ژوئن، درست همان روز حمله موشکی ایران، تمدید کرده بود، وضعیت غیرقابل تحمل شد. او میگوید:" من اجاره آپارتمان جدید را که از ماه ژوئیه اجاره کردهام، پرداخت میکنم، اما همچنان اجاره آپارتمان قدیمی را نیز پرداخت میکنم، به این معنی که تقریبا ماهانه ۱۳ هزار شِکِل برای اجاره میپردازم. "
دولت پیشنهاد داد که برای ساکنانی که به دلیل بازار تلآویو از پرداخت اجاره بها محروم شدهاند، مابهالتفاوت - تفاوت بین اجاره بهای قدیم و جدید - را پرداخت کند. اما هیچ تضمین کتبی وجود نداشت.
این شهروند تاکید کرد: "یک مشکل بزرگ، بزرگ، بزرگ وجود دارد: هیچ چیز کتبی به ما داده نشد. هیچ یک از ما تخلیهشدگان هیچ اطمینانی نداشتیم که آنچه به صورت شفاهی به ما گفته میشد به ما پرداخت شود. هیچ تاریخی که قرار بود انتظار آن را داشته باشیم، وجود نداشت. "
ماریا بارها به دفتر اداره مالیات مراجعه کرد، چون اطلاعات کانالهای رسمی به راحتی در دسترس نیست.
ماریا تعریف کرد: " اولین بار، گفتم: "خب، پس بگو ببینم چه اتفاقی برای پولم افتاده. " و بعد آنها فقط یک یادداشت دیگر میفرستند و یک درخواست دیگر. به آنها میگویم، گوش کنید، صاحبخانه قبلیام دارد چکها را نقد میکند. او دارد اجارهها را میگیرد و من نمیدانم کِی قرار است پولم را بدهید. "
ماریا در سومین ملاقاتش به نقطه شکستش رسید. او گفت: "من به آنجا رفتم و تا زمانی که جواب بگیرم، جیغ کشیدم و گریه کردم؛ و بعد جوابم را گرفتم و چند روز بعد پول در حساب بانکیام بود. "
او گفت: "اگر سرشان داد نمیزدم، [پول را]نمیگرفتم. اصلا نمیگرفتم. اگر فریاد نزنی و صدایت را بالا نبری و سروصدا نکنی، آنها تکان نمیخورند. "
ماریا اضافه کرد: " گفتنش سخت است، اما برای گرفتن حقت باید اینطور رفتار کنی. من این جور آدمی نیستم، اما فهمیدم که اگر میخواهم از این وضعیت چیزی به دست بیاورم، باید جیغ بزنم و گریه کنم. "
شهروند دیگر نیز ناامیدیهای مشابهی را تجربه کرد. وزارتخانههای دولتی بارها تماس گرفتند و پرسیدند که به چه چیزی نیاز دارد. او به آنها گفت: یک تخت، زیرا مجبور شد قبل از اینکه بتواند آپارتمان جدیدش را مبله کند، هتل را ترک کند.
او گفت: "چندین تماس از دولت داشتم که از من میپرسیدند به چه چیزی نیاز دارم. به آنها گفتم به چه چیزی نیاز دارم. به یک تخت نیاز دارم. دو روز بعد، آنها دوباره تماس گرفتند و همان سوال را پرسیدند. آنها گفتند: ما ظرف چند ساعت با شما تماس میگیریم و این مشکل را حل میکنیم. اما دیگر هرگز از آنها خبری نشد. "
این الگو با درخواستهای مربوط به درمان تروما تکرار شد. "آنها از من پرسیدند که آیا به مددکار اجتماعی نیاز دارم. گفتم: 'بله. '، اما از هیچ مددکار اجتماعی خبری نشد. سه بار درخواست مددکار اجتماعی کردم، اما هرگز آن را دریافت نکردم. "
این شهروند که با پرداخت اجاره دو برابر به طور نامحدود و بدون هیچ تضمینی برای بازپرداخت مواجه بود، پس از ماه اوت پرداخت اجاره به صاحبخانه قدیمی خود را متوقف کرد. " من گفتم، متاسفم. باید به جای دیگری بروم و نمیتوانم دو اجاره بها را با این خطر که دولت قراردادم را به سطل زباله بیندازد، بپردازم. "