
آنچه که از پشت پرده جنگ نابرابر ایران و اسراییل نمیدانستید!
دونالد ترامپ، رئیسجمهور ایالات متحده، بامداد سهشنبه با انتشار پیامی در شبکه اجتماعی «تروث سوشال» از دستیابی ایران و اسرائیل به توافق آتشبس خبر داد. ترامپ در این پست اعلام کرد که این آتشبس سراسری حدود شش ساعت پس از زمان اعلام آن اجرایی خواهد شد. او تأکید کرد: «توافق کامل برای برقراری آتشبس میان ایران و اسرائیل حاصل شده و تقریباً شش ساعت بعد، پس از اتمام مأموریتهای نهایی دو طرف، این آتشبس برقرار خواهد شد.»
به گزارش روز نو، بلافاصله بعد از توئیت وی در تروث سوشال، بنیامین نتانیاهو، نخست وزیر اسرائیل در بیانیهای که دفترش منتشر کرد گفت با پیشنهاد دونالد ترامپ برای آتشبس با ایران موافقت کرده است.
در نقطه مقابل، عباس عراقچی، وزیر خارجه ایران در پستی در شبکه اجتماعی ایکس اعلام کرد «به شرط آنکه رژیم اسرائیل تهاجم غیرقانونی خود علیه مردم ایران را تا ساعت ۴ صبح امروز متوقف کند، ما نیز قصدی برای ادامه پاسخ نداریم.» فردای همان روز، مسعود پزشکیان، رئیس جمهور ایران در واکنش به آتش بس تاکید کرد: «اگر رژیم صهیونیستی آتشبس را نقض نکند، ایران آن را نقض نخواهد کرد. ما آماده گفتوگو و پیگیری و احقاق حقوق حقه ملت ایران پای میز مذاکره هستیم.»
آتشبس؛ ابزار صلح یا تاکتیکی برای تجدید قوا؟
روزنامه والاستریت ژورنال امروز در گزارشی نوشت که اسرائیل به دنبال خاتمه سریعتر جنگ با ایران است تا از تبدیل شدن آن به نبردی فرسایشی پیشگیری کند. طبق این گزارش، مقامهای اسرائیلی ابراز امیدواری کردهاند که تهران حاضر به مذاکره شود و برنامه هستهای خود را متوقف کند. این مقامها تأکید کردهاند که در صورت تلاش ایران برای احیای تاسیسات هستهای خود، اسرائیل آماده انجام حملات دوباره خواهد بود. به نوشته این روزنامه، اسرائیل رویکرد مشابهی را در قبال لبنان اتخاذ کرده و علیرغم توافق آتشبس در سپتامبر، حملاتش علیه حزبالله را ادامه داده است.
ابهامات فراوان پیرامون آتشبسی که توسط دونالد ترامپ اعلام شده، سبب ایجاد نگرانیهایی درباره کارآمدی این توافق شکننده در خاتمه دادن به بحرانی شده که دو هفته پیش میان ایران و اسرائیل آغاز شد. برخی منابع غربی تأکید دارند که نبود شفافیت در مورد جزئیات اجرایی، از جمله سازوکارهای نظارتی و تضمینهای بینالمللی، تردیدها درباره پایداری این آتشبس را بیشتر کرده است.
تریتا پارسی، تحلیلگر ارشد اندیشکده کوئینسی، در واکنش به توافق آتشبس میان ایران و اسرائیل بر اهمیت تماشای ویدیوی مفصلتری از سخنان دونالد ترامپ تأکید کرد؛ ویدیویی که در آن ترامپ اظهار میکند دو طرف «تصور روشنی از اقدامات خود ندارند». به گفته پارسی، ترامپ در این ویدیو انتقاد شدیدی نسبت به عملکرد اسرائیل ابراز کرده و ناراضی است از اینکه تلآویو در ساعات پایانی پیش از اجرای آتشبس، حملات گستردهای علیه ایران انجام داده است. وی خاطرنشان میکند که این رویکرد از سوی اسرائیل مسبوق به سابقه بوده و پیشتر نیز در مورد آتشبسهای غزه و لبنان مشاهده شده است؛ جایی که اسرائیل اغلب این توافقات را بهصورت یکطرفه تفسیر میکند و انتظار دارد طرف مقابل بهطور کامل دست از واکنش بردارد، در حالی که خود را ملزم به رعایت آتشبس نمیداند.
تریتا پارسی همچنین بر این باور است که ترامپ اکنون به اصل موضوع پی برده؛ معضل اساسی آن است که اسرائیل نه تنها تمایلی به پایان دادن به مناقشه ندارد، بلکه مانع خروج واشنگتن از جنگی میشود که خودش آغازگر آن بوده است. او تصریح میکند: اگر ترامپ بهراستی به دنبال صلح و حصول توافق میان آمریکا و ایران است، چارهای جز واداشتن اسرائیل به رعایت منافع ملی ایالات متحده ندارد. در غیر این صورت، نتانیاهو اطمینان خواهد یافت که ترامپ منافع اسرائیل را اولویت داده و آمریکا را به درگیری بیپایانی با ایران میکشاند.
واشنگتن پست: عملیات نظامی اسرائیل علیه ایران از قبل طراحی شده بود
روزنامه واشنگتن پست در گزارشی تازه فاش کرد که تصمیم اسرائیل برای حمله به ایران به سال گذشته بازمیگردد. بنا بر روایت این روزنامه و به نقل از مقامات عالیرتبه اسرائیلی، طرح حمله علیه ایران عملاً تا ماه مارس نهایی شده بود؛ یعنی چند هفته پیش از دیدار نتانیاهو و ترامپ که هفتم آوریل در کاخ سفید برگزار شد. طبق این گزارش، اسرائیل قصد داشت عملیات را با هماهنگی آمریکا یا حتی به صورت مستقل انجام دهد، مشروط بر اینکه این اقدام حداکثر تا ماه ژوئن صورت پذیرد.
مسئولان اسرائیلی علت این بازه زمانی را احتمال نوسازی سامانههای پدافند هوایی ایران در نیمه دوم سال ۲۰۲۵ عنوان کردهاند. به نوشته واشنگتن پست، حمله اسرائیل در تاریخ ۱۳ ژوئن عملیاتی شد؛ در حالی که گفتوگوهای ترامپ با ایران همچنان جریان داشت و این حمله نه به دلیل اطلاعات جدید درباره تهدید قریبالوقوع، بلکه در راستای اجرای برنامهای قبلی برای استفاده از فرصتی بود که بهزعم اسرائیل، ایران در موقعیت ضعف قرار داشت.
واشنگتن پست در گزارش خود تصریح کرده است که ادعاهای اسرائیل درباره حرکت ایران به سمت تولید بمب هستهای همچنان محل بحث و اختلاف نظر است؛ بهویژه با توجه به اینکه شخص بنیامین نتانیاهو نیز بارها اذعان داشته که ایران تا رسیدن به سلاح هستهای هنوز چند ماه یا حتی تا یک سال فاصله دارد. این روزنامه همچنین به نگرانی اسرائیل نسبت به بازنشستگی قریبالوقوع ژنرال مایکل کوریلا، فرمانده سنتکام، اشاره کرده و یادآور شده که وی نقشی اساسی در هماهنگیهای نظامی میان واشنگتن و تلآویو ایفا کرده است.
در عین حال، برخی محافل داخلی در اسرائیل معتقد بودند زمان انتخاب شده برای این عملیات شتابزده بوده و بدون وجود مدارک قطعی مبنی بر تصمیم تهران برای ساخت تسلیحات هستهای، این حمله تعجیلآمیز به نظر میرسد. با این حال، اکثریت در ساختار امنیتی و سیاسی اسرائیل از این اقدام بهعنوان بخشی از سیاست پیشگیرانه موسوم به «دکترین بگین» حمایت کردند؛ اصلی که حمله زودهنگام به تهدیدات بالقوه را توجیه میکند؛ مشابه آنچه در حمله به راکتور هستهای اوسیراک عراق در سال ۱۹۸۱ رخ داد.
بنیامین نتانیاهو اخیراً در مصاحبهای با کانال ۱۴ اسرائیل تصریح کرده که زمان دقیق حمله تنها دو هفته پیش از عملیات تعیین شده بود، هرچند تصمیم راهبردی برای انجام این اقدام ماهها قبل اتخاذ و از ماه آوریل برنامهریزیها آغاز شده بود. او تأکید کرد که عنصر غافلگیری نقش کلیدی در طرح حمله داشته است. بنا بر این گزارش، با وجود نبود شواهد قطعی و معتبر از دیدگاه ارزیابیهای اطلاعاتی آمریکا، نتانیاهو توانست دولت ترامپ را متقاعد به مشارکت در حمله علیه ایران کند.
اختلافات تازه در آمریکا پس از حمله به مراکز هستهای ایران
پس از حملات ارتش آمریکا به تأسیسات هستهای فردو، نطنز و اصفهان، اختلافات چشمگیری میان محافل سیاسی و امنیتی آمریکا شکل گرفته است. روزنامه نیویورک تایمز در گزارشی جامع آورده که بر اساس یک ارزیابی اولیه محرمانه، بمباران این مراکز توسط نیروهای آمریکایی صرفاً ورودیهای دو سایت هستهای را مسدود کرده و نتوانسته سازههای زیرزمینی را تخریب کند. طبق این ارزیابی، حملات صرفاً توانسته روند برنامه هستهای ایران را برای چند ماه به تعویق بیندازد. گزارش نیویورک تایمز همچنین اشاره دارد که پیش از آغاز این حملات، بخش اعظم ذخایر اورانیوم غنیشده ایران جابهجا شده بود و تنها مقدار اندکی از مواد هستهای از بین رفته است. بخشی از این مواد احتمالاً به تأسیسات مخفی منتقل شدهاند که همچنان در کنترل ایران هستند.
با این وجود، گزارش منتشر شده از سوی آژانس اطلاعات دفاعی آمریکا حاکی است که خسارت وارده به تأسیسات هستهای ایران کمتر از حد انتظار برخی از مقامهای دولتی بوده و جمهوری اسلامی همچنان کنترل قابل توجهی بر مواد هستهای خود دارد. این ارزیابی از سوی کاخ سفید رد شده است. کارولین لویت، سخنگوی مطبوعاتی کاخ سفید، این گزارش را «کاملاً بیاساس» دانست و در بیانیهای اعلام کرد: «افشای چنین ارزیابیهایی تلاشی آشکار برای تضعیف جایگاه رئیسجمهور ترامپ و زیر سؤال بردن رشادت خلبانان ماست که مأموریت خود را برای نابودی برنامه هستهای ایران با موفقیت انجام دادند.»
آرون دیوید میلر، تحلیلگر ارشد بنیاد کارنگی برای صلح بینالملل، معتقد است: «ما هنوز در آغاز راه هستیم، اما یافتههای اطلاعاتی آمریکا و اسرائیل نشان میدهد که برنامه هستهای ایران همچنان پابرجاست و از بین نرفته است.» او تاکید میکند: «در عمل، این شرایط تقریباً به طور حتم به معنای آن است که حملات دیگری از سوی اسرائیل و احتمالاً آمریکا در آینده نزدیک اجتنابناپذیر خواهد بود. حتی اگر به توافقی دست یابند، نباید انتظار داشت که این بحران ناگهان و به سبک فیلمهای هالیوودی به پایان برسد.»
الجزیره: هدف آمریکا و اسرائیل فراتر از مهار هستهای ایران است
الجزیره در یادداشتی به قلم مهند عیاش، استاد جامعهشناسی دانشگاه مانت رویال، آورده است: به روشنی پیداست که هدف اصلی آمریکا و اسرائیل، صرفاً متوقفکردن برنامه هستهای ایران نیست؛ بلکه تلاش آنها معطوف به حذف ایران به عنوان یک بازیگر تاثیرگذار منطقهای است و به همین دلیل نیز بحث تغییر نظام حاکم بهطور آشکار مطرح شده است. این گزارش با اشاره به اظهارات مکرر بنیامین نتانیاهو، نخستوزیر اسرائیل و نیز سخنان یسرائیل کاتز، وزیر دفاع، و سایر مقامهای اسرائیلی، یادآور میشود که شماری از سناتورهای آمریکایی نظیر لیندسی گراهام و تد کروز نیز صراحتاً بر سرنگونی دولت ایران تأکید کردهاند.
در ادامه این گزارش آمده است: «آنها بر این تاکید میکنند که مردم ایران باید برای کسب آزادی دست به اعتراض بزنند، اما واقعیت آن است که آزادی و دموکراسی هیچگاه جزو اولویتهای اسرائیل و آمریکا نبوده است. علت این موضوع روشن است: ایران آزاد و دموکراتیک، هرگز منافع واشنگتن و تلآویو را تضمین نخواهد کرد. آنها ترجیح میدهند ایران به نظام پادشاهی سرسخت پهلوی یا هر نیروی دیگری که گوش به فرمانشان باشد، بازگردد؛ همان سلطنتی که در سال ۱۹۷۹ با انقلاب مردمی سرنگون شد.»
در این گزارش آمده است: «اگر طرح تغییر نظام نیز به نتیجه نرسد، گزینه مطلوبتر برای آمریکا و اسرائیل، تبدیل ایران به کشوری فروپاشیده، ضعیف و دستخوش آشوب و بیثباتی است؛ کشوری گرفتار بحرانهای داخلی و جنگهای فرسایش؛ چنین سناریویی کاملاً با منافع استراتژیک آنها همخوانی دارد. تضعیف قدرتهای منطقهای در خاورمیانه و ترویج بیثباتی از راه مداخلات خارجی و تغییر حکومتها، بخشی از اهداف کلیدی سیاستگذاران آمریکا و اسرائیل در دهههای اخیر بوده است. به بیان ساده، هدف اسرائیل تحمیل سلطه کامل بر منطقه است و برای نیل به این مقصود هیچ محدودیتی نمیشناسد؛ چراکه هزینه آشوبهای منطقهای را دیگران متحمل میشوند.»
در بخش دیگری از این یادداشت تأکید شده است: «در مقابل، فروپاشی نظم در خاورمیانه میتواند منافع ایالات متحده را به خطر بیندازد. هرچند ایران ضعیفشده در کوتاهمدت ممکن است به سود واشنگتن باشد، اما ادامه بیثباتی میتواند برنامههای راهبردی آمریکا برای کنترل بازار انرژی و مهار چین را با چالش جدی روبهرو کند.
نویسنده نتیجه میگیرد: برای ایجاد صلح و ثبات پایدار در خاورمیانه، جامعه جهانی باید اسرائیل را برای توقف روند شهرکسازی تحت فشار بگذارد و این رژیم را وادار کند تا به همزیستی با فلسطینیان در فضایی آزاد و عاری از استعمار تن دهد؛ همچنین لازم است آمریکا از سیاستهای مداخلهجویانه خود در منطقه دست بردارد تا مردم خاورمیانه بتوانند در آزادی و حاکمیت واقعی زندگی کنند. این تنها مسیر جلوگیری از هرجومرج، ناامنی و رنج طولانیمدت در منطقه است.»