
با سند میگوییم اصلاحات زنده است!
در انتخابات ۷۶، طرفداران سیدمحمد خاتمی ابدا فکرش را نمیکردند که «دوم خرداد» به نام آنها ثبت شود؛ نهایتا تصورشان آن بود که چند میلیون رای بیاورند و به پشتوانه آن فعالیتهای سیاسیشان را ادامه دهند.
پرداختن به اصلاحات و اصلاحطلبی دوم خردادی امروز در ۱۴۰۴ شاید کمی کلیشهای به نظر برسد، اما مساله آنجاست که سند اصلاحطلبی به معنای عام به نام نیروهای دوم خردادی نخورده است که بررسی اهمیت این مفهوم برافراشتن علم دوم خرداد باشد. تاریخ اصلاحات در ایران به دو قرن قبل برمیگردد ولو اگر اصلاحطلبی دوم خردادی نسبتی با آن جریانهای تاریخی نداشته باشند. پس، از یک سو میتوان گفت اصلاحطلبی مقدم بر اصلاحطلبان دوم خردادی است و ثانیا دوباره میتوان پرسید چه شد که این نیروها، اصلاحطلب شدند؟ از سوی دیگر امروز که دولت پزشکیان تنها دولتی است که بعد از دولت خاتمی به نام اصلاحطلبی بر روی کار آمده سوالات دیگری طرح میشود، اینکه این دولت چقدر اصلاحطلب است؟ و در این سالها اصلاحطلبان دوم خردادی چقدر تغییر کردهاند؟
اما از سوی دیگر هستند تحلیلگرانی که معتقدند اصلاحات در کشور همچنان زنده است و به حیات خود ادامه میدهد. مهرداد خدیر به همین مناسبت و روز گذشته در عصر ایران مینویسد: امروز دوم خرداد ۱۴۰۴ نه تنها یادآور انتخابات دوم خرداد ۱۳۷۶ است که به جامعه شور و نشاط بخشید تا حس کنند میتوانند در مناسبات سیاسی و قدرت تأثیرگذار باشند بلکه از دوم خردادهای پیشین هم متفاوت است چرا که از ۱۴۰۰ به بعد چه اقتدارگرایی داخلی و رادیکالها و چه براندازان خارج نشین کوشیدند اصلاحات را تمام شده بدانند، اما امروز در دوم خرداد ۱۴۰۴ کی رییس جمهوری ایران است؟ یک وزیر دولت برآمده از همان دوم خرداد: مسعود پزشکیان! کی معاون اول رییس جمهوری است؟ معاون اول همان دولت دوم خاتمی.
اگر اصلاحات مرده بود اکثریت همان نصف واجدان شرایط رأی دادن در دو انتخابات ۸ و ۱۵ تیر ۱۴۰۳ به مسعود پزشکیان رأی نمیدادند ولو در مرحلۀ اول در واکنش به ادبیات سخیف شهردار اصولگرا و در مرحلۀ دوم از ترس سعید جلیلی و نه از حُب پزشکیان.
به یاد آوریم وقتی رقبای او به ویژه با ادبیات علیرضا زاکانی اصرار داشتند پزشکیان را به حسن روحانی منتسب کنند و بگویند اگر پیروز شود شاهد دولت سوم روحانی خواهیم بود در واکنش گفت دولت سوم روحانی نه ولی اگر قرار برتشبیه باشد شاید دولت سوم خاتمی و البته دولت وفاق تشکیل داد، چون با این مجلس و با دلار افسار گسیخته دولت سوم خاتمی شکل دادنی نبود.
دوم خرداد ۲۸ ساله شده است و میدانیم خیلیها از تیر ۷۸ که بال دانشجویی آن چیده شد و بسیاری نیز از اردیبهشت ۷۹ که بال مطبوعاتی آن، سرخورده شدند، اما باز هم سال ۸۰ به خاتمی رأی دادند و سرخوردگی را به ۸۴ منتقل کردند که از دل حضور نابهنگام هاشمی رفسنجانی و رقابت درونی اصلاح طلبان و اصول گرایان احمدینژاد بیرون آمد.
چند ماه قبل از آن مجلس هفتم با مخالفت با افزایش قیمت حاملهای انرژی و مصوبه تثبیت قیمتها زمینه را برای روی کار آمدن احمدینژاد با شعارهای پوپولیسیتی فراهم آورده بودند و همان شروع ناترازیهایی شده که حالا گریبان همه را گرفته است و تصویبکنندگان و وعده دهندگان به روی مبارکشان نمیآورند.
دولت احمدینژاد صندوق پرپول تحویل گرفت و سرمست نفتی که به بالای ۱۰۰ دلار در هر بشکه هم رسید در داخل پولپاشی کرد و در خارج بحث هستهای را به موضوعی پرتنش بدل ساخت و حالا بعد ۲۰ سال به جای این که مطابق سند چشمانداز ۲۰ ساله قدرت اول منطقه ده باشیم باید زخمزبانهای دونالد ترامپ رییس جمهوری آمریکا به ایران در سفر به سه کشور همین منطقه را تحمل کنیم.
۲۸ سالگی دوم خرداد را باید از این رو گرامی داشت تا بدانیم در این ۲۰ سال نه اقتدارگرایان داخلی طرفی بستند و نه براندازان خارجی و اصلاحات است که حقانیت خود را نشان داد و با این که اصولگرایان تابلو عوض کردند و جبهه انقلاب شکل دادند تا بگویند دو گانه اصلاحطلب - اصولگرا نداریم و اصولگرایی همان انقلابیگری است پزشکیانی رییس جمهور شد که هیچ ربطی به این جبهه نداشت و اگر شکست خورده بود تیتر میزدند پیروزی جبهه انقلاب البته حالا اصرار دارند بخشهایی از گفتمان او را برجسته کنند که اصولگرایانه میدانند در حالی که نامزد آنها نبود و کاندیدای حداقلی اصلاحطلبان بود. بقیه را که رد کرده بودند. این عادتشان است. سال ۹۲ هم بعد از پیروزی روحانی که واکنش به ردصلاحیت هاشمی رفسنجانی و در استقبال از حمایت خاتمی بود میگفتند روحانی اصولگراست و اندکی بعد شروع کردند به فحش دادن به او
یکی از دلایل مقدس سازی مرحوم رییسی و تیترهای کیهان در این یک سال و به ویژه دو هفته اخیر در توصیف ۳۳ ماه دولت آن مرحوم جدای جنبههای عاطفی و شکل دل خراش سانحه به این خاطر هم هست که دیگر نمیتوانند روی احمدینژاد مانور بدهند.
قبلا میخواستند از سوم تیر که شروع احمدینژاد در سال ۸۴ بود برای خودشان مشابه دوم خرداد بسازند، اما اتفاقات ۸۸ و سرکشی او از سال ۹۰ و رفتارهای بعد از ریاست جمهوری سبب شد عزیزدردانه و معجزه هزاره سوم از چشمشان بیفتد.
دوم خرداد، اما زنده است و حتی تاریخی هم نشده است. بله. جمعیت قابل توجهی از باشندگان امروز ایران عمدتا جواناند و شاید دوم خرداد ۷۶ را یه یاد نیاورند یا آن روز حق رأی نداشتند، اما هر چه کردند تا دوم خرداد از یاد برود نشد که نشد. اتفاقا در فرهنگ شیعی که مبتنی بر مظلومیت است نشان ندادن تصویر خاتمی در صدا و سیما و افراط در تبلیغ خودشان نتیجه عکس میدهد و خیال میکنند با پول عوارض مردم شهر را از عکس پر کنند به نفعشان است.
چرا راه دور برویم؟ رقیب خاتمی در دوم خرداد ۷۶ - ناطق نوری- حالا به رقبای دیروز خود نزدیکتر است تا حامیان آن زمان و رفاقت او با شخص خاتمی عمیقتر شده و به دیدار مهدی کروبی رفت وقتی همچنان در حصر بود.
اشتباه نشود! گرامیداشت ۲۸ سالگی دوم خرداد بزرگنمایی یک فرد به نام سید محمد خاتمی نیست هرچند اگر به شکل اغراق نشده باشد نقدی بر آن وارد نیست. بلکه پاسداشت یک جنبش در ادامه انقلاب مشروطه و انقلاب ۵۷ و نهضت ملی شدن نفت است و اگر براندازان خارجی و اقتدارگرایان داخلی با آنها مخالفت کردند و دستبردار نیستند به خاطر آن بود که با مشروطه هم مخالف بودند و جانب شیخ ضد مشروطه - فضل الله نوری - را میگیرند. با مصدق هم و یا هواخواه شاهاند یا کاشانی که در ۲۸ مرداد در مقابل مصدق قرار داشتند و با قرائت دموکراتیک از انقلاب ۵۷ هم و ترجیح میدادند عنوان نظام برآمده از آن جمهوری نباشد.
یک نسل از دوم خرداد ۷۶ گذشته و در ۲۸ سال نسل دیگری شکل میگیرد، اما آنها که خیال میکردند دوم خرداد مرده و خاتمی فراموش شده نگاه کنند ببینند بعد از سه سال خالصسازی یک وزیر دولت دوم اصلاحات رییس جمهوری است و معاون اول آن دولت هم معاون اول کنونی اگرچه این دو به عمد یاد نمیکنند تا حساسیتی تحریک نشود و بگویند فقط سرگرم ناترازی هستیم و تنها کنش سیاسیشان شرکت در مراسم سالگرد رییس جمهور سابق بوده است.
البته همین که دوباره سراغ همان معاون اول رفتند در حالی که از ۸۴ بیست سالی سال پیرتر شده بود نشان داد برخورد با دوم خرداد در یک موضوع کاملا موفق بوده و آن هم تربیت نیروهای تازه و انتقال تجربیات از نسلی به نسل دیگر و یکی از دلایل ضعف و نامجانس بودن دولت پزشکیان همین است که دست آن برای انتخاب مدیران بسته است و عبور دادن از سد استعلامها به کاری دشوار بدل شده است و ناچار است از یک سبد محدود از میان از سد گذشتهها دست به گزینش بزند.
دوم خرداد به مثابه یک گفتمان متناسب با روحیات ایرانیان - نه مذهبی افراطی و نه لامذهب- و از نظر سیاسی اهل مدارا همچنان زنده است و نماد آن - سید محمد خاتمی- چنان اثر گذار که وقتی از انتخابات اسفند ۱۴۰۲ روی برتافت نرخ مشارکت به شدت فروکاست و در مرحله دوم انتخابات مجلس چنان به عدد خجالت آور زیر ۱۰ درصد رسید و که احتمالا برای تکرار نشدن آن بی اعتنایی حداقلی از رقابت در انتخابات زودهنگام تیر ۱۴۰۳ به رسمیت شناخته شد و پزشکیان رد شده برای تبریز را تأیید کردند و وقتی در همان تیر ۱۴۰۳ رأی داد از مسعود پزشکیان یک رییس جمهور ساخت.
دوم خرداد ۲۸ ساله شده و از آن همچنان میتوان گفت و نوشت چرا که فراتر از یک نام و یک مرام بود و هست. مرامی که با روحیات ایرانیان سازگاری دارد. ما مردمی اهل انعطاف هستیم و تاریخ گواه است که اگرچه به ظاهر اطاعت میکنیم، اما در ادامه هر قدرت مسلط را به شکل خود درمیآوریم.
رمز ماندگاری دوم خرداد این است چه نماد آن گاهی ممنوع التصویر باشد و چه گاهی نه. روحیه غالب ایرانی نه خشم و خشونت و براندازی به شکل مطلوب سلطنت طلبان را برمی تابد نه غیظ و تلخی نگاه ایدیولوژیک امثال سعید جلیلی را. مسلمانی ما هم شاعرانه و برگرفته از اندیشههای مولاناست.
در دوم خرداد مردم میان دو روحانی یکی را ترجیح دادند. در ۱۳۹۶ نیز باز رقابت اصلی بین دو روحانی بود. در ۱۴۰۳، اما تنها کاندیدای روحانی که از قضا دبیر کل جامعه روحانیت مبارز هم هست در قعر جدول نشست. رفتاری که با خاتمی شد از حیث نگاه صنفی و طبقهای روحانیت هم شگفتآور بود و به زیان روحانیت تمام شد. چرا که هاشمی و خاتمی و روحانی روحانی بودند ولی بیشترین انتقادات به آنان از جانب هم لباسانشان شد!
از منظری دیگر جای شگفتی است که هر چند ناطق نوری هم دیگر رقیب خاتمی نیست و احمدینژاد ۹۰ به بعد هم مسیر دیگری پیموده ولی هنوز برخی به دنبال گفتمان دیگری هستند و خیال میکنند با تخریب اصلاحطلبان و اعتدالگرایان مردم به جانب آنها میگروند همانگونه که در قبال رسانههای داخلی خیال میکنند با محدود کردن آنها را میبینند و میخوانند در حالی که حاصل نومیدی جز این نیست که به رسانههای خارجی رو آورند یا به دخالت خارجی دل ببندند.
۲۸ سالگی دوم خرداد یک اهمیت خاص دیگر هم دارد و آن هم این که بخشهایی از جمعه به توسعه بدون دموکراسی باور پیدا کرده و برای رهایی از این تنگی معیشت و انزوا میگویند رفاه باشد و دموکراسی نباشد مهم نیست و امثال آن اقتصاددان که با انتقاد از مصدق سلطنت طلبی خود را پنهان میکند سوار همین موجی شده که با الگو قرار دادن چند کشور عربی منطقه راه انداختهاند. حال آن که دموکراسی و رفاه تعارضی ندارند و مصدق به جای برنامه مفصل معمول روی یک تکه کاغذ برنامه خود را تنها در دو سطر نوشت: یکی ملی شدن صنعت نفت و دیگری برگزاری انتخابات آزاد. یاد دوم خرداد برای این هم هست که در قبال موج تازه فریب نخوریم و یکی را به بهای حذف دیگری ندانیم. اینجا ایران است. نه عربستان سعودی نه کره شمالی. کشوری که در کمتر از ۸۰ سال دو بار برای مشارکت در قدرت انقلاب شده است. یک بار برای تبدیل شاه مطلقه به مشروطه و تاسیس عدالتخانه و پارلمان و نوبت دوم برای ایجاد جمهوری به جای سلطنت.
دوم خرداد یعنی هر چهار مطالبه ۱۵۰ ساله امنیت، معیشت، آزادی و عدالت را با هم میخواهیم چرا که در طول این ۱۵۰ سال بارها خواستهاند بگویند یکی را به بهای دیگری بخواهید و از یکی بگذرید تا دیگری را به شما اعطا کنیم.