به روز شده در: ۳۰ تير ۱۴۰۴ - ۲۲:۵۰
کد خبر: ۷۰۳۳۵۲
تاریخ انتشار: ۰۸:۳۶ - ۳۰ تير ۱۴۰۴

زیبا کلام پاسخ سوال آیا اسرائیل دست به تجاوز مجدد علیه ایران خواهد زد را داد!

روزنو :صادق زیباکلام، جزء آن دسته از تحلیلگرانی است که همواره با قلمی تیز و زبانی صریح، به آسیب‌شناسی مسائل سیاسی و دیپلماتیک ایران، منطقه و جهان پرداخته است. در پی جنگ ۱۲‌روزه‌ای که تهران را در کانون توجهات قرار داد، او بار دیگر با نگاهی نقادانه و بدون لکنت به تحلیل این رخداد و پیامد‌های آن ورود کرده است.

نظر صادق زیبا کلام در خصوص آغاز مجدد جنگ ایران و اسراییل چیست؟

صادق زیباکلام، جزء آن دسته از تحلیلگرانی است که همواره با قلمی تیز و زبانی صریح، به آسیب‌شناسی مسائل سیاسی و دیپلماتیک ایران، منطقه و جهان پرداخته است. در پی جنگ ۱۲‌روزه‌ای که تهران را در کانون توجهات قرار داد، او بار دیگر با نگاهی نقادانه و بدون لکنت به تحلیل این رخداد و پیامد‌های آن ورود کرده است.

به گزارش روز نو این استاد سابق دانشگاه که هرگز از بیان نقد‌های صریح ابایی ندارد، در این نوبت از گفت‌وگویش با «شرق»، ضمن حفظ صراحت کلام و رویکردی واقع‌بینانه، از زوایای مختلف به آنچه بر ایران و منطقه گذشته، می‌نگرد. این فعال سیاسی، جنگ ۱۲‌روزه را، نه یک «جنگ تمام‌عیار»، بلکه تلاشی هدفمند از سوی اسرائیل برای تضعیف توان هسته‌ای و نظامی ایران می‌داند و بر این باور است که این رخداد، بیش از آنکه به تقابل نظامی منجر شود، ضرورت دیپلماسی و تنش‌زدایی را برجسته می‌کند. زیباکلام در ادامه گپ‌و‌گفتش، با اشاره به تحولات جدید منطقه و مشخصا حملات اخیر اسرائیل به سوریه و نقش احمد الشرع، از ظهور رویکردی دیپلماتیک در منطقه سخن می‌گوید که می‌تواند الگویی برای آینده باشد. در‌عین‌حال، این استاد تاریخ معاصر، با نقد تندروی‌ها هشدار می‌دهد که بدون واقع‌بینی، تغییر پارادایم سیاسی ممکن نیست. مصاحبه حاضر، تصویری روشن از دیدگاه‌های زیباکلام درباره ایرانِ پساجنگ ارائه می‌دهد که با چشمانی باز به محدودیت‌های پیش‌رو می‌نگرد. گفت‌وگوی پیش‌رو، تبیینی از پیچیدگی‌های امروز ایران و خاورمیانه به دست می‌دهد که در ادامه، مشروحش را می‌خوانید.

‌جناب زیباکلام، ابتدای مصاحبه را به دو گفت‌وگوی قبلی شما با روزنامه «شرق» ارتباط می‌دهم که تحلیلی درباره تحولات سال ۲۰۲۵ و همچنین سال ۱۴۰۴ داشتید و عنوان کرده بودید که امسال، سال امنیت و ثبات بیشتر برای ایران خواهد بود. گرچه می‌دانم در ۳۸ روز بعد از آغاز جنگ، این سؤال بار‌ها از شما پرسیده شده که چرا تحلیل و پیش‌بینی شما از آینده مطابق با تحولات نبود و شاهد بروز جنگ بودیم. این را هم می‌دانم که در پاسخ عنوان کرده بودید، آنچه در آن ۱۲ روز از سوی اسرائیل و آمریکا علیه ایران اتفاق افتاد، هرچه بود، «جنگ» نبود. اما آیا به‌واقع این گزاره شما می‌تواند پاسخ قانع‌کننده‌ای باشد؟ ضمن آنکه خودتان عنوان کرده بودید جزء آن دسته از کارشناسانی نیستید که در صورت اشتباه در تحلیل‌تان به دنبال توجیه باشید. اما گفته بودید اگر آن چیزی که شما به آن «جنگ» می‌گویید، علیه ایران اتفاق بیفتد، کماکان تأکید دارید یک تیر چراغ برق در کشور سالم نمی‌ماند. بدون تعارف، من با یک فضای مبهم و یک شکاف بین آنچه تحلیل کردید و آنچه پیش‌بینی کردید، مواجهم که....

می‌دانستم مصاحبه را از جای سخت و چالشی شروع می‌کنی؛ اما فتح‌الهی، فضای مبهمی وجود ندارد. من به‌صراحت می‌گویم آنچه در آن ۱۲ روز علیه ایران روی داد، اولا «جنگ» نبود و درثانی به دلیل موضوع پرونده هسته‌ای بود؛ به دلیل این بود که مذاکرات مسقط آن‌گونه که باید پیش نمی‌رفت. از این موضوع که بگذریم، کماکان صادق زیباکلام باور و تأکید دارد جنگ آن چیزی است که حدود سه سال است در اوکراین روی داده و روی می‌دهد. همین دو شب پیش بود که ۴۵۰ پهپاد روسی، کی‌یف و چند شهر دیگر اوکراین را هدف گسترده قرار داد؛ جنگ آن چیزی است که بیش از ۲۰ ماه است در نوار غزه روی می‌دهد و شاهد کشتار و جنایات بی‌سابقه اسرائیل علیه مردم فلسطین در این باریکه هستیم؛ و برای ما جنگ آن چیزی است که در آن هشت سال از سوی عراق و بعثی‌ها بر ما تحمیل شد. پس در مقایسه با آن چیزی که مثال زدم، واقعا در آن ۱۲ روز شاهد وقوع جنگ نبودیم.

‌باز هم احساس می‌کنم یک توجیهی در کار است. چون به هر حال اسرائیل و در ادامه آمریکا از تمام توان هوایی، پهپادی و موشکی برای حمله به ایران استفاده کردند و هیچ خط قرمزی هم در اهداف خود نداشتند. ضمن اینکه متناسب با اقتضائات عصر سوم، قطعا جنگ‌ها تغییر کرده‌اند و این ۱۲ روز می‌تواند آغازی بر یک دکترین جدید نظامی-امنیتی اسرائیل باشد که به دنبال تعریف جنگ‌های جدید، بدون در‌نظر‌گرفتن پارامتر «مرز مشترک» باشد.

اتفاقا برخلاف آن چیزی که می‌گویید، متناسب با همین سال ۲۰۲۵، جنگ‌های جدید آن چیزی است که در اوکراین و غزه روی می‌دهد. مگر جنگ غزه و اوکراین مال ۳۰ سال یا ۵۰ سال پیش است! خیر، مال همین دو، سه سال اخیر است و جنگ‌هایی هستند که کماکان جریان دارند. پس مسئله این نیست که بخواهیم براساس هزاره سوم، جنگ‌های جدید را وارونه جلوه دهیم؛ خیر، جنگ، جنگ است و من معتقدم در آن ۱۲ روز، اسرائیل به دنبال جنگ به معنای آن چیزی که در اوکراین یا غزه روی داده است، علیه ایران نبود؛ بلکه اهدافی را برای خود در خاک کشورمان تعریف کرد و با حملات هوایی، موشکی و پهپادی خود درصدد رسیدن به آن اهداف بود. تعدادی از فرماندهان و دانشمندان هسته‌ای ما را شهید کردند و به دنبال نابودی برنامه هسته‌ای و موشکی ما بودند و حملاتی به تأسیسات ما داشتند تا قدرت لجستیک و نظامی ما را از بین ببرند. ما هم در پاسخ به این حملات، موشک‌های خود را به سمت اسرائیل شلیک کردیم که خسارت و تلفاتی به دنبال داشت. بعد از بمباران تأسیسات ما در فردو، نطنز و اصفهان به دست آمریکایی‌ها، ما یک حمله به پایگاه آمریکا در قطر داشتیم. این چیزی بود که در آن ۱۲ روز روی داد و واقعا هنوز هم معتقدم جنگی به وقوع نپیوست.

‌اختلاف نظر من با شما درباره تعریف از جنگ جدید کماکان به قوت خود باقی می‌ماند، اما اجازه دهید به تحولات جدید هم بپردازیم که مهم‌ترین آن حملات اسرائیل به سوریه بود که به نام حمایت از دروزی‌ها انجام شد. واقعا اسرائیل بعد از جنگ ۱۲‌روزه ایران، با حملات خود به سوریه به دنبال چه بود؟ چون کاملا مشخص است هدف هرچه باشد، موضوع حفظ امنیت برای دروزی‌ها نبود. موضوع تعریف نظم نوین برای تحقق سناریوی «کریدور داوود» یا تحمیل «سایکس‌پیکوی دوم»، ذیل تجزیه سوریه است؛ هرچند که بسیاری معتقدند یک جنگ مهم در سوریه روی داده است و خوشبختانه این بار انگشت اتهام را متوجه تهران نمی‌کنند؟

اتفاقا یکی از موضوعات مهم در حملات اخیر اسرائیل به سوریه این بود که شاید برای اولین بار شاهد یک درگیری، جنگ و نزاع خونین بودیم که کسی دیگر ایران را مسئول نمی‌داند و خوشبختانه ایران در آن حضوری نداشت. اما درباره اهداف مدنظر اسرائیل از حمله به سوریه بعد از جنگ ۱۲روزه علیه ایران، به نظر من، فارغ از اینکه واقعا اسرائیلی‌ها به دنبال تجزیه سوریه یا هر موضوع دیگری بودند، باید به این مسئله مهم‌تر پرداخت که شاید برای اولین بار اسرائیل فهمید که نمی‌تواند با بمباران یا تجاوز نظامی به اهداف خود دست پیدا کند. لازم به ذکر است که دراین‌بین، کشور‌های دیگر هم کمک کردند که اسرائیل از تداوم تجاوزات خود به سوریه عقب‌نشینی کند، کما‌اینکه ترکیه به اسرائیل فشار آورد، عربستان و قطر به اسرائیل فشار آوردند و حتی آمریکایی‌ها هم به اسرائیل فشار آوردند که اسرائیل آتش‌بس را بپذیرد و جنگ را متوقف کند و زمام امور به دست خود سوریه بیفتد.

‌پس منکر تجزیه سوریه در راستای تحقق کریدور داوود یا سایکس‌پیکوی دوم هستید؟

من از زاویه دیگر به موضوع نگاه می‌کنم. همان‌طور که گفتم، اسرائیل نتوانست به اهداف ترسیمی خود از جنگ با سوریه دست پیدا کند، چون اگر هر کسی بخواهد از اقوام و مذاهب سوریه حمایت کند و هر کشوری از کردها، عرب‌ها، علوی‌ها، اهل سنت، دروزی‌ها و... در سوریه حمایت کند، این کشور وارد یک وضعیت بحرانی خواهد شد که قطعا آثار و تبعات منفی برای همسایگان سوریه و خود اسرائیل به دنبال دارد، بنابراین به نظر من، موضوع تجزیه سوریه بحثی خطرناک برای خود اسرائیل و امنیت آن خواهد بود.

به هر حال، کسر درخور توجهی از مردم سوریه مسلمان هستند که مسلح هم هستند و چشم دیدن اسرائیل را هم ندارند. اینکه قبلا تصور می‌شد اسرائیل امنیت خود را در ناامنی کشور‌های پیرامون جست‌و‌جو می‌کند، این بار و مشخصا درباره سوریه صدق نمی‌کند. اگر اتفاقی برای سوریه و تجزیه آن روی دهد، به نظر من، هدف بعدی خود اسرائیل خواهد بود و مسلمانان مسلح سوریه به سمت اسرائیل خواهند رفت.

‌کارنامه احمد الشرع را در مدیریت جنگ با اسرائیل چگونه ارزیابی می‌کنید؟ از یک سو فرار را بر قرار ترجیح داد، اما در سوی دیگر خبری از ابومحمد جولانی، ادبیات ایدئولوژیک، فتوای جهاد و کاراکتر قبلی او نبود و سعی کرد در قالب یک سیاست‌مدار با حفظ ژست دیپلماتیک از تقابل و جنگ با اسرائیل خودداری کند.

به نکته مهمی اشاره کردید. به نظر من، هر چقدر که زمان بگذرد، احمد الشرع از ابومحمد الجولانی فاصله می‌گیرد و آن ادبیات ایدئولوژیک، جهادی و سلفی او رنگ می‌بازد و به سمت یک سیاست‌مدار و دیپلمات کت‌وشلواری و کراواتی خواهد رفت که دیگر در ادبیات و کلام او نگاه رادیکال و انقلابی وجود ندارد و به دنبال جنگ با آمریکا و اسرائیل نیست. شاید موضع احمد الشرع مورد انتقاد بسیاری باشد، اما به نظر من، با این مسیری که در جنگ اخیر اسرائیل علیه سوریه از سوی رئیس‌جمهور موقت تعریف شد، آینده این کشور بسیار روشن خواهد بود.

‌چرا صادق زیباکلام چنین باوری دارد؟

چون احمد الشرع در میانه بحران که فضا برای فوران آتش این جنگ وجود داشت و می‌رفت که سوریه دچار نابودی و تجزیه شود، توانست با دوری از ادبیات رادیکال، جهادی و انقلابی و به دور از شعار‌های نابودی اسرائیل و حمله به آمریکا، وضعیت را کنترل کند. وقتی یک فرد بتواند در فضای بحرانی، کشور را این‌گونه از آتش جنگ دور کند، می‌تواند سوریه را هم به سمت افق‌های بهتر رهنمون کند.

‌در مقوله تحولات سوریه و برای سؤال آخر در این بخش، این را بپرسم که احمد الشرع در قامت یک سیاست‌مدار یا دیپلمات کت‌وشلواری، نسخه خودخواسته ابومحمد الجولانی است یا پروژه ترکیه، عربستان، قطر و آمریکا؟

فتح‌اللهی عزیز، ما در سوریه چیزی داریم که مشابه آن در اردن، مصر، لبنان، عراق و فلسطین نداریم؛

و آن چیست؟

از حدود نیم‌قرن پیش، ما یک جریان اخوان‌المسلمینی قدرتمند در سوریه داشتیم که بیشترین مخالفت خود را با بعثی‌های سوریه و مشخصا حافظ اسد و بعدا پسرش بشار اسد داشتند. به بیان دیگر، جریان اخوان‌المسلمینی سوریه یک جریان اصیل است که سعی دارد خط فکری خود را از برخی جریانات تندرو مانند القاعده و داعش دور کند و سعی می‌کند همان خط مشی اخوان‌المسلمین را پیگیری کند.

در این بین، احمد الشرع هم سعی می‌کند از آن عقبه خود فاصله بگیرد و با اکثریت جامعه سوریه همراه و هم‌کلام شود و تلاش می‌کند ادبیات و نگاه اخوان‌المسلمین را پیاده کند. البته که در سوریه گروه‌ها و اقشار مختلف با قرائت‌های گوناگون سیاسی و اجتماعی وجود دارند که از طیف تندرو تا طیف سکولار را شامل می‌شود، اما به نظر من، با این قرائت اخوان‌المسلمینیِ احمد الشرع، سوریه سعی می‌کند یک فصل مشترک بین همه گروه‌ها و آحاد مردم پیدا کند تا یک سوریه مدرن به وجود آید که در آن کردها، سنی‌ها، شیعیان، دروزی‌ها، علویان و... در کنار هم به شکل مسالمت‌آمیز زندگی کنند. حالا اینکه احمد الشرع در قامت یک سیاست‌مدار کت‌وشلواری و به شکل خودخواسته چنین شخصیتی را برای خود تعریف کرده یا اینکه نسخه تحمیلی ترکیه، عربستان یا آمریکاست، تفاوتی نمی‌کند. به نظر من، با این مسیری که تعریف شده، سوریه به سمت یک کشور دموکراتیک با آینده روشن پیش خواهد رفت و اسرائیل هم بعد از این جنگ اخیر دریافت که نمی‌تواند سناریوی تجزیه را برای سوریه اجرا کند؛ نه اینکه نتواند، بلکه فهمید بهتر است سوریه از آتش جنگ داخلی و تجزیه دور بماند؛ چون ترکش‌هایش، دامن خود اسرائیل را می‌گیرد.

‌به کشورمان بازگردیم. واقعا از منظر حضرت‌عالی، بعد از این جنگ ۱۲‌روزه چه سناریو یا سناریو‌هایی برای کشور وجود دارد؟ یعنی صادق زیباکلام آینده ایران را چگونه می‌بیند؟

به نظر من، اکنون وضعیت ما تا حد بسیار زیادی شبیه به وضعیت لبنان است که اتفاقا اسرائیل در آنجا یک جنگ واقعی با حزب‌الله به راه انداخت و ارتش اسرائیل وارد خاک لبنان شد و با نیرو‌های حزب‌الله در مناطق مختلف درگیر شد و یک جنگ تمام‌عیار روی داد که در نهایت به یک آتش‌بس و صلح منجر شد و اسرائیل از خاک لبنان خارج شد.

‌یعنی شما آینده و افق پیش‌رو برای ایران را این‌گونه تفسیر می‌کنید؟

بله، من معتقدم بعد از اتفاقات آن ۱۲ روز، اسرائیل و آمریکا تمام توجه و تمرکز خود را روی ایران گذاشته‌اند که آیا ما بعد از این تنش اخیر به سمت هسته‌ای‌شدن یا تقویت توان موشکی، نظامی و منطقه‌ای خود خواهیم رفت یا نه. به‌خصوص آنکه ترامپ در جریان حمله به فردو، نطنز و اصفهان مدعی نابودشدن تأسیسات هسته‌ای ما شده بود، اما به تدریج اخبار و گزارش‌های متعددی منتشر شده که به نظر می‌رسد تأسیسات هسته‌ای زیرزمینی ما حداقل آن‌گونه که ترامپ می‌گوید نابود نشده است. پس ادعای نابودی توان هسته‌ای ما به دور از واقعیت است. البته کسی واقعا از میزان خسارت‌ها اطلاع ندارد و تا زمانی که گردوخاک این تنش ۱۲روزه نخوابد و فضا قدری آرام و باثبات نشود و آواربرداری از حملات و خسارات ناشی از حملات انجام نشود، نمی‌توان سطح و شدت آسیب‌های واردشده به تأسیسات هسته‌ای را مشخص کرد. هیچ‌کس به‌طور قاطع نمی‌تواند آمار دقیقی در این رابطه بدهد.

به باور شما، اسرائیل دست به تجاوز مجدد علیه ایران خواهد زد؟

پاسخ من خیر است.

به چه دلیل؟

چون من تصور می‌کنم هر دو طرف، یعنی ایران و اسرائیل، تمایلی به ازسرگیری این نزاع ندارند. به هر حال، اسرائیل هم در آن ۱۲ روز به لحاظ لجستیکی و جنگ‌افزاری متحمل هزینه‌های بسیار هنگفتی شد و اینها علاوه بر حملات موشکی ایران بود که خسارات مالی و همچنین ناامنی را برای اسرائیل ایجاد کرد. اسکان مردم و شهرک‌نشینان در اسرائیل نیز هزینه‌های هنگفتی را به دنبال داشت؛ بنابراین واضح است که اسرائیل و شخص نتانیاهو در این برهه زمانی فعلا تمایلی به آغاز درگیری‌ها ندارند. ضمن آنکه فراموش نکنیم اسرائیل کماکان به دلیل تداوم و تشدید جنایات بی‌سابقه علیه مردم فلسطین در نوار غزه، متحمل هزینه‌های هنگفت نظامی، لجستیکی، امنیتی و حتی سیاسی و دیپلماتیک در سطح منطقه و جهان است. اکنون افکار عمومی بین‌المللی به دلیل این جنایات بی‌سابقه، به‌شدت علیه اسرائیل و شخص نتانیاهو عمل می‌کند که قطعا هزینه‌های آنها را بالا می‌برد. در ایران هم، فارغ از برخی صدا‌ها از جریان معدود تندرو، به نظر من، کلیت جامعه سیاسی در کشور به دنبال ازسرگیری این تنش‌ها نیست. کما اینکه ایران هیچ‌گاه آغازکننده هیچ جنگی نبوده است.

‌به سؤال نخست در مصاحبه بازگردیم که عنوان کردید اسرائیل از حمله به ایران مشخصا اهداف نظامی تعریف کرده بود. اما وقتی مشخص شده که همین اسرائیل در جریان جنگ ۱۲‌روزه، جلسه شورای عالی امنیت ملی با حضور سران قوا را مورد حمله قرار داده است، آیا می‌توان به این سناریو هم اشاره کرد که واقعا هدف غایی از این جنگ ۱۲‌روزه، تغییر نظام بوده است؟

اتفاقا به نظر من این تصور و سوءمحاسبه غلط در اسرائیل وجود نداشت. اگر هم وجود داشته باشد، نتیجه برخی ایده‌پردازی‌های جریان اپوزیسیون مانند شاهزاده رضا پهلوی و رسانه‌های معاند بود. این جریان تصور غلطی را در ذهن نتانیاهو و ترامپ ایجاد کرده بودند که با حمله و بمباران تأسیسات نظامی و هسته‌ای و همچنین ترور شخصیت‌ها و مقامات سیاسی و دیپلماتیک، عملا فضا برای شورش مردم شکل خواهد گرفت که در نهایت به تغییر نظام منجر خواهد شد. در آن ۱۲ روز، توسط رسانه‌های معاند، تلاش‌های بسیار زیادی انجام شد که این باور شکل بگیرد که در مناطق مختلف تهران و ایران، اعتراضات مردمی شکل گرفته است و شعار‌های ساختارشکنانه داده شد. واقعا رسانه‌های معاند و تحلیلگران آنها سعی کرده بودند به هر طریقی مردم را به کف خیابان بکشانند. در نهایت دیدید که مردم واقعا با این جریان‌سازی‌های سیاسی و رسانه‌ای همراهی نکردند و هیچ نشانه و خبری دال بر این وجود نداشت. البته من اگر امروز به موضوع نگاه کنم، تصورم بر این است که این مسئله بیش از آنکه تحلیل یا محاسبه سلطنت‌طلب‌ها و رسانه‌های معاند و شخص شاهزاده رضا پهلوی باشد، امید و آرزوی آنها بود که با حمله نظامی اسرائیل و آمریکا و ترور سران و مقامات، مردم دست به اعتراضات سراسری بزنند؛ و درست برخلاف این امید و آرزو که کوچک‌ترین اثری از یک تحلیل واقع‌بینانه در آن وجود نداشت، تنها چیزی که از مخیله مردم در آن ۱۲ روز نمی‌گذشت، ریختن به کف خیابان بود. من خودم در آن ۱۲ روز در تهران بودم و اضطراب و نگرانی مردم را از حملات اسرائیل می‌دیدم. واقعا آنها به فکر امنیت خود و خانواده‌شان بودند و چیزی به اسم تغییر نظام و اعتراض و راهپیمایی و شورش و سر‌دادن شعار ساختارشکنانه در فکر و ذهنشان وجود نداشت.

با این تحلیلی که ارائه کردید، جا دارد به مقوله تغییر پارادایم به عنوان کلیدواژه پرتکرار و پربسامد این روز‌های کشور ورود کنم که نشان می‌دهد صادق زیباکلام هم امیدی به آن ندارد؟

من گفتم برخی کلمات، برخی عبارات، برخی پیشنهادات و برخی موضوعات، کلیشه‌های جذاب و قشنگی هستند. ولی باید واقعیت‌ها را هم در نظر گرفت. به هر حال، یک اقلیت تندرو در کشور بر فضای رسانه‌ای و دیگر نهاد‌ها حاکم شده‌اند که قطعا به این سادگی‌ها اجازه تغییر فضا و شرایط را نمی‌دهند. البته در عین حال، من معتقدم در همین بدنه کسانی وجود دارند که گاه نگاه واقع‌بینانه و درستی از فضای جامعه دارند، چون در همین جامعه زندگی می‌کنند، در همین جامعه با مردم ارتباط دارند. در مجلس، نمایندگانی وجود دارند که می‌دانند در کشور چه اتفاقاتی می‌افتد، می‌دانند چه ناترازی‌هایی در حوزه انرژی وجود دارد، می‌دانند چه اتفاقی برای سفره مردم افتاده است، می‌دانند وضعیت اشتغال و رفاه مردم چگونه است، می‌دانند شاخص فلاکت در چه نقطه‌ای قرار دارد و می‌بینند که بی‌آبی، بی‌برقی، بی‌گازی، ناامیدی مردم و خروج جوانان و قشر تحصیل‌کرده به عنوان سرمایه‌های کشور از ایران، چه وضعیتی را برای ما ایجاد کرده است. به‌رغم آن جریان تندرو اقلیت، شاید واقعا در افق پیش‌رو، کسانی که درک ملموس و واقع‌بینانه‌ای از جامعه دارند، بتوانند اتفاقات مثبت و اندک و کوچکی را رقم بزنند.

‌یعنی جریان تندرو اقلیت مشکلات را کتمان می‌کند؟

مشکلات را کتمان نمی‌کند و اتفاقا سعی می‌کند مشکلات را بزرگ‌تر و بحرانی‌تر از آنچه هست نشان دهند، اما نه برای یافتن راه‌حل و تغییر مثبت اوضاع، بلکه برای دو هدف؛ اول، ایجاد فضا برای حمله به دولت و جریان‌های مقابل خود در کشور و دوم، مانور روی شعار‌های ضداسرائیلی، ضدآمریکایی و ضدغربی. چون به باور این جریان تندرو اقلیت، اگر مشکلاتی در کشور در حوزه اقتصادی، معیشتی، برق، آب، گاز و اشتغال وجود دارد، یا نتیجه بی‌کفایتی و بی‌لیاقتی اصلاح‌طلبان و جریان‌های سیاسی همسو با آنهاست یا گردن اسرائیل، آمریکا، اروپا و تحریم‌هاست.

از نظر آنها، سیدمحمد خاتمی، حسن روحانی، محمدجواد ظریف، برجام، مسعود پزشکیان، اکبر هاشمی‌رفسنجانی و غرب‌زدگان و غربی‌ها، مقصر اول و آخر تمام مشکلات کشور هستند. البته خود این جریان تندرو هم می‌داند که ریشه و بنیان تمام مشکلات و بحران‌های جاری، نتیجه همان شعار‌های رادیکال است، اما در عین حال هم می‌داند که اگر از آن شعار‌های تند عقب‌نشینی کند، باید تمام اصلاحات بعدی را هم بپذیرد. می‌داند جامعه به یک یا دو یا چند خواسته در تغییر پارادایم سیاسی، دیپلماتیک، اقتصادی، تجاری، امنیتی، اجتماعی و فرهنگی بسنده نمی‌کند و تا رسیدن به نقطه مورد نظرش، خواسته‌ها و انتظارات بیشتری خواهد داشت. به همین دلیل، در همان ابتدا جلوی هرگونه درخواستی برای اصلاح امور را می‌گیرند؛ لذا این جریان، یک فرار رو به جلو دارد و کماکان معتقد است شعارها، ادبیات و اقدامات و تصمیمات در سال‌ها و دهه‌های گذشته کاملا درست بوده و اگر موفقیتی در کشور وجود داشته، مرهون آن تصمیمات است. اما باید این سؤال مهم را پرسید که این وضعیت تا کی ادامه دارد؟ واقعا تا کجا و تا چه زمانی این اقلیت تندرو می‌تواند سیاست‌های خود را ادامه دهد و تصمیماتی که کشور را به این نقطه رسانده، کماکان مبنا و ملاک عمل خواهد بود؟ البته من فکر نمی‌کنم دیگر بتوانند بیش از این مسیر سابق خود را ادامه دهند.

تصویر روز
خبر های روز