
جعفر ول کن!
«آقای دکتر پزشکیان هستند، حالا بنده نمیخواهم در حضور ایشان چیزی بگویم، اما واقعیت این است که حداقل همه ما به صداقت ایشان باور داریم و باید به آن اعتماد کنیم.
به گزارش روز نو انشاءالله همانطور که در زمان انتخابات وعده خلافی ندادند، در اینجا نیز بر همان مبنا عمل خواهند کرد. آنچه مهم است، این است که هر اقدامی در حد توان و امکان انجام شود» ...
این جملات بخشهایی از اظهارات «جعفر قائمپناه» معاون اجرایی رئیسجمهور بود که قصد داشت با اصرار، بر صداقت پزشکیان در سفر به زنجان تاکید کند؛ در نشستی که قرار بود رسمی، اجرایی و به دور از اغراقهای معمول سیاسی باشد، لحظهای رقم خورد که نه تنها از جنس سیاست نبود، بلکه رنگ و بوی مردمی به خود گرفت؛ لحظهای که مسعود پزشکیان با لحنی صمیمی، اما صریح و هشداردهنده، خطاب به معاون خود گفت: «جعفر، ول کن... حرفت را بزن!»
آنچه اتفاق افتاد شاید در قاب یک اتفاق سیاسی معمول نگنجد. در دولتهایی که گاه تعریف و تمجید از رئیسجمهور به آئینی از جنس وفاداری بدل میشود، این صحنه حکم ترمز را برای قطاری داشت که با سرعت به سوی تقدیس فردی پیش میرفت.
«قائمپناه» معاون اجرایی فعلی رئیسجمهور و دوست دیرین وی، با اصراری چشمگیر برشمردن ویژگیهایی، چون «صداقت بینظیر» و «مردمی بودن مثالزدنی» پزشکیان، کوشید سخنرانی خود را با نوعی پاستوریزهسازی از چهره رئیسجمهور همراه کند، اما پزشکیان که بهجای ادبیات سیاسی خشک، به واژگان روزمره مردم کوچه و بازار تکیه دارد، رشته سخن را برید و بیپرده گفت: «جعفر، ول کن».
صدای متفاوت؛ در نقد ستایش
عمیق که نگاه کنیم، این واکنش نه از جنس قهر سیاسی نمایشی بود، نه از جنس کمتحملی در برابر احترام. این یک هشدار بود، هشداری که نشان میدهد عرصه سیاست و افکار عمومی دیگر حوصله زیادهگویی و ادبیات تعریف و تمجید را ندارد و دوره تعریفهای بیمحابا وغیرقابل باور تمام شده است.
این رویه البته با تجربههای تاریخی مفهوم عمیقتری مییابد، زمانی که بسیاری از مسئولان با «مدح مبالغهآمیز» به قهرمانسازی مشغول بودند. بعد از آمدن دولت چهاردهم حداقل در تعاریف و تفاسیر عملکرد دولت، تغییراتی رخ داد که رئیسجمهور سعی دارد آن را به عنوان یک فضیلت سیاسی معرفی کند.
جمله رئیسجمهوری با همان لحن محاوره، در واقع نغمهای مخالف مینوازد که حالا وقت عمل کردن است، حرف خودت را بزن؛ رئیسجمهور را نه باید بزک کرد، نه در لفافه پیچید. او نه با زبان پیچیده سیاسی که با ادبیاتی آشنا، مثل برشی از گفتوگوی مادربزرگ با نوهاش یا قصهای در متروی پرسرو صدای شهری، از مردم برای مردم میگوید.
تقدیس ممنوع: پیام پنهان یک واکنش
حدود یک سالی از آمدن پزشکیان به قدرت اجرایی گذشته و در این مدت او در مرز باریکی میان صداقت و تعبیر پوپولیستی مخالفان در حال حرکت است. جمله رئیسجمهور آگاهانه یا اتفاقی در این واکنش توانست این مرز را روشن کند. باید به اطرافیان مقامات هشدار داد تا خط قرمز خود را برابر تملق و تمجید و تقدسسازی حفظ کنند.
باید تلاش کرد تا سیاست را از افتادن در دام همان مدحنویسیهایی که برخی دولتهای پیشین را از نقدپذیری دور ساخت، برحذر داشت. باید توجه کرد این زبان بیپرده، گرچه ممکن است در فضای سیاسی رسمی کشور «نامتعارف» تلقی شود، اما همان چیزی است که افکار عمومی به آن دلبستگی بیشتری دارد. در شرایطی که بیاعتمادی به اظهارات اغراقگونه برخی سیاسیون با لایههایی از بیحوصلگی سیاسی ترکیب شده، اینگونه واکنشها به منزله جرعهای آب زلال است.
علیه قهرمانسازی و نمایش
مواجهه پزشکیان، در ظاهر یک شوخی یا تشر ساده است که احتمالاً به طنز هم کشیده خواهد شد، اما در عمق خود، یک استراتژی سیاسی است. باید تیم دولت را از یک خطر بزرگ دور کرد. خطر بازتولید ادبیات نمایشی، بیریشه و ستایشزده که مخاطب ایرانی امروز را پس میزند.
این رفتار چه تصادفی چه آگاهانه، چون در دورانی روی داد که بسیاری از دولتمردان با واژههای اتوکشیده و برگههای آماده شده از پیش، به صحنه میآیند قابل توجه است. مرد سیاست باید با زبان مردم همان زبانی که مردم میفهمند، همان زبانی که با آن در کوچه و بازار دور هم مینشینند و میاندیشند با آنان سخن بگوید.
مردم باید باور کنند که دولت قرار نیست با تابلوهای زراندود از صفات اخلاقی و قهرمانسازیهای تلویزیونی پیش برود. دولت باید زبان مردم باشد، نه زبان روابط عمومی دولت. شاید همین جا، نقطه تمایز مهمی است، حتی اگر در نگاه اول کمی طنز و کمی صراحت غیرمتعارف در آن دیده شود.