به روز شده در: ۱۶ تير ۱۴۰۴ - ۱۷:۲۶
کد خبر: ۷۰۰۸۷۸
تاریخ انتشار: ۰۸:۵۰ - ۱۶ تير ۱۴۰۴
از جنگ‌طلبی تا تهدید مقامات بین‌المللی و رد مذاکره و دیپلماسی؛

انزوای ایران، هزینه گفتمان تندروها

روزنو :کاوه کیا:در برهه‌ای حساس از تاریخ معاصر که ایران با چالش‌های پیچیده منطقه‌ای و بین‌المللی مواجه است و پس از التهاب ۱۲ روزه در پی جنگ اخیر، درست در زمانی که کشور بیش از هر زمان نیازمند آرامش و عقلانیت است، شاهد اوج‌گیری تحرکاتی از سوی جریان‌های تندرو داخلی هستیم؛ اقداماتی  که نه‌تنها سیاست خارجی ایران را به ورطه انزوا می‌کشاند، بلکه انسجام و همبستگی ملی را نیز با تهدیدی جدی روبه‌رو کرده است. اظهارات تندروها علیه اشخاص و نهادهای بین‌المللی، حملات بی‌سابقه به رئیس‌جمهور و تلاش برای تحریک افکار عمومی به سمت تقابل، زنگ خطر جدی برای آینده کشور به صدا درآورده‌اند.

انزوای ایران، هزینه گفتمان تندروها

رویکرد جنگ‌طلبانه، مردم را در اضطراب دائمی فرو می‌برد و کشور را به سوی درگیری‌های پرهزینه سوق می‌دهد. آسیب دیدن تاسیسات هسته‌ای و شهادت مردم بی‌گناه، دانشمندان و فرماندهان، واقعیت‌هایی است که نمی‌توان نادیده گرفت اما تجویز نسخه اعدام و ترور تنها میزان خصومت و احتمال درگیری را بالاتر می‌برد

دیپلماسی در چنبره تندروی

یکی از مظاهر بارز رویکرد تندروها، اتخاذ مواضع تقابلی و بی‌پروای آنان در قبال نهادهای بین‌المللی و عرصه دیپلماسی است. در روزهای اخیر، سفر مسعود پزشکیان به جمهوری آذربایجان و شرکت در اجلاس اکو، با واکنش‌های تند و بی‌سابقه‌ای از سوی محافل افراطی داخلی مواجه شد. این محافل با استناد به تصاویری از خوش‌وبش و تواضع پزشکیان در برابر همتایان خارجی، از جمله الهام علی‌اف، رئیس‌جمهور آذربایجان، این صحنه‌ها را نشانه‌ای از ضعف و تحقیر تلقی کرده و به تندی او را مورد شماتت و حتی توهین قرار داده‌اند.

ابراهیم رضایی، سخنگوی کمیسیون امنیت ملی مجلس، با ادبیاتی تند هشدار داد که «عرصه دیپلماسی جای چاکرم نوکرم گفتن، بغل کردن خائنین، یاالله گفتن و دولا شدن نیست.» این دیدگاه البته تازگی ندارد و در گذشته نیز مواضع تعاملی دیپلمات‌های ایرانی با واکنش مشابهی از سوی همین محافل مواجه شده بود. به ‌نظر می‌رسد این جریان ترجیح می‌دهد مسئولان ایرانی در دیدارهای خارجی رفتاری خصمانه و غیردیپلماتیک داشته باشند. این نگرش، که با اصول دیپلماسی مدرن در تضاد کامل است، به منافع ملی و اعتبار بین‌المللی ایران آسیب جدی وارد می‌کند. در جهانی که تعامل و همکاری مسیر اصلی پیشرفت است، اصرار بر تکبر و خصومت، ایران را به حاشیه می‌راند و فرصت‌های حیاتی را از کشور سلب می‌کند.

همین رویکرد، در قبال آژانس بین‌المللی انرژی اتمی و مدیرکل آن، رافائل گروسی، نیز به اوج خود رسیده است. محمدجواد لاریجانی، از چهره‌های نزدیک به جریان تندرو، گروسی را «خلافکار درجه‌یک» خوانده و خواستار محاکمه او شده است. روزنامه کیهان پا را فراتر نهاده و خواستار اعدام گروسی به‌محض ورود به ایران شده؛ درخواستی که واکنش‌های بین‌المللی شدیدی را به دنبال داشت و حتی سفیر ایران در سازمان ملل را وادار به اعلام برائت از این موضع کرد. همان‌طور که احمد زیدآبادی، تحلیلگر سیاسی، اشاره کرده، حمله شخصی به گروسی نه‌تنها سودی برای ایران ندارد، بلکه موضع آژانس و شورای حکام را علیه کشور تشدید می‌کند. بیانیه اخیر وزرای خارجه گروه هفت، که ضمن محکومیت تهدید علیه گروسی خواستار ازسرگیری همکاری کامل ایران با آژانس شده‌اند، شاهدی بر این مدعاست.

ابوالفضل ظهره‌وند، نماینده مجلس، نیز هرگونه مذاکره با آمریکا و حتی کشورهای اروپایی را خلاف منافع ملی دانسته و آن را نشانه ضعف ارزیابی می‌کند. در همین حال، ابوالقاسم دلفی، سفیر پیشین ایران در فرانسه، هشدار داده که عدم همکاری با آژانس و اجتناب از مذاکره با آمریکا، خطر فعال شدن مکانیسم ماشه را افزایش می‌دهد. با این‌حال، صداوسیما به‌صورت شبانه‌روزی علیه مذاکره تبلیغ می‌کند و حتی خبر آمادگی رئیس‌جمهور برای حل‌وفصل مسائل با آمریکا را سانسور کرده است. این اقدامات، نشان از تلاش سازمان‌یافته برای ممانعت از هرگونه گشایش دیپلماتیک و سوق دادن کشور به سمت انزواست.

یکی از مظاهر بارز رویکرد تندروها، اتخاذ مواضع تقابلی و بی‌پروای آنان علیه اشخاص و نهادهای بین‌المللی-نظیر اعدام گروسی-، حملات بی‌سابقه به رئیس‌جمهور و تلاش برای تحریک افکار عمومی به سمت تقابل است، زنگ خطر جدی برای آینده کشور به صدا درآورده‌اند

صدور حکم اعدام و اعلام عملیات تروریستی در جهان!

آیت‌الله احمد خاتمی، امام جمعه موقت تهران در  خطبه‌های این هفته، حکم شرعی ترامپ و نتانیاهو را اعدام اعلام کرده، تهدیدشان علیه رهبر و مراجع را احمقانه و بی‌اساس دانسته و آنان را «مفسد فی‌الارض» خوانده است. همچنین فتوای آیت‌الله اراکی مبنی بر وجوب بهشت برای هر مسلمانی که به آمریکایی‌ها و صهیونیست‌ها آسیب برساند، مصداقی از این ادبیات تحریک‌آمیز است؛ ادبیاتی که دستاویز مناسبی برای تشدید فشارهای بین‌المللی علیه ایران فراهم می‌آورد و به انزوای بیشتر کشور دامن می‌زند. این رجزخوانی‌ها نه تنها سودی برای کشور ندارد، بلکه تنها به «پاس گل دادن به دشمنان» منتهی می‌شود. این جریان تندرو به اذعان تحلیلگران با دامن زدن به دوقطبی‌های کاذب، انسجام داخلی را نیز نشانه رفته است.

این آزمودنِ آزموده تنها به اسف‌بارتر شدن نتایج منجر خواهد شد و احتمال همراهی بیش‌ازپیش جامعه جهانی با اسرائیل را افزایش می‌دهد. فراموش نکنیم در دوران مبارزات انتخاباتی آمریکا که ترامپ مورد حمله تروریستی قرار گرفت اولین انگشت اتهام به سوی ایران نشانه رفت که حاصل ادعاهای داخلی بود. رحیم‌پورازغدی، عضو شورای عالی انقلاب فرهنگی نیز دیروز گفت: «اگر رهبر انقلاب ترور شود، عملیات‌های تروریستی در آمریکا و ۵ قاره جهان انجام می‌دهیم.» این اظهارات رسما اعلام عملیات تروریستی است بدون آن‌ که تصمیم اصلی نظام باشد، اتهامات را به طرف ایران جلب خواهد کرد. جواد موگویی، روزنامه‌نگار، با انتقاد از این گونه رویکردها، آن را دوگانه‌سازی و تضعیف‌کننده جایگاه فرماندهی کل قوا می‌داند. او تاکید می‌کند که این اظهارات، تصویری از رهبری بی‌قوا و فرماندهانی عافیت‌طلب به جامعه مخابره می‌کند و به جای اعتماد به ساختارهای سیاسی و دیپلماسی، چند صدایی در جامعه ایجاد می‌کند.

جنگ‌طلبی پرهزینه

بخشی از انتقادات به پزشکیان به اتهام جلوگیری از «پیروزی نهایی بر دشمن» بازمی‌گردد. این اتهام با استناد به سخنان سرلشکر موسوی مطرح شد که از «طرحی قاطع و بیچاره‌کننده» سخن گفته بود. این رویکرد جنگ‌طلبانه، با وجود ادعای وطن‌دوستی، در واقع مردم را در اضطراب دائمی فرو می‌برد و کشور را به سوی درگیری‌های پرهزینه سوق می‌دهد. آسیب دیدن تاسیسات هسته‌ای و شهادت مردم بی‌گناه، دانشمندان و فرماندهان، واقعیت‌هایی است که نمی‌توان نادیده گرفت اما تجویز نسخه اعدام و ترور تنها میزان خصومت و احتمال درگیری را بالاتر می‌برد. تقی آزاد ارمکی، جامعه‌شناس، با اشاره به این اضطراب می‌گوید: «بسیاری مدام در طبل آغاز دوباره جنگ می‌کوبند و مردم را مضطرب کرده‌اند.» غلامعلی جعفرزاده ایمن‌آبادی، نماینده پیشین مجلس، نیز تاکید دارد که برخی اظهارات تند هزینه‌های زیادی برای کشور به همراه داشته است؛ از جمله واکنش تند مارک روبیو، وزیر امور خارجه آمریکا، به موضوع اعدام گروسی.

رحیم‌پورازغدی، عضو شورای عالی انقلاب فرهنگی دیروز گفت: «اگر رهبر انقلاب ترور شود، در آمریکا و ۵ قاره جهان عملیات‌های تروریستی انجام می‌دهیم.» این اظهارات بدون آن‌ که تصمیم اصلی نظام باشد، اتهامات را به طرف ایران جلب می‌کند

ریشه‌های فرهنگی و ساختاری تندروی

مشکل تندروی تنها به حوزه دیپلماسی محدود نمی‌شود؛ ریشه‌هایی عمیق‌تر در ساختار سیاسی و فرهنگ عمومی دارد. در فرهنگ سیاسی کشور، گاهی تکبر نشانه قدرت و تواضع نشانه ضعف تلقی می‌شود؛ نگاهی که مسئولان  را به سمت نخوت و خودبزرگ‌بینی سوق می‌دهد. نتیجه این نگاه، که گاه با ناسیونالیسم افراطی و نژادپرستی نیز آمیخته شده، تخریب روابط بین‌المللی و نزول چشمگیر سطح دیپلماسی کشور و حذف چهره‌های دلسوز در سال‌های اخیر بوده است و فراموش نمی‌کنیم یکدست‌سازی حکومت چه بلایی به سر این ملک و مردم آورده بود. عباس عبدی، تحلیلگر سیاسی، با اشاره به نفوذ امنیتی در ماجرای تجاوز اخیر، این وضعیت را محصول انحصارگرایی، فساد، ناکارآمدی و حذف گسترده نخبگان می‌داند. او معتقد است که این روند، دستگاه‌های امنیتی را از مأموریت اصلی خود منحرف و تضعیف کرده است، بی‌آنکه از سوی نمایندگان تندرو حتی یک پرسش جدی درباره این شکست امنیتی مطرح شود. این مشکلات عمیق و جدی، ظاهراً تأثیری در نظر و موضع‌گیری این محافل نداشته چراکه در مورد اعتبار و آبروی کشور در محافل بین‌المللی نگرانی ندارند.

صدای عقلانیت و ضرورت آشتی ملی

در برابر این رویکرد، صداهای عقلانی نیز به گوش می‌رسند. محمدرضا تاجیک، چهره سیاسی اصلاح‌طلب، از «زیباترین روح جمعی ایرانی» سخن می‌گوید که ایران دال اعظم آن است. او تأکید می‌کند که این روح جمعی شامل همه ایرانیان، حتی ناراضیان و محذوفان، می‌شود و هشدار می‌دهد که انسجام ملی در معرض تهدید است. تاجیک خواستار اعلام «آتش‌بس با همه ایرانیان» و بازسازی رابطه مردم و حاکمیت شده و «آشتی ملی» را نه شعاری سیاسی، که کنشی استراتژیک می‌داند. حسین نورانی‌نژاد نیز به صراحت بیان می‌کند که یکی از دلایل بحران‌زی بودن کشور و اوضاع فعلی، تندروی در سیاست داخلی و خارجی است. او تاکید می‌کند که تندروها نه عقبه اجتماعی آنچنانی دارند و نه ایرادی دارد که برخی در کشور این طور فکر کنند و موضع بگیرند. مشکل این است که تریبون‌های رسمی و حاکمیتی در اختیار این اقلیت تندرو است و در نتیجه این مواضع پرهزینه به پای نظام و کشور نوشته می‌شود.

راه برون‌رفت از بحران

تحلیل رفتار جریان تندرو نشان می‌دهد که رویکرد تقابلی آن‌ها، هم در عرصه سیاست خارجی و هم در سیاست داخلی، تبعات سنگینی برای کشور به همراه داشته است. از انزوای بین‌المللی و از دست رفتن فرصت‌های دیپلماتیک گرفته تا ایجاد شکاف‌های داخلی و افزایش اضطراب عمومی، همه و همه نتیجه سیاست‌هایی است که به نام وطن‌دوستی، کشور را از درون تضعیف کرده‌اند.

راه برون‌رفت از این بحران، درگرو بازگشت به عقلانیت، آشتی ملی و اتخاذ دیپلماسی فعال است. بازسازی سرمایه اجتماعی، احترام به کثرت‌ها و گشایش فضای سیاسی، گام‌های ضروری در این مسیر است. ایران، با تکیه بر روح جمعی مردمش، می‌تواند از این پیچ تاریخی عبور کند، به شرط آن‌که صدای عقلانیت بر فریاد جنگ و انزوا غلبه یابد. آینده ایران، بسته به این انتخاب تاریخی است: تقابل یا تعامل، تفرقه یا همبستگی.

تصویر روز
خبر های روز