به روز شده در: ۲۳ مهر ۱۴۰۴ - ۱۳:۱۲
کد خبر: ۷۱۸۳۰۸
تاریخ انتشار: ۱۰:۳۶ - ۲۳ مهر ۱۴۰۴

شرم‌الشیخ دیپلماسی به روش جنگ و زور نه گفت‌و‌گو!

روزنو :دونالد ترامپ، رئیس‌جمهوری ایالات متحده، که برای شرکت در اجلاس «شرم‌الشیخ» به مصر سفر کرده بود، در اظهاراتی جدید از تمایل خود برای گفت‌و‌گو و دستیابی به توافق صلح با ایران سخن گفت. او تأکید کرد که ایران تحت فشار تحریم‌های سنگین قرار دارد و برای ادامه وضعیت فعلی «به کمک نیاز دارد».

شرم‌الشیخ دیپلماسی به روش جنگ و زور نه گفت‌و‌گو!

دونالد ترامپ، رئیس‌جمهوری ایالات متحده، که برای شرکت در اجلاس «شرم‌الشیخ» به مصر سفر کرده بود، در اظهاراتی جدید از تمایل خود برای گفت‌و‌گو و دستیابی به توافق صلح با ایران سخن گفت. او تأکید کرد که ایران تحت فشار تحریم‌های سنگین قرار دارد و برای ادامه وضعیت فعلی «به کمک نیاز دارد».

به گزارش روز نو ترامپ در یک لفاظی ادعا کرد «من دوست دارم تحریم‌ها را بردارم، زمانی که آماده گفت‌و‌گو باشند. اما واقعیت این است که با این تحریم‌ها واقعا نمی‌توانند دوام بیاورند و در نهایت خواهند گفت می‌خواهیم تحریم‌ها برداشته شود».

رئیس‌جمهور آمریکا در بخش دیگری از سخنانش در پارلمان اسرائیل نیز اظهار کرد «عالی می‌شود اگر بتوانیم با ایران به توافق صلح برسیم. فکر می‌کنم آنها هم می‌خواهند». او ضمن انتقاد از دولت پیشین آمریکا گفت «بنیامین نتانیاهو در دوران اوباما به واشنگتن رفت تا به او بگوید توافق برجام بد است، اما مثل این بود که با دیوار حرف می‌زند. اوباما ایران را به اسرائیل ترجیح داد، اما من آمدم و آن توافق فاجعه‌بار را لغو کردم». ترامپ با تأکید بر اینکه مشکلات اسرائیل از دوران امضای برجام آغاز شد، افزود «در نهایت به صلح خواهیم رسید و فکر می‌کنم ایران نیز در نهایت وضعیت بهتری پیدا خواهد کرد».

آنچه در جریان سفر دونالد ترامپ به اسرائیل و سپس حضور او در اجلاس شرم‌الشیخ مصر مطرح شد، نشان می‌دهد که این سفر فراتر از یک رویداد دیپلماتیک معمولی بوده و به‌مثابه نقطه عطفی در شکل‌گیری نظم جدید منطقه‌ای عمل کرده است. ترامپ در سخنرانی‌های خود از تمایل برای دستیابی به توافق صلح با ایران سخن گفت و د‌رعین‌حال بر حمایت بی‌قید‌و‌شرط از اسرائیل تأکید کرد. این رویکرد، بازتاب‌دهنده تلاش ایالات متحده برای بازتعریف موازنه قدرت در خاورمیانه است؛ موازنه‌ای که پس از حوادث ۷ اکتبر ۲۰۲۳ به‌شدت دگرگون شد. طرح ایده صلح با ایران در کنار تحکیم روابط با اسرائیل، نشانه‌ای از تغییر راهبرد واشنگتن برای کنترل تنش‌ها و کاهش هزینه‌های نظامی در منطقه است. به نظر می‌رسد شرم‌الشیخ ۲۰۲۵ همان نقشی را ایفا می‌کند که ۷ اکتبر در تغییر معادلات امنیتی و سیاسی خاورمیانه داشت؛ آغاز فصلی تازه از دیپلماسی مبتنی بر قدرت و معامله.

صباح زنگنه: نقش تهران در جلوگیری از تبدیل خاورمیانه به میدان رقابت قدرت‌های خارجی حیاتی است

در پی نشست اخیر شرم‌الشیخ و طرح تازه‌ای که از سوی دونالد ترامپ با عنوان توقف جنگ غزه و برقراری صلح در کل خاورمیانه مطرح شد، صباح زنگنه در گفت‌و‌گو با «شرق» اعتقاد دارد «آنچه در ظاهر به‌عنوان ابتکاری برای پایان درگیری‌ها معرفی می‌شود، درواقع نقطه آغاز نظمی جدید در منطقه است؛ نظمی که اساس آن بر تحکیم موقعیت اسرائیل و عادی‌سازی روابط اعراب با تل‌آویو بنا شده است». این تحلیلگر حوزه خاورمیانه می‌گوید «آنچه ترامپ مطرح کرده، ادامه همان طرح معامله قرن است، اما با نامی تازه و رویکردی گسترده‌تر».

به گفته این کارشناس جهان عرب، «طرح ترامپ صرفا محدود به توقف حملات به غزه یا آزادی گروگان‌ها نیست، بلکه شامل مجموعه‌ای از بند‌ها و اهداف بلندمدت است که خلع سلاح حماس، کنارگذاشتن این جنبش از ساختار دولت آینده فلسطین و تضمین امنیت کامل اسرائیل در رأس آن قرار دارد. در کنار این بندها، نقش کشور‌های عربی ثروتمند نیز به طور ویژه در نظر گرفته شده تا با تأمین مالی طرح‌های بازسازی و توسعه، یک پروژه عمرانی به‌ظاهر صلح‌طلبانه، اما در باطن مبتنی بر حضور شرکت‌ها و مدیران آمریکایی در منطقه شکل گیرد».

به تعبیر مفسر حوزه سیاست خارجی، «آنچه امروز در شرم‌الشیخ دیده شد، نمایشی دقیق و برنامه‌ریزی‌شده برای مشروعیت‌بخشی به این طرح است»؛ طرحی که از نگاه زنگنه، «نه برای صلح، بلکه برای تثبیت برتری اسرائیل در همه ابعاد نظامی، سیاسی و حاکمیتی در کل منطقه غرب آسیا طراحی شده است». این کارشناس تأکید می‌کند «در پشت ظاهر آرام و دیپلماتیک نشست شرم‌الشیخ، هدف اصلی، بنیان‌گذاری نظمی تازه در خاورمیانه است؛ نظمی که کشور‌های منطقه را زیر چتر مدیریت اسرائیل قرار دهد». به باور او «از زمان آغاز طرح‌های موسوم به معامله قرن با پیمان ابراهیم و... همواره مفهوم امنیت اسرائیل در مرکز برنامه‌ها بوده است و این بار نیز طرح صلح در نشست شرم‌الشیخ تفاوتی با معامله قرن و پیمان ابراهیم ندارد و درواقع ادامه همان دو طرح بود». با چنین برداشتی، زنگنه ادامه می‌دهد «در طرح جدید، کشور‌های عربی و اسلامی دعوت شده‌اند تا در چارچوبی هماهنگ با اسرائیل رفتار کنند، گویی نظم منطقه باید بر محور تل‌آویو شکل گیرد».

تحلیلگر مسائل بین‌الملل در بخش دیگری از گفته‌های خود به موقعیت و جایگاه ایران در فضای پس از نشست شرم‌الشیخ ورود کرده و معتقد است «در ادبیات ترامپ پس از جنگ ۱۲روزه و بازگشت برخی قطع‌نامه‌های شورای امنیت، نشانه‌های روشنی از تقسیم جدید قدرت در منطقه دیده می‌شود». او می‌گوید «ترامپ در شرم‌الشیخ آشکارا از نظمی سخن گفته که در آن ایران باید یا هم‌پیمان و همسو با آمریکا و اسرائیل شود یا از صحنه حذف شود. در این چارچوب، تداوم و تشدید سیاست فشار حداکثری، تحریم‌های اقتصادی و تهدید‌های امنیتی و حتی نظامی، همه ابزار‌هایی برای وادارکردن تهران به تغییر مسیر خود هستند».

به اذعان زنگنه، «این طرح چندمرحله‌ای است و از هم‌اکنون برنامه‌هایی برای اجرای آن در سال آینده میلادی طراحی شده است»، بنابراین او می‌گوید «هدف آمریکا و اسرائیل این است که ایران در نتیجه فشار‌های اقتصادی و سیاسی، ناچار شود سیاست‌های منطقه‌ای خود را تغییر دهد و به جای حمایت از نیرو‌های مقاومت در فلسطین، لبنان یا عراق و یمن، به سمت پذیرش نظم جدید حرکت کند». با این حال و به گفته این کارشناس مسائل خاورمیانه، «چنین سناریویی با واقعیت‌های موجود در سیاست ایران همخوانی ندارد»، چراکه او تأکید می‌کند: «ایران بر اصولی استوار است که در مرکز آن حفظ استقلال، ثبات منطقه و منع تجاوز به سرزمین‌های دیگران قرار دارد».

تحلیلگر جهان عرب یادآور می‌شود «ایران هرگز از مواضع خود درباره لزوم بازگشت به دیپلماسی و گفت‌و‌گو برای حل بحران‌ها عدول نخواهد کرد»، اما هم‌زمان از دید او، «سیاست خارجی تهران مبتنی بر حمایت از ثبات و مقابله با تجاوزگری است و همچنان تلاش می‌کند از گسترش جنگ و درگیری در منطقه جلوگیری کند». زنگنه با اشاره به نقش آمریکا در حمایت مالی و نظامی از اسرائیل می‌افزاید «آمریکا امروز فراتر از دفاع از منافع خود، در حال هزینه‌کرد از سرمایه و مالیات مردمش برای تحقق طرح‌های توسعه‌طلبانه اسرائیل است. این روند باید متوقف شود و ایران نیز باید بکوشد از انطباق کامل سیاست‌های دو طرف جلوگیری کند». مفسر سیاست خارجی این را هم اضافه می‌کند که «در نظم جدیدی که در حال شکل‌گیری است، کشور‌هایی که با اسرائیل روابط عادی برقرار می‌کنند، تصور می‌کنند به ثبات و توسعه دست می‌یابند، اما در عمل امنیت خود را به قدرتی واگذار می‌کنند که در طول دهه‌ها عامل اصلی بی‌ثباتی در منطقه بوده است»، بنابراین او تصریح می‌کند «هیچ صلح پایداری در خاورمیانه شکل نخواهد گرفت، مگر با احقاق حقوق ملت فلسطین و پایان اشغالگری».

زنگنه در جمع‌بندی دیدگاه‌های خود می‌گوید «نشست شرم‌الشیخ را باید آغاز مرحله‌ای تازه از بازتعریف منطقه دانست؛ مرحله‌ای که در ظاهر با عنوان صلح و بازسازی معرفی می‌شود، اما در عمق خود به دنبال تغییر توازن قدرت به سود اسرائیل است». به باور او، «ایران در برابر چنین وضعیتی باید با اتکا به اصول سیاست مستقل و منطقه‌ای خود، همچنان در مسیر گفت‌و‌گو، همکاری و مخالفت با جنگ و تجاوز حرکت کند». او در پایان تأکید می‌کند «نقش تهران در جلوگیری از تبدیل خاورمیانه به میدان رقابت قدرت‌های خارجی حیاتی است، چراکه اگر کشور‌های منطقه با یکدیگر همکاری نکنند، دیگران برای‌شان تصمیم خواهند گرفت».

محسن فایضی: هدف واقعی اجلاس شرم‌الشیخ صلح نبود، بلکه تغییر رفتار ایران بود

محسن فایضی هم به عنوان دیگر کارشناس در تحلیل خود از اجلاس «شرم‌الشیخ» به «شرق» می‌گوید: «برای درک ابعاد و پیامد‌های این نشست باید شرایطی را که در آن برگزار شد در نظر گرفت». تحلیلگر ارشد مسائل اسرائیل تأکید می‌کند: «اجلاس شرم‌الشیخ برون‌داد و محصول مستقیم تحولات میدانی در غزه و به‌ویژه توافق آتش‌بس است؛ رخدادی که برخلاف میل و برنامه‌ریزی آمریکا و اسرائیل رقم خورد و معادلات آنان را در منطقه به‌ویژه در ارتباط با فلسطین، لبنان و ایران دچار چالش کرد». چراکه فایضی یادآور می‌شود: «دونالد ترامپ، پس از بازگشت به کاخ سفید، آشکارا از کوچ اجباری مردم غزه سخن گفته بود، اما در نهایت، همین روند به مذاکرات آتش‌بس منتهی شد»؛ مسئله‌ای که از نگاه او نشانه‌ای روشن از «ناکامی در تحقق اهداف نظامی و سیاسی آمریکا و اسرائیل است».

به اعتقاد این کارشناس: «ترامپ و نتانیاهو برای پنهان‌کردن شکست خود در اجرای طرح‌های میدانی، کوشیدند تا با بهره‌گیری از ادبیات پرطمطراق سیاسی، از جمله سخن‌گفتن درباره «آغاز نظم جدید منطقه‌ای»، «صلح بزرگ» و...، واقعیت را وارونه جلوه دهند». فایضی می‌گوید: «دعوت از سران کشور‌های عربی، اسلامی و حتی برخی دولت‌های غربی به نشست شرم‌الشیخ نیز در همین چارچوب قابل تحلیل است؛ تلاشی برای آنکه این نشست در رسانه‌ها بزرگ‌تر از واقعیت خود جلوه داده شود». به باور او: «برخلاف تمام تبلیغات سیاسی و رسانه‌ای، اجلاس شرم‌الشیخ نه نقطه آغاز نظمی تازه در خاورمیانه، بلکه صرفا یک نمایش دیپلماتیک و تئاتری سیاسی برای ترامپ بود؛ تلاشی نمادین از سوی رئیس‌جمهوری که در پی کسب اعتبار بین‌المللی و حتی جایزه صلح نوبل است، اما موفق به تحقق هیچ‌یک از اهدافش نشد».

فایضی در عین حال تأکید می‌کند: «سخنانش به معنای نفی احتمال شکل‌گیری نظم جدید در منطقه نیست، اما این نشست خاص را نباید نقطه عطف آن دانست». او می‌افزاید: «تحولات عمیق منطقه‌ای با نمایش‌های رسانه‌ای شکل نمی‌گیرند، بلکه نیازمند تغییر واقعی در معادلات قدرت، منافع و رویکرد‌های بازیگران اصلی هستند».

در بخش دیگری از گفت‌و‌گو، این تحلیلگر به جایگاه ایران در تحولات اخیر اشاره می‌کند و معتقد است: «به زعم ترامپ، مسئله ایران دیگر محدود به پرونده هسته‌ای نیست، بلکه ابعاد منطقه‌ای و به‌ویژه مناسبات تهران و تل‌آویو نیز باید مورد توجه قرار گیرد». به همین دلیل، به گفته فایضی: «تلاش شد ایران به اجلاس شرم‌الشیخ دعوت شود تا از طریق این نشست، سیاست‌های مد نظر واشنگتن و تل‌آویو بر تهران تحمیل شود»؛ لذا او تصمیم جمهوری اسلامی ایران برای عدم حضور در این اجلاس را «درست و بجا» توصیف می‌کند و می‌گوید: «هدف واقعی اجلاس شرم‌الشیخ صلح نبود، بلکه تغییر رفتار ایران بود».

از منظر محسن فایضی: «ادعا‌های ترامپ درباره ضرورت تغییر رفتار ایران، چه در سخنرانی او در کنست اسرائیل و چه در اجلاس شرم‌الشیخ، تکرار همان سیاست‌های پیشین آمریکاست». او یادآور می‌شود: «پیش از جنگ ۱۲روزه نیز واشنگتن و تل‌آویو تلاش کردند با ابزار دیپلماسی اهداف خود را پیش ببرند، اما ناکام ماندند. سپس در فاز نظامی نیز نتوانستند به موفقیت برسند و اکنون با توسل به فشار‌های سیاسی و اقتصادی، از جمله فعال‌سازی مکانیسم ماشه و بازگرداندن قطع‌نامه‌های تحریمی، به دنبال واداشتن تهران به انزوا، انفعال و در نهایت انعطاف هستند». این تحلیلگر در پایان تأکید می‌کند: «ایران با درک درست از اهداف پشت‌پرده نشست شرم‌الشیخ تصمیم گرفت در آن شرکت نکند؛ چراکه این اجلاس نه در مسیر صلح، بلکه در مسیر فشار و تحمیل طراحی شده بود».

ابراهیم فراهانی: نشست شرم‌الشیخ تکمیل‌کننده پازل منطقه علیه ایران بود

ابراهیم فراهانی هم دیگر کارشناسی بود که در گپ‌وگفتش با «شرق» و برخلاف خط تحلیل زنگنه و فایضی با لحن صریح توضیح داد: «نظم جدید امنیتی پس از حادثه ۷ اکتبر ۲۰۲۳ چندان به سود محور مقاومت تمام نشد و این محور عملا تضعیف شده است و نشست شرم‌الشیخ تکمیل‌کننده این پازل علیه ایران بود». مفسر حوزه بین‌الملل در ادامه همین تحلیلش بیان کرد: «فقدان بسیاری از چهره‌های کلیدی، چه در داخل و چه منطقه پس از حملات اسرائیل سبب شده نظم عملیاتی در محور مقاومت تغییر یابد». تحلیلگر ارشد مسائل غرب آسیا، ادامه داد: «در این نظم تازه، تهران دیگر امکان هدایت میدان از طریق نیرو‌های شبه‌نظامی را ندارد و باید بیش از پیش به دیپلماسی و وزارت امور خارجه متکی شود».

مفسر حوزه بین‌الملل افزود: «با سقوط دولت اسد و خاتمه وضعیت فوق‌العاده در سوریه، جنگ رسمی اعراب و اسرائیل به معنای سنتی آن پایان یافته است»؛ لذا ابراهیم فراهانی تصریح کرد: «پس از سقوط اسد، دیگر دولت عربی قانونی مخالف اسرائیل وجود ندارد و اگر گروه‌هایی، چون حماس مراحل بعدی مدنی و سیاسی را با تحویل سلاح به عنوان بخشی از روند صلح طی کنند، مبارزات مسلحانه علیه دولت اسرائیل به سمت پایان خواهد رفت». مفسر حوزه بین‌الملل به قدرت‌گیری اسرائیل در دو سال اخیر اشاره و تأکید دارد: «دولت اسرائیل از اکتبر ۲۰۲۳ تا امروز توانسته خود را به عنوان یک قدرت منطقه‌ای تثبیت کند و نتایج عملیات و واکنش‌ها نشان می‌دهد که نه‌تنها تضعیف نشده، بلکه تقویت شده است».

مفسر حوزه بین‌الملل یادآور شد: «تنها اشتباه استراتژیک دولت اسرائیل حمله به قطر بود که موجب تغییر مواضع برخی دولت‌های عربی و افزایش اسرائیل‌هراسی شد. اما در مجموع کشور‌های عربی از ابتدا با تضعیف محور مقاومت همراه بوده‌اند؛ زیرا ایران را رقیب می‌دیدند». ابراهیم فراهانی، همچنین به تحول ساختار امنیتی اشاره کرد و گفت: «ورود اسرائیل به چارچوب‌هایی مانند سنتکام و تحولات دوران ترامپ باعث شده امنیت و دسترسی استراتژیک تغییر کند و این کشور نقش مهمی در معادلات منطقه‌ای یافته است». مفسر حوزه بین‌الملل از زاویه دیگر هم به موضوع ورود کرد و درباره رقابت‌های اقتصادی و ژئوپلیتیکی هم عنوان داشت: «مسیر‌های ترانزیتی و رقابت هند و چین بر اهمیت خاورمیانه افزوده و تأمین امنیت این مسیر‌ها می‌تواند هزینه‌های ترانزیت کالا و انرژی را کاهش دهد». این تحلیلگر ارشد مسائل غرب آسیا، پیشنهاد کرد: «ایران باید از نقش صرفا کارت بازی چین و روسیه خارج شود و توازنی بین شرق و غرب برقرار کند تا امکان همکاری‌های منطقه‌ای فراهم شود».

تصویر روز
خبر های روز