
مکانیسم ماشه؛ آخرين برگ اروپا؟
در چنين شرايطي، جمهوري اسلامي ايران ضمن تاكيد بر حق مسلم غنيسازي تحت معاهده NPT، خواستار تغيير رويكرد طرفهاي غربي از فشار و تهديد به تعامل و احترام متقابل شده است؛ در غير اين صورت، تهران احتمال بازتعريف چارچوب همكاري با آژانس بينالمللي انرژي اتمي و حتي بازنگري در راهبرد كلان هستهاي خود را منتفي نميداند. از همين رو در گفتوگوي پيش رو با علي نصري، كارشناس ارشد روابط بينالملل تلاش بر آن بوده تا ابعاد موقعيت پيچيده حاكم از منظر حقوقي، فني و ديپلماتيك مورد واكاوي قرار بگيرد: از ارزيابي واقعبينانه مسير باقيمانده براي احياي ديپلماسي و لزوم تضمينهاي امنيتي در فرآيند مذاكرات تا تحليل چالشهاي پيشروي تعامل با آژانس بينالمللي انرژي اتمي و سناريوهاي احتمالي در صورت فعالسازي مكانيسم ماشه توسط اروپا. گفتوگو بهويژه بر اين حقيقت تاكيد دارد كه بازسازي اعتماد، نه از مسير فشار يا تهديد، بلكه از رهگذر ابتكارات خلاقانه، ابتناي بر حقوق بينالملل و تقويت نهادهاي چندجانبهگراي منطقهاي ممكن خواهد بود.همزمان در مصاحبه با اين كارشناس روابط بينالملل طرح پيشنهادي اخير موسوم به «مناره» به عنوان مدلي جديد براي همكاري صلحآميز هستهاي در منطقه مورد بحث قرار گرفته است؛ مدلي كه با فاصله گرفتن از الگوهاي متمركز و تقابلي، بر معماري شبكهاي، راستيآزمايي متقابل و توسعه بسترهاي فناورانه مشترك ميان كشورهاي منطقه تاكيد دارد و ميتواند افق جديدي براي عبور از بنبستهاي فعلي ترسيم كند. مشروح گفتوگو را در ادامه ميخوانيد.
عباس عراقچي، وزير خارجه كشورمان اخيرا در گفتوگو با نشريه فايننشال تايمز ضمن رد صريح خواسته واشنگتن مبني بر غنيسازي صفر بر حق ايران جهت غنيسازي تاكيد دارد، به باور شما با توجه به مواضع رسمي تهران و رويكرد غرب، احتمال بازگشت طرفين به ديپلماسي محتمل است يا نه؟
واقعيت اين است كه همانطور كه وزير امور خارجه كشورمان هم مطرح كردند، راه ديپلماسي بسيار باريك شده، اما هنوز بهطور كامل مسدود نشده است. نبايد فراموش كرد كه هيات امريكايي در حين مذاكرات با ما تماميت ارضي كشورمان را هدف حمله نظامي قرار داد و لطمه بزرگي هم به تاسيسات هستهاي ما و هم به اصل ديپلماسي و مذاكره وارد كرد، طبيعتا اين موضوعي نيست كه بتوان به راحتي از آن چشمپوشي كرد. ديپلماسي در هر صورت يك ضرورت است و حتي جنگها هم نهايتا به ميز مذاكره ختم ميشوند. اما ما بايد راهكارهايي پيدا كنيم كه اولا اطمينان حاصل شود كه اقدامات نظامي ديگري در حين مذاكرات رخ نخواهد داد - كه شايد اين امر از طريق امضاي توافق عدم تعرض ميسر شود - و ثانيا نوعي مطالبه خسارت در دستوركار ما قرار داشته باشند - حتي اگر در شرايط فعلي رسيدن به اين مطالبه دور از ذهن به نظر برسد - و ثالثا اينكه حق غنيسازي ما ذيل معاهده NPT به رسميت شناخته شود. در اين صورت، با توجه به اينكه تاسيسات هستهاي ما آسيب ديده و فعلا امكان از سرگيري غنيسازي بهطور گسترده وجود ندارد، ما هم قادريم انعطافهايي در اين زمينه نشان بدهيم. البته معتقدم كه در نهايت بايد وارد يك گفتوگوي جامعتر و مستمرتري با كشورهاي غرب بشويم تا ابتكار مديريت اختلافات را به دست خودمان گرفته و اجازه ندهيم كه آنها همواره سطح تنش با ما را تنظيم كنند يا مثلا لابيهاي صهيونيستي بر فرآيند رايزنيها اثر بگذارند. اما در حال حاضر اين يك مسير طولاني و دشوار است كه بايد قدم به قدم پيموده شود.
ايران صراحتا اعلام كرده كه به واسطه تغيير تحولات ميدان، نوع همكاري و تعامل تهران با آژانس بينالمللي انرژي اتمي نيز تغيير خواهد كرد، منظور دقيق تهران از تغيير در روند همكاري با نهاد پادماني چيست؟بالاخص آنكه گفته ميشود در سفر پيش روي اعضاي آژانس به ايران، بازرسان حضور ندارند؟
امريكا به تاسيسات هستهاي ما حمله كرده و لطمات زيادي به آن وارد كرده و گزارش آخر آژانس بينالمللي انرژي اتمي و اظهارات پراكنده شخص آقاي رافائل گروسي، بر تصميمگيري امريكا بيتاثير نبوده است. طبيعي است كه اعتماد ايران به آژانس بينالمللي انرژي اتمي بهشدت خدشهدار شده و اين امر در نحوه تعامل و همكاريهاي آينده ما با آنها تاثير زيادي خواهد داشت، از همين رو ملاحظات «امنيتي» در اولويت اين رابطه قرار خواهد گرفت.
اگر فرض را بر اين بگذاريم كه ايران به واسطه خطوط قرمز و بياعتمادي به آژانس بينالمللي انرژي اتمي براي از سرگيري تعاملاتش با نهاد پادماني شروط سختگيرانهتري تعريف كرده، جامعه جهاني بايد خود را براي چه سناريوهايي آماده كند؟
اين بستگي به فضاي گفتوگو و ميزان تنشي دارد كه بر روابط غرب با كشور ما حاكم است. طبيعتا يكي از عواقب تداوم اين فرآيند ميتواند فعالسازي مكانيسم موسوم به «ماشه» توسط سه كشور اروپايي و بازگرداندن تحريمهاي سازمان ملل باشد. اين احتمال نيز وجود دارد كه براي ايجاد رژيم نظارتي موازي تلاش شود. به همين دليل ما، در حين اولويت بخشيدن به ملاحظات امنيتي، نبايد رابطهمان با نهاد پادماني را طوري بازتعريف كنيم كه راه آنها براي اعمال چنين فشارهايي هموار شود.
حال اجازه دهيد سوال را از منظر ديگري ارزيابي كنيم، ايران و آژانس بينالمللي انرژي اتمي چه اهرمهايي براي اعتمادسازي در اختيار دارند، آيا اساسا بستر براي توافق وجود دارد يا به واسطه صفآرايي كشورهاي غربي و رويكرد نهاد پادماني و هم صدايياش با اروپا و امريكا تعامل محدود نيز دور از دسترس خواهد بود؟
توجه كنيد، براي بازسازي و احياي اعتماد نميتوان از رويكرد «اهرمسازي» استفاده كرد. اعتمادسازي مستلزم ابتكارات ديپلماتيك و اقدامات مثبت از سوي طرفين است. طرح پيشنهادي دكتر ظريف و دكتر بهاروند موسوم به «مناره» كه اخيرا در روزنامه گاردين منتشر شد و بر ايجاد يك شبكه منطقهاي براي همكاريهاي صلحآميز هستهاي متمركز است، نمونه خوبي از اين نوع ابتكارات است. در هر صورت، وقتي راههاي متعارف سياسي باريك يا مسدود ميشوند، بهرهگيري از خلاقيت و فكر كردن خارج از چارچوبها براي خلق فرصتهاي جديد جهت پيشبرد منافع ملي، به يك ضرورت تاريخي تبديل خواهد شد.
يكي از سناريوهاي احتمالي در صورت عدم توافق، فعال شدن ماشه است، به باور شما آيا غرب با توسل به اين گزينه خود را در برابر ايران خلع سلاح نخواهد كرد، بالاخص آنكه برخي تحليلگران غربي براين باورند كه بازگشت فشارهاي جديد با توجه به تحريمهاي سختگيرانه حاكم، رويكرد تهران را چندان متاثر نخواهد كرد؟
مكانيسم موسوم به ماشه، در صورت فعالسازي، آخرين ابزار حقوقي اروپا در قبال ايران خواهد بود. اروپا پس از خروج امريكا از برجام و در همراهياش با سياستهاي فشار حداكثري دولت ترامپ و اخيرا با حمايت ضمنياش از رژيم نسلكش اسراييل در تجاوز به خاك ايران - كه در قالب جمله شرمآور صدراعظم آلمان كه «اسراييل كار كثيف ما را انجام ميدهد» خلاصه شد - در عمل تمام اعتبار اخلاقي خود را از دست داده. صرف نظر كردن سه كشور اروپايي از فعالسازي مكانيسم موسوم به ماشه، ميتواند گامي در جهت بازسازي اعتبار و تقويت جايگاه بينالمللي تروييكاي اروپايي باشد. در غير اينصورت همانطور كه دكتر عراقچي بارها هشدار دادند، فعالسازي مكانيسم ماشه روابط ايران و اروپا را بهطور بنيادين دگرگون خواهد كرد و آنها نقش احتماليشان را در هرگونه مذاكره در رابطه با ايران از دست خواهند داد و عملا به بازيگراني منفعل در صحنه بينالمللي بدل خواهند شد.
در اين ميان تحركات لابيها و نئوكانهاي امريكايي را چگونه ارزيابي ميكنيد، احتمال دارد امريكا و اسراييل با هم صدايي اروپا به گزينه نظامي متوسل شوند؟
پس از جنگ دوازده روزه، جريانهاي نومحافظهكار و لابيهاي اسراييل در واشنگتن بلافاصله تلاش هماهنگي را براي بازتعريف ايران به عنوان «تهديدي پايدار» آغاز كردهاند. آنها با تاكيد بر وجود «ظرفيتهاي پنهان» در برنامه هستهاي ايران بر اين روايت جديد متمركز شدهاند كه حتي پس از حملات گسترده امريكا به تاسيسات هستهاي ايران، نبايد احساس امنيت داشت و اين وضعيت مستلزم تداوم فشار همهجانبه است. اين لابيها با روايتسازي هدفمند تلاش دارند اجماع جديدي در مراكز تصميمسازي امريكا براي ادامه فشار و حتي توسل مجدد به گزينه نظامي ايجاد كنند. تجربه نشان داده كه تمركز اين محافل بر يك سناريوي خاص ميتواند به سرعت به سياست رسمي امريكا و به دنبال آن كشورهاي غربي تبديل شود. از نگاه آنها، حمله اخير پايان تهديد ايران نبوده، بلكه آغاز مرحلهاي تازه در راهبرد گستردهتر مهار و تضعيف ايران است.
به باور شما پاسخ و واكنش تهران به فعل و انفعالهاي مخرب غرب چه خواهد بود، آيا اين امكان وجود دارد كه ايران از پيمان منع گسترش سلاحهاي هستهاي يا «انپيتي» خارج شود يا خير؟
خروج از پيمان منع گسترش سلاحهاي هستهاي همواره توسط برخي جريانات داخل كشور به عنوان آخرين گزينه در سياست هستهاي ايران مطرح بوده، اما اكثر تحليلگران معتقدند كه اين اقدام در جهت دفاع از منافع ملي و امنيت كشور نيست، بلكه شرايط را صرفا پيچيدهتر خواهد كرد و ماحصل آن در نهايت اين است كه پرونده جديدي را در شوراي امنيت سازمان ملل عليه ايران باز ميكند. تا زماني كه مكانيسمهاي پادماني آژانس بينالمللي انرژي اتمي حتي منافع حداقلي ما را حفظ ميكند، ترجيح بر اين است كه چارچوبهاي NPT محفوظ بماند. البته در صورت حملات نظامي مجدد يا اقدامات خرابكارانه، ممكن است محاسبه راهبردي ايران نيز تغيير كرده و هم ايران و هم جهان وارد مسير جديد و ناشناختهاي بشوند.
خروج احتمالي تهران از اين پيمان چه معنايي براي واشنگتن و تلآويو خواهد داشت؟
به باورم خروج ايران از NPT براي ايران اهرمسازي نميكند، بلكه فرصتي براي واشنگتن و تلآويو ايجاد خواهد كرد تا با فضاسازي رسانهاي و اجماعسازي بينالمللي، فشارها را بر ايران افزايش بدهند. فراموش نكنيم كه بخش قابل توجهي از تاسيسات هستهاي ما در تجاوز نظامي امريكا آسيبهاي شديدي ديده و هماكنون ما حتي امكان غنيسازي در سطح گسترده را نداريم. در شرايط كنوني خروج از NPT به مثابه اين است كه يك تفنگي كه خشابش خالي است را در مقابل يك دشمن تا دندان مسلح بگيريم و او را تهديد كنيم. مضاف بر اينكه ساخت سلاح هستهاي برخلاف دكترين نظامي كشور و فتواي مقام معظم رهبري است. قدرت بازدارندگي ما در وهله اول از پشتيباني مردمي، قدرت معنايي و توانمندي نظامي متعارفمان نشات ميگيرد. ما نيازي به «اهرمسازي» از طرق خروج از NPT نداريم.
آقاي ظريف اخيرا در مقالهاي كه در نشريه گاردين منتشر شد، بر منطقهاي عاري از سلاح هستهاي تاكيد داشتند، گروهي از تحليلگران مدعياند كه ابتكار پيشنهادي ايشان طرح ادعايي كنسرسيوم را تداعي ميكند، آيا اين ادعا درست است؟
طرح «مناره» دكتر ظريف كه بر همكاريهاي منطقهاي در حوزه فناوري صلحآميز هستهاي تمركز دارد، از برخي لحاظ يادآور مدل پيشنهادي كنسرسيوم است، اما تفاوتهاي بنياديني دارد. در كنسرسيوم، تاكيد بر مالكيت مشترك بر تاسيسات بود؛ در حالي كه «مناره» پيشنهاد ايجاد شبكهاي غيرمتمركز از مراكز تحقيقاتي، پزشكي هستهاي و توليد سوخت را مطرح ميكند كه ميان كشورهاي منطقه توزيع ميشود. اين مدل، بهجاي تمركز بر يك مكان، از مكانيسم «راستيآزمايي متقابل» و شفافيت چندجانبه بهره ميبرد. بنابراين اگرچه الهامگيريهايي وجود دارد، اما معماري مناره بهمراتب انعطافپذيرتر و مبتني بر واقعيتهاي منطقه طراحي شده است.
به باور شما در شرايطي كه گروهي از تحليلگران مدعياند و وقوع دور تازه روياروييها را گزينهاي اجتنابپذير قلمداد ميكنند، ارايه طرحهايي چون طرح منازه توسط ظريف تا چه اندازه ميتواند با توجه به معادلات امنيتي حاكم راهگشا باشد؟
ارزش راهبردي طرحهايي نظير «مناره» در آن است كه امكان عبور از منطق بازدارندگي صرف به منطق همكاري منطقهاي را فراهم ميكنند يا به عبارتي يك تغيير پارادايم از نگاه «تهديد محور» به رويكرد «فرصت محور» دكتر ظريف و دكتر بهاروند در اين طرح نشان ميدهند كه همان فناوري هستهاي كه امروز عامل بياعتمادي است، ميتواند به ابزار مشترك توسعه پايدار، پزشكي و مديريت منابع آبي تبديل شود. هرچند شايد در كوتاهمدت تحقق چنين طرحي دشوار به نظر ميرسد، اما بذر رويكرد جديدي را ميكارد كه مبتني بر همكاري و همافزايي در منطقه است. از اين منظر، «مناره» را بايد علاوه بر يك راهكار خروج از بنبست، به عنوان يك سرمايه نظري و چشمانداز بلندمدتي براي نظم آينده منطقهاي تلقي كرد.