به روز شده در: ۲۲ ارديبهشت ۱۴۰۴ - ۰۰:۲۶
کد خبر: ۶۹۱۲۸۵
تاریخ انتشار: ۱۰:۱۳ - ۲۱ ارديبهشت ۱۴۰۴

طرح جنجالی مدیران شهری برای دوچرخه‎سواری در تهران

روزنو :مدیران شهری طرحی را برای دوچرخه‎سواری در تهران آغاز کردند که هیچ برنامه‌ای برای تداوم ‌و فرهنگ‌سازی در آن پیش‌بینی نشده بود.

بیدود

تهران، این کلانشهر شلوغ و آلوده، سال‌هاست که از معضل ترافیک، آلودگی هوا و کمبود زیرساخت‌های حمل‌ونقل رنج می‌برد. در چنین شرایطی، ایده ترویج دوچرخه‌سواری در نگاه اول جذاب به نظر می‌رسد؛ هم پاک است، هم کم‌هزینه و هم به نفع سلامت عمومی. اما وقتی این ایده وارد بوروکراسی پیچیده و نگاه‌های نمادین برخی مدیران شهری می‌شود، نتیجه‌اش چیزی شبیه همین می‌شود که امروز می‌بینیم: خطوط دوچرخه‌ای که در عمل کار نمی‌کنند، اپلیکیشن‌هایی که نیمه‌فعال‌اند و دوچرخه‌هایی که یا نیستند یا کسی سوارشان نمی‌شود.

 

پروژه‌های ترویج دوچرخه‌سواری در تهران در ظاهر حامل پیام توسعه و شهر سبز هستند‌ اما در عمل به ابزارهایی برای نمایش «هم‌گامی با روندهای جهانی» بدل شده‌اند؛ بدون آنکه زمینه‌سازی اجتماعی، فرهنگی و زیرساختی لازم برای آنها انجام شده باشد. به‌عبارت دیگر، این پروژه‌ها بیشتر یک حرکت ویترینی‌اند تا یک برنامه‌‌ پایدار و کارشناسی‌شده.

 

واقعیت این است که مدیریت شهری در ایران _ و نه فقط در تهران _اغلب به جای مواجهه‌ عقلانی با مسائل حمل‌ونقل، به سمت پروژه‌هایی می‌رود که در رسانه‌ها خوب دیده شوند. دوچرخه‌سواری نیز در این میان تبدیل به نماد نوگرایی و همراهی با شعارهای توسعه‌گرایانه شده، حتی اگر در عمل کسی از این نماد استفاده نکند. چند مسیر ناقص و بی‌هدف در خیابان‌های مرکزی شهر و چند اپ دوچرخه‌ اشتراکی، نمی‌تواند جای خالی نظام حمل‌ونقل عمومی منسجم، مسیرهای ایمن و فرهنگ‌سازی گسترده را پر کند.

 

جالب آنجاست که در برخی دوره‌های مدیریت شهری، استفاده نمادین از دوچرخه حتی جنبه رقابتی پیدا کرد؛ برخی مسئولان شهری با ژست سوار شدن بر دوچرخه مقابل دوربین‌ها حاضر شدند، بدون آنکه این رفتار به سیاست‌گذاری واقعی در حوزه حمل‌ونقل منتهی شود. پروژه‌هایی نظیر «بیدود» (دوچرخه‌های اشتراکی هوشمند) اگرچه در ابتدا با استقبال نسبی روبه‌رو شد‌ اما خیلی زود به دلایل مختلف از جمله ضعف نگهداری، عدم امنیت، نبود زیرساخت، عدم حمایت، سنگ‌اندازی و حتی مشکلات حقوقی و نظارتی، زمینگیر شد.

 

در این میان، نبود پیوست فرهنگی نیز آسیب مضاعفی وارد کرد. در شهری که زیرساخت‌ها برای عابران پیاده هم ناکافی‌اند، چگونه می‌توان انتظار داشت که فرهنگ دوچرخه‌سواری بدون کار رسانه‌ای عمیق و برنامه‌ریزی اجتماعی جا بیفتد؟ علاوه بر این، شرایط اقلیمی، تفاوت ارتفاع مناطق شهری و امنیت چالش‌هایی هستند که کمتر مورد توجه قرار گرفته‌اند.

 

‌ مانع‌های پنهان

در کنار همه‌ ناکارآمدی‌های مدیریتی و زیرساختی، یک مانع پنهان اما تأثیرگذار دیگر هم در مسیر توسعه دوچرخه‌سواری در تهران وجود دارد: برخوردهای گاه تندروانه و محافظه‌کارانه با دوچرخه‌سواری بانوان. این موضوع که گویی از دایره تصمیم‌گیری‌های عقلانی خارج شده و وارد فضای مناقشه‌برانگیز فرهنگی و سیاسی شده‌‌، یکی از عوامل مهم در شکست سیاست‌گذاری‌های فراگیر و همه‌جانبه در این حوزه است.

 

واقعیت این است که در بسیاری از کشورها، دوچرخه‌سواری حق طبیعی هر شهروندی است و به‌عنوان نمادی از مشارکت اجتماعی و سبک زندگی سالم شناخته می‌شود. اما در ایران، ماجرا برای زنان پیچیده‌تر است. برخی اظهارنظرهای رسمی و غیررسمی در سال‌های گذشته _ که دوچرخه‌سواری بانوان را یا «نامطلوب» خوانده‌اند یا آن را به رفتارهای «ضدفرهنگی» ربط داده‌اند_ عملا شرایط را برای استفاده نیمی از جمعیت کشور از این وسیله حمل‌ونقل سالم و مفید محدود کرده‌اند.

 

این در حالی است که در بسیاری از مناطق شهری، به‌ویژه در جنوب و مرکز شهر، زنان و دخترانی هستند که به دلایل اقتصادی، زیست‌محیطی یا سادگی دسترسی، تمایل به استفاده از دوچرخه دارند‌ اما یا با محدودیت‌های غیررسمی و فشارهای تندروها روبه‌رو می‌شوند یا ‌ با محدودیت‌های زیرساختی. این محرومیت بی‌سر و صدا، برخلاف شعارهای عدالت‌محور شهری است.

 

اگر قرار است پروژه‌هایی مثل دوچرخه‌سواری بخشی از مسیر توسعه پایدار و سلامت اجتماعی باشند، نمی‌توان آن را صرفا برای نیمی از جامعه طراحی کرد. حضور زنان در خیابان‌ها، بر دوچرخه یا پیاده، حق مسلم آنان است، بلکه شاخصی است از میزان تاب‌آوری و بلوغ فرهنگی یک جامعه شهری.

 

تداوم این نوع نگاه‌های سلبی،  مانع توسعه است و باعث شکاف اجتماعی و تضعیف اعتماد عمومی نسبت به سیاست‌گذاری‌های شهری می‌شود.چرخ توسعه وقتی می‌چرخد که همه بتوانند در آن سهم داشته باشند. اگر دوچرخه‌سواری قرار است نماد باشد، باید نماد برابری باشد، نه انحصار.

 

 رکاب آخر

با همه‌‌ اینها، روشن است که دوچرخه‌سواری فقط یک گزینه حمل‌ونقلی ساده نیست؛ آینه‌ای‌ است که سیاست‌گذاری شهری، میزان شفافیت تصمیم‌سازی‌ها و حساسیت‌های اجتماعی را در آن می‌توان دید. اینکه چنین پروژه‌ای با این همه مزیت، هنوز نتوانسته جای خود را در سبک زندگی شهری پیدا کند، نشانه‌ای است از شکاف میان شعار و اجرا و فاصله میان تصمیم‌گیران و واقعیت‌های اجتماعی.

 

ترافیک تهران فقط با آسفالت و اتوبوس و مترو حل نمی‌شود؛ بخشی از راه‌حل در اعتمادسازی، مشارکت همگانی و کنار زدن نگاه‌های تبلیغاتی از مسیر توسعه نهفته است. شاید وقت آن رسیده باشد که دوچرخه از بار نمادینش رها شود و دوباره به همان وسیله ساده و مؤثری تبدیل شود که می‌تواند بخشی از زندگی روزمره شهروندان باشد؛ اگر سیاست از رکابش پیاده شود.

 
 
 
 
 
 
تصویر روز
خبر های روز