زورآزمايي ايران و غرب در شرايط جديد منطقه
تهران ابزار لازم براي ديالوگ سازنده را دارد
در پي ادعاهاي اخير نشريات خارجي درباره رويكرد احتمالي دولت دوم دونالد ترامپ، گمانهزنيهايي درباره رويكرد ادعايي شاهينهاي امريكايي در كابينه احتمالي رييسجمهور منتخب امريكا مطرح شده است. اين گمانهزنيها به ويژه پس از انتشار گزارشهای ادعايي توسط آژانس بينالمللي انرژي اتمي در راستاي افزايش سطح غنيسازي اورانيوم توسط ايران و همچنين نامه ادعايي اخير تروييكاي اروپايي به شوراي امنيت با هدف فعالسازي مكانيسم ماشه توجه گروهي از ناظران و تحليلگران را به خود جلب كرده است. به ادعاي گروهي از ناظران به نظر ميرسد او به دنبال اعمال فشار حداكثري بر ايران باشد. در اين ميان اما گزينههاي ديگري در رابطه با تعاملات احتمالي تهران و واشنگتن مطرح شده كه البته از نگاه تحليلگران اين گزينه نيز به شرايط و تحولات اخير منطقه بستگي دارد. اين گروه از تحليلگران همچنين معتقدند كه اگر ترامپ به فشار بیشتر ادعايي عليه ايران روي آورد، احتمالا تهران نيز واكنشهاي تندتري نشان خواهد داد و اين وضعيت ميتواند به يك دور باطل از تنش منجر شود.
به اين بهانه «اعتماد» در باب اين ادعا كه دولت ترامپ تا چه اندازه محتمل است كه به گزينههايي غير از ديپلماسي در قبال ايران از جمله سياست فشار حداكثري با نصرتالله تاجيك، ديپلمات پيشين و كارشناس مسائل سياست خارجي گفتوگو كرده است. به باور تاجيك ادعاي احتمال انتخاب گزينه نظامي توسط ترامپ در قبال ايران بعيد به نظر ميرسد، او در ادامه ميگويد كه استفاده از اين گزينه منوط به متغيرهاي مهمي است كه البته كه در اين بين نميتوان از بازيگري تلآويو غافل شد.
مشروح اين گفتوگو در ادامه ميآيد.
وال استريت ژورنال اخيرا با انتشار گزارشي مدعي شد كه چهرههايي در دولت انتقالي ترامپ در حال بررسي گزينههايي برای به كارگيري كمپين فشار حداكثري عليه ايران هستند، ارزيابي شما در اين باره چيست؟
تحليل من در خصوص رويكرد احتمالي دولت دوم ترامپ اين است كه اين دولت آغاز به كار خود را با اعمال فشارهاي حداكثري عليه ايران آغاز خواهد كرد. اين رويكرد ناشي از روانشناسي و ويژگيهاي شخصيتي آقاي ترامپ است. ويژگيهايي مانند خودشيفتگي و غير قابل پيشبيني بودن، عدم قدرت همكاري و تعامل با افراد، نرخ بالاي عزل و نصبها در دولت اول او و نوع گفتار و تمايلاتي كه دارد، زمينهساز چنين ارزيابي شده است. الگوي رفتاري ترامپ در باب برجام و تحولات خاورميانه و روانشناسي نشان از آن دارد كه او از موضع قدرت و با توسل به فشار حداكثري وارد مذاكره ميشود تا امتياز بيشتري بگيرد! اين ويژگيها و رويكردها قدرت مصالحه را تضعيف ميكند! اما با شناختي كه از ترامپ پيدا كرديم ميتوان گفت كه او ديگر براي ما هندوانه دربسته نيست. اينبار خيلي فعالانه با او برخورد خواهيم كرد و حرفهاي حقي كه براي زدن داريم را به صورت فعال با امريكا مطرح ميكنيم و چرخ ماشين فشار حداكثري او را پنچر خواهيم كرد!
به باور شما فعل و انفعالهاي منطقه تا چه اندازه ميتواند راهبرد احتمالي ترامپ را تحت تاثير قرار بدهد؟
ترامپ در رابطه با ايران، دو انتخاب دارد، اول ديپلماسي از موضع قدرت و بازگشت به سياست فشار حداكثري و دوم ارسال سيگنالهاي مثبت براي تعامل كه به نظر ميرسد، با توجه به تحولات كنوني در منطقه بازگشت به سياست فشار حداكثري گزينه محتملتر است. سياستي كه در دور قبل نه تنها نتيجه دلخواهي براي او به همراه نداشت، بلكه ايران از اشتباه او بهخوبي استفاده كرد. و متقابلا ايران نيز در برابر ترامپ همين دو گزينه مقاومت حداكثري در برابر فشار حداكثري و ارسال سيگنال مثبت به ترامپ براي تعامل را دارد. انتخاب هر كدام از اين دو گزينه احتمالي، به راهبرد كلان ترامپ در قبال ايران وابسته است. در صورتي كه ترامپ قصد داشته باشد از سياست فشار حداكثري فاصله بگيرد و سيگنالهاي مثبتي را به تهران مخابره كند، اين احتمال وجود دارد كه در ايران نيز تغيير نگاه مثبتي نسبت به ترامپ ايجاد شود. در اين ميان، متغير درگيري احتمالي ايران و اسراييل از اهميت زيادي برخوردار است كه مستقيما بر نحوه تعامل يا تقابل ايران و امريكا اثر خواهد گذاشت كه در نمودار عوامل دخيل آمده است. در شرايط كنوني، وضعيت منطقه خاورميانه و بهويژه وضعيت داخلي كشورمان به گونهاي است كه عوامل بازدارنده ايران تضعيف شدهاند. لذا آقاي ترامپ با توجه به اين شرايط تلاش خواهد كرد كه از موضع قدرت و با فشارهاي حداكثري برخورد كند. با اين حال، در خصوص لزوم استفاده از ابزار نظامي در اين زمينه، نيازمند تأمل بيشتري است و به سادگي نميتوان آن را تأييد كرد زيرا مشكلات و پيچيدگيهاي خاص خود را دارد و معادلات را برهم خواهد زد. اگرچه معمولا گفته شده كه گزينه نظامي همچنان روي ميز است و اين گزينه در كنار ساير گزينهها وجود دارد، اما به نظر ميرسد كه امريكاييها تمايلي به استفاده مستقيم از ابزار نظامي عليه ايران ندارند. حداقل من اين احتمال را بعيد ميدانم كه آقاي ترامپ خود بخواهد به چنين گزينهاي متوسل شود. به احتمال زياد، توسل به چنين اهرمي را به اسراييل واگذار ميكند. اين رويكرد همچنين به آقاي ترامپ اين امكان را ميدهد كه بهطور مستقيم وارد درگيري با ايران نشود تا تبعات مادي و معنوي اين رويارويي دامن ايالات متحده را بگيرد.
اگر فرض را بر اين بگذاريم كه ترامپ گزينه فشار حداكثري را در اولويت قرار بدهد؛ اين گزينه چه پيامدهايي خواهد داشت؟
اعمال فشارهاي هدفمند عليه ايران با هدف تضعيف ايران به نظر ميرسد كه رويكرد آقاي ترامپ، به ويژه در زمينه تحريمهاي هوشمند عليه ايران در دولت اولش، تأثير قابل توجهي بر اقتصاد ايران داشت. اين تحريمها بهطور خاص در زمينه صادرات نفت ايران به گونهاي اعمال شد كه علاوه بر ايران بر كشورهاي واردكننده انرژي از ايران نيز تاثيرگذار بود. استراتژي هوشمندانه تحريم به گونهاي طراحي شده بود كه واردكنندگان نهايي از معامله با ايران واهمه داشتند. علاوه بر اين، در زمينه انتقال وجوه و تراكنشهاي مالي، فشارها اعمال شد تا مسير تبادلات مالي ايران مسدود گردد. پيشبيني ميكنم كه ايالات متحده از اسراييل به عنوان نيروي اصلي استفاده خواهد كرد. در باب ادعاي اعمال فشارها با هدف كاهش حمايتهاي ايران از جبهه مقاومت بايد گفت كه شرايط كنوني به گونهاي است كه به نظر ميرسد بحث تأمين مالي محور مقاومت بهطور قابل توجهي منتفي شده است. به همين دليل، به نظر ميرسد كه معادلات جديدي بايد برقرار شود تا ايران و امريكا بهطور مستقيم رويارويي نظامي را تجربه كنند. اين گزينه در شرايط كنوني و با توجه به معادلات موجود، به نظر ميرسد كه دور از دسترس باشد.به عقيده من اما اگر چنين شرايطي پيش روي ايران قرار گرفت واكنش احتمالي تهران بايد اينگونه باشد كه در چندين زمينه اقدامات ديپلماتيك خود را مديريت و پيش ببرد. البته كه اقدامات احتمالي ايران بايد با توجه به شرايط كنوني خاورميانه و تحولات اخير در منطقه، از جمله مسائل سوريه و لبنان، مورد بررسي قرار بگيرد.
ايران در برابر غرب و نهاد پادماني از چه استراتژي پيروي خواهد كرد؟
ايران به احتمال زياد تلاش خواهد كرد كه در وهله اول با آژانس بينالمللي انرژي اتمي به يك فرمول مرضيالطرفين در زمينه حل مشكلات فني دست يابد. البته اين يك تدبير منطقي است و عقل سليم حكم ميكند كه ايران اجازه ندهد آژانس به بازيهاي سياسي وارد شود و سعي كند با سياسي بازي مسائل فني را حل و فصل كند. طبيعتا ايران در شرايط عادي تلاش دارد كه در چارچوب معاهده عدم اشاعه هستهاي (NPT) فعاليت داشته باشد و از اين چارچوب خارج نشود. اما به نظر ميرسد فرمولي كه ايران اكنون دنبال ميكند، بر اساس اصل اقدام در مقابل اقدام است. به اين معنا كه اگر قرار باشد ايران فراتر از تعهدات خود در چارچوب NPT يا وظايف پادماني اقدام كند، بايد آژانس نيز اقدامات متقابلي انجام بدهد.
اخيرا تروييكاي اروپايي از عزم ادعاييشان در باب فعال شدن ماشه ميگويند؛ به باور شما رويكرد ادعايي اين سه بازيگر در شرايط كنوني چه معنايي دارد؟
واقعيت اين است كه ايران از نهاد پادماني انتظار ندارد كه به مسائل سياسي ورود كند؛ چرا كه مسائل سياسي بايد با قدرتهاي بينالمللي كه بر اين نهاد تأثيرگذار هستند، حل و فصل شود. اگر ايران ميتوانست مانند دوره گذشته كه ترامپ از برجام خارج شد، اروپا را در اردوگاه خود نگه دارد اين اقدام هزينه كمتري براي تهران به همراه داشت. اما به هر دليلي، اكنون ايران از آن فضا عبور كرده است. با اين حال، اگر ايران بتواند با اروپا همكاري كند، شرايط به مراتب مطلوبتري مورد انتظار خواهد بود. اما اگر شرايط ميان ايران، امريكا و اروپا مشخص شود و بتوانيم به سمت توافقي حركت كنيم كه در آن تحريمهاي اعمالشده توسط ترامپ پس از خروج از برجام ملغي شوند و ايران نيز به تعهدات برجامي خود كه برخي از آنها فراتر از پادمان و NPT هستند بازگردد، اين موضوع ميتواند يك معامله مطلوب را رقم بزند و در راستاي اصل اقدام در مقابل اقدام قرار بگيرد. به باورم تحقق اين گزاره دور از ذهن نيست و مهم اين است كه ايران به دنبال فرمولهايي باشد كه از فضاي قبلي عبور كند. تحليل اين وضعيت نيازمند بحث و بررسي بيشتري است.
آيا اين احتمال وجود دارد كه با تداوم رويكرد
تند غرب، تهران از ان پي تي خارج شود؟
اين موضوع به متغيرهايي بستگي دارد. به باورم ممكن است روند تقابلات وارد مسير تندتري شود. در چنين شرايطي ايران ممكن است گزينه خروج از انپيتي را بررسي كند. در هر صورت، اين يك گزينه روي ميز ايران خواهد بود. در اين زمينه گروهها و افرادي وجود دارند كه اين خط را دنبال ميكنند كه آيا اين موضوع به نفع ايران است يا خير؟ در حال حاضر، نميتوان به اين سوال پاسخ قطعي داد. دو طرف بايد در مرحلهاي قرار بگيرند كه شرايط جديدي به وجود آمده و توان متقابل را ارزيابي كنند. اكنون طرفين به نقطه آغازين بازگشتهاند؛ طرفين مرحلهاي كه در زمان برجام از آن تحت عنوان به اصطلاح شمردن دندانها ناميده ميشد را ممكن است دوباره اغاز كنند! واقعيت اين است كه با خروج ترامپ از برجام، مجددا به شرايط اوليه بازگشتهايم! مگر آنكه طرفين اراده كنند از زورآزمايي عبور كرده و به توافق دست يابيم!
به باورم هنوز مشخص نيست آقاي ترامپ تجربه و تصوير مثبتي از خروج خود از برجام دارد يا نه! جا افتادن اين موضوع براي او از طريق كسانيكه مورد اعتمادش هستند مهم و مفيد است! اگرچه او معتقد است كه اين اقدامش باعث افزايش فشار بر ايران شده، اما واقعيت اين است كه ايران نيز از اين وضعيت بهرهبرداري كرده و با پنج مرحله كاهش تعهدات خود، دستاوردهايي را نيز كسب كرده است. در اين راستا، اگر ايران بتواند يك ديالوگ سازنده با ايالات متحده برقرار كند، ميتواند بازي برد - برد را رقم بزند. به عبارت ديگر، آغاز يك گفتوگوي مثبت و سازنده ميتواند به عنوان پيش زمينهاي براي حل و فصل مسائل موجود عمل كند. اين تبادل ديالوگ ميتواند شامل بررسي سطح كنوني تعهدات و منافع مشترك باشد كه به نفع هر دو طرف خواهد بود.
ارزيابي شما از استراتژي تروييكاي اروپا در اين بازه زماني چيست، آيا ميتوان گفت اروپاييها فارغ از حسن نيت ايران، فضا را گلآلودتر ميكنند؟
در تحليل روابط بينالمللي و ديپلماسي، همواره بخشي از بازي طرفين تحت عنوان اقدام رواني يا فشار براي امتيازگيري در نظر گرفته ميشود. به ويژه در مورد اقدام اخير تروييكاي اروپايي، ميتوان گفت كه درخواست اين گروه براي فعال شدن ماشه به نوعي ژست سياسي و زمينهسازي براي اعمال فشار به ايران است. هدف اين فشارها، ايجاد شرايطي براي رسيدن به تفاهمي در تهران و كاهش تنشهاي موجود است. به اعتقاد من، اين اقدام تهاجمي تروييكاي اروپايي بيشتر به منظور جديتر تلقي كردن موضوع براي ايران است تا طرفين به نوعي به تفاهم برسند. اما بايد توجه داشت كه اگر اين قبيل اقدامات كه عمدتا سياسي هستند كنترل نشوند، ممكن است به جاي حل مسائل، تنشها را افزايش بدهند. از اين رو ايران بايد تلاش كند كه ابتدا از نظر فني با نهاد پادماني به تفاهمات اوليه دست يابد. اين امر ميتواند به ايجاد زمينهاي براي كاهش تنشها و بازگشت به يك فضاي مثبت كمك كند. پس از دستيابي به اين تفاهمات فني، ايران ميتواند به گفتوگو با ديگر طرفها، از جمله اروپا و ايالات متحده براساس خطمشيهايي كه ظرفيتهاي سياست خارجي كشورمان اجازه ميدهد وارد شود.
در شرايط كنوني همصدايي ايران با يكي از طرفهاي غربي يعني اروپا يا امريكا به تنهايي ممكن نيست. اگر ايران تنها با يكي از اين طرفها وارد تعامل شود، احتمالا طرف ديگر كارشكني خواهد كرد. بنابراين، از نظر سياسي، ايران بايد يك سري اقدامات همزمان را انجام بدهد. بهطور مثال در مورد نامه اخير تروييكاي اروپايي به شوراي امنيت سازمان ملل كه به گزارش اخير سازمان انرژي اتمي ايران اشاره دارد، ايران معتقد است اين مسائل در چارچوب نهاد پادماني قرار دارد و به همين دليل، مشكل بايد به عنوان يك مساله فني مورد بررسي قرار گيرد. تهران همچنين نسبت به پذيرش نظارتهاي بيشتر بازرسان آژانس ابراز مخالفت كرده كه اين امر به عنوان يك اهرم در دست تهران تلقي ميشود. اين اهرمها ميتوانند به بهترين شكل ممكن در تعامل با آژانس مورد استفاده قرار بگيرند و در عين حال، انعطافپذيري ايران را نيز نشان بدهند. اما در شرايط كنوني به نظر ميرسد ديپلماتها كمتر دور يك ميز براي رايزني مينشينند! ايجاد فضايي مناسب براي گفتوگو و بررسي مسائل ميان ديپلماتهاي دو طرف ضروري است. چرا كه اين فضا ميتواند به پيدا كردن فرمولهاي مناسب و سازنده كمك كند. بنابراين، ايران بايد تلاش كند كه به ديپلماسي فضاي بيشتري بدهد و از اين طريق، به ايجاد يك محيط مثبت براي مذاكرات كمك كند.