به روز شده در: ۲۴ آذر ۱۴۰۳ - ۲۰:۳۰
کد خبر: ۶۶۱۴۳۹
تاریخ انتشار: ۱۴:۱۰ - ۰۶ آذر ۱۴۰۳

رابعه اسکویی: اگر نمی‌آمدم جنازه‌ام به ایران می‌رسید

تئاتر زندگی است و نمی‌توان به راحتی درباره آن صحبت کرد. در سینما این تجربه وجود ندارد و هر لحظه تئاتر به مانند زندگی است و در هر لحظه آن حس و حال‌های مختلف و متفاوتی تجربه می‌شود. تئاتر به دلیل همین زنده‌بودن پویا است. من کار بازیگری را از تئاتر شروع کردم و بعد به تلویزیون و سینما رفتم.
روزنو :

رابعه اسکویی: اگر نمی‌آمدم جنازه‌ام به ایران می‌رسید

رابعه اسکویی گفت: من برای بازی مهاجرت نکرده بودم بلکه قرار بود کار تولید انجام دهم. متأسفانه فردی که نمی‌خواهم نامی از او بیاورم در شرایطی اتفاق بدی را برای من رقم زد و من مجبور شدم طی ۳ سال تجربه‌های بدی را کسب کنم. حدود ۵ ماه بیش‌تر با آنها همکاری نداشتم و با یک دعوای شدید از کار کنار کشیدم.

اقتصاد ۲۴ -اگر می‌دانستم قرار نیست که اعدام شوم یا اتفاقات خاصی برایم رقم بخورد، خیلی زودتر به ایران برمی‌گشتم.
رابعه اسکویی در نشست عوامل نمایش «دایره گچی قفقازی» از تجربه مهاجرت خود گفت و سیاوش خیرابی نیز درباره حضور بر صحنه تئاتر و گزیده‌کاری در عرصه تصویر صحبت کرد.

در بخش اول نشست دژاکام درباره چرایی انتخاب «دایره گچی قفقازی» برتولت برشت برای اجرا و روندی که برای تولید این نمایش طی شد سخن گفت. همچنین النا امیدی و نگار بابائی بازیگران جوان این اثر نمایشی هم درباره چگونگی پیوستن خود به این نمایش و چالشی که برای گرفتن نقش در جدیدترین اثر دژاکام داشتند، صحبت کردند.

در بخش دوم این نشست نیز امیر دژاکام درباره دلایل انتخاب رابعه اسکویی و سیاوش خیرابی برای حضور در «دایره گچی قفقازی» و تجاری‌شدن تئاتر ایران و شرایطی که به همراه دارد نقطه نظرات خود را ارائه داد. رابعه اسکویی نیز درباره این تجربه جدید خود بر صحنه تئاتر و همچنین مهاجرتی که پیش‌تر به خارج از ایران داشته و بازگشت مجدد به کشور سخن گفت.

سیاوش خیرابی نیز درباره دلایل گزیده‌کاری‌اش در عرصه تصویر و دغدغه حضور بر صحنه تئاتر صحبت کرد.
در ذیل بخش دوم این نشست آمده است:

آقای دژاکام، چه شد که سیاوش خیرابی را به عنوان یکی از بازیگرانی که در عرصه تصویر فعالیت داشته و کمتر بر صحنه تئاتر به ایفای نقش پرداخته است، برای حضور در «دایره گچی قفقازی» انتخاب کردید؟

یک بازیگر در صحبت‌هایی که برای حضورش در «دایره گچی قفقازی» داشتیم درخواست ۸ میلیارد تومان دستمزد کرده بود. نمی‌دانم با چه فکری و تربیتی چنین درخواستی داشتامیر دژاکام: من و سیاوش خیرابی در سریال «ترانه مادری» با هم همکاری داشتیم. بسیاری معتقد بودند که سیاوش نمی‌تواند در تئاتر حضوری موفق داشته باشد، اما من، چون از او و علاقه‌اش به بازیگری شناخت داشتم و می‌دانستم چه توانایی‌هایی دارد، او را برای حضور در نمایش دعوت کردم. سیاوش خیرابی به مانند یک هنرمند واقعی به کار پیوست و انرژی بالایی را صرف کرد. نکته جالب این است که نه سیاوش خیرابی و نه رابعه اسکویی با من حرف دستمزد و اینکه چه مبلغی باید دریافت کنند، نزدند، زیرا اساسا نگاه درآمدزایی از تئاتر نداشتند. این در حالی است که یک بازیگر در صحبت‌هایی که برای حضورش در «دایره گچی قفقازی» داشتیم درخواست ۸ میلیارد تومان دستمزد کرده بود. نمی‌دانم با چه فکری و تربیتی چنین درخواستی داشت.

شما در گیشه باید چقدر فروش داشته باشید تا بتوانید پاسخگوی دستمزد ۸ میلیارد تومانی یک نفر باشید؟

دژاکام: اگر فروش گیشه ما را هم ۳ برابر کنید کل فروش را باید به یک نفر اختصاص می‌دادیم، اما سیاوش خیرابی بسیاری حرفه‌ای رفتار کرد. به موقع در تمرین‌ها حضور پیدا می‌کرد و در گفت‌و‌گو با بازیگران دیگر روز به روز نقش خود را ساخت و نقش شکل گرفت. در حال حاضر هم خیلی عالی نقش خود را ایفا می‌کند.

صادقانه بگوییم که توقع اینکه سیاوش خیرابی تا این حد مسلط روی صحنه سالن اصلی تئاتر به ایفای نقش بپردازد، نداشتیم. ما شاهد حضور بازیگران متعددی بوده‌ایم که از عرصه تصویر وارد تئاتر شده‌اند، اما بازی قابل قبولی نداشتند. آقای خیرابی شما یک دوره‌ای جزو بازیگران جوان پرکار در عرصه تصویر بودید، اما پس از آن خیلی کم‌کار و گزیده‌کار شدید. این روند خودخواسته بوده است؟

سیاوش خیرابی: مشکل اصلی من این بود که در دوره‌ای خیلی زیاد در سریال‌ها حضور پیدا می‌کردم. مشکل من این بود که مدام نقش‌هایی که خودم عنوان «پسر خوب آپارتمانی» به آن داده‌ام به من پیشنهاد می‌شد و این روند با هدفی که از ورود به بازیگری و سینما داشتم متفاوت بود. بعد از «ترانه مادری» پیشنهاد‌های بازیگری متعددی برای من شروع شد. در آن دوران هر پیشنهادی را پذیرفتم ولی از جایی احساس نکردم دیگر نباید کار کنم و اگر قرار است در کاری حضور داشته باشم باید انتخاب درستی باشد. البته در آن دوران در پروژه‌هایی سینمایی نظیر «خیابان یک‌طرفه» به ایفای نقش پرداختم که کار جذابی بود ولی به دلیل اینکه فیلم سرگرم‌کننده‌ای نبود اکران مناسبی برای آن فراهم نشد که از بدشانسی‌های من بود.

مدتی آگاهانه تصمیم به کارنکردن گرفتم. پیشنهاد‌های مختلف و تکراری برای بازی نقش‌های تکراری در سریال‌ها ارائه می‌شد ولی نمی‌پذیرفتمسال ۹۷ در آخرین تجربه بازی که داشتم گمان می‌کردم کارگردان بازی متفاوتی از من خواهد گرفت ولی اینگونه نشد. مدتی آگاهانه تصمیم به کارنکردن گرفتم. پیشنهاد‌های مختلف و تکراری برای بازی نقش‌های تکراری در سریال‌ها ارائه می‌شد ولی نمی‌پذیرفتم. تصمیم داشتم دفتری برای تهیه‌کنندگی فیلم‌های کوتاه راه‌اندازی کنم تا از استعداد‌ها حمایت کنم که متأسفانه به دلیل شیوع ویروس کرونا آن کار به سرانجام نرسید. پس از آن در سریال شبکه نمایش خانگی «عقرب عاشق» حضور داشتم و حالا هم در خدمت آقای امیر دژاکام در نمایش «دایره گچی قفقازی» هستم.

نقش‌های نمایشنامه‌های برشت تیپ‌هایی هستند که قابلیت این را دارند با یک بازی خوب در ذهن باقی بمانند. چه روندی را برای رسیدن به نقش خود در نمایش «دایره گچی قفقازی طی کردید؟

خیرابی: همانطور که آقای دژاکام اشاره کرد در سریال «ترانه مادری» تجربه همکاری با هم را داشتیم و قرار بود در تئاتر‌های آقای دژاکام کار کنم، اما به دلیل جوانی و هیجانی که برای حضور در پروژه‌های تصویری داشتم این امر میسر نشد و شاید اگر همان دوران تصمیم درستی گرفته بودم و تئاتر را تجربه می‌کردم اتفاقات به شکل بهتری رقم می‌خورد. وقتی آقای دژاکام پیشنهاد حضور در «دایره گچی قفقازی» را ارائه داد با وجود اینکه در سفر بودم و قصد حضور در تهران را نداشتم، پذیرفتم و آمدم تا خودم را محک بزنم. روز بازبینی در تمرین حضور پیدا کردم. دوست دیگری در تمرین‌ها نقش من را ایفا می‌کرد که خیلی هم خوب بود. به آقای دژاکام گفتم که وقتی وی به این خوبی نقش را ایفا می‌کند بهتر است در نمایش حضور پیدا نکنم که آقای دژاکام گفت نظرش روی من است.

در تمرین‌ها حضور پیدا کردم. با وجود اینکه پیش از این ۳ تجربه تئاتری داشتم ولی در «دایره گچی قفقازی» به دلیل بزرگ بودن کار تجربه متفاوتی برایم بود ولی به مرور خود را با کار وفق دادم.

خانم اسکویی شما هم جزو بازیگران گزیده کار هستید و در نقش‌های مختلف ایفای نقش نداشتید و یکی از ماندگارترین نقش‌هایتان حضور در «سگ کشی» بهرام بیضایی بود. چه شد که حضور در «دایره گچی قفقازی» را انتخاب کردید؟

رابعه اسکویی: من و آقای دژاکام حدود ۳۰ سال است که یکدیگر را می‌شناسیم.

دژاکام: همیشه هم دوست داشتیم با هم کار کنیم ولی این اتفاق رخ نداد.

خیلی وقت بود به سالن اصلی مجموعه تئاتر شهر نیامده بودم و وقتی برای اولین بار بعد از سال‌ها روی صحنه رفتم روی صحنه دست کشیدم و با آن احوال پرسی و پشت صحنه گریه کردم اسکویی: دقیقا، ۳۰ سال بود که قصد همکاری با هم را داشتیم ولی میسر نشد. وقتی امیر دژاکام با من تماس گرفت و پرسید آیا در کار جدیدش حضور پیدا می‌کنم یا نه، بدون اینکه بپرسم کار چگونه است یا چه دستمزدی پرداخت می‌کند، پاسخ مثبت دادم. الان از حضور در این نمایش لذت می‌برم، یک گروه فوق‌العاده با بچه‌های جوان با استعداد که من از همکاری با آنها لذت می‌برم و نکات جدیدی یاد می‌گیرم. این بچه‌های جوان بسیار حرفه‌ای هستند که این امر نشأت گرفته از دوره‌های آموزشی است که تحت نظر امیر دژاکام گذرانده‌اند. من دانش‌آموخته زنده‌یاد سمندریان هستم و دلم می‌خواست که این بچه‌ها تجربه حضور و آموزش‌های آقای سمندریان را هم می‌داشتند که متأسفانه امکانپذیر نیست.

دژاکام: من هم ۴۰ سال شاگرد زنده‌یاد حمید سمندریان بودم.

اسکویی: اصولا هم‌نسلان ما هر کدام تجربه شاگردی استاد سمندریان را داشته‌ایم. من نقش‌های کوچک «دایره گچی قفقازی» را ایفا کرده بودم. خیلی وقت بود به سالن اصلی مجموعه تئاتر شهر نیامده بودم و وقتی برای اولین بار بعد از سال‌ها روی صحنه رفتم روی صحنه دست کشیدم و با آن احوال پرسی و پشت صحنه گریه کردم. خوشحال بودم که دوباره روی صحنه سالن اصلی تئاتر شهر می‌آیم. برای ما که کمی سابقه بیشتری در تئاتر داریم سالن اصلی تئاتر شهر به مانند مادر است. به همین خاطر هیجان بسیار زیادی را برای حضور مجدد در سالن اصلی تجربه کردم و از آقای امیر دژاکام سپاسگزارم که بار دیگر من را به صحنه سالن اصلی تئاتر شهر بازگرداند.

تئاتر زندگی است و نمی‌توان به راحتی درباره آن صحبت کرد. در سینما این تجربه وجود ندارد و هر لحظه تئاتر به مانند زندگی است و در هر لحظه آن حس و حال‌های مختلف و متفاوتی تجربه می‌شود. تئاتر به دلیل همین زنده‌بودن پویا است. من کار بازیگری را از تئاتر شروع کردم و بعد به تلویزیون و سینما رفتم.

با سیاوش خیرابی هم دوستی چندین ساله دارم ولی هیچوقت با هم همکاری نداشتیم. الان از بازی کردن و بودن در کنار سیاوش و بازیگران دیگر و از همه مهمتر امیر دژاکام لذت می‌برم.

در «دایره گچی قفقازی» نقش‌تان را تا حدی کاریکاتورگونه ایفا می‌کنید.

اسکویی: شخصیتی که من گرفتم رفتاری اغراق‌آمیز دارد و باید در کل نقش مستطر باشد. البته این رفتار در شرایط مختلف متفاوت است. نقشم را دوست دارم و با آن زندگی می‌کنم و حتی بدجنسی‌هایش من را آزار می‌دهد. در سریال «مستوران» هم که نقش یک ساحره را ایفا کردم اذیت شدم. من نقش خود را در «دایره گچی قفقازی» کارتونی ندیدم. برخی از بخش‌های نقشم را با پیشنهاد به آقای دژاکام حذف کردیم، زیرا کمکی به نقش نمی‌کرد. نقش من کوتاه است، اما به نظرم اثرش را روی مخاطب می‌گذارد. معتقدم در تئاتر نقش بزرگ و کوتاه نداریم بلکه اثرگذاری خیلی مهم است.

آقای دژاکام به سراغ نمایشنامه «دایره گچی قفقازی» برای اجرا رفتید که پیش از این یک اجرای موفق و تأثیرگذار از آن توسط زنده‌یاد حمید سمندریان و با حضور سعید پورصمیمی، حسن پورشیرازی، آزیتا حاجیان، آرمان امید، سهراب سلیمی و هنرمندان دیگر با طراحی صحنه علی رفیعی در سالن اصلی مجموعه تئاتر شهر روی صحنه رفته بود. آن اجرا در ذهن و خاطره مخاطب و تئاتر ایران حک شده است. آیا برای شما چالش‌برانگیز نبود که اثرتان با آن اجرا مقایسه شود؟

دژاکام: نه، چرا باید چالش داشته باشد؟

اینکه کارتان با آن اجرای موفق مقایسه شود.

مقاومت «گروشه» در «دایره گچی قفقازی» برای من بسیار جذاب و آموزنده بود تا بدانم که نباید هیچ‌وقت از مقاومت دست بردارم و عقب بنشینم، وقتی ایمان دارید و این ایمان بر اساس شناخت شکل گرفته است باید ایستاد و کار کرد. تمام ایران تئاتر تجاری شده است ولی من این کار را نمی‌کنمدژاکام: نه، اصلا. حتی یک ثانیه به این موضوع فکر نکردم. چه ربطی می‌تواند به من داشته باشد. من در دوره لیسانس ۴ سال و در دوره فوق‌لیسانس ۲ سال شاگرد آقای سمندریان بودم و بعد از دوره فوق‌لیسانس تا پایان دوره حیاتش به عنوان همکار در کنارش بودم. آخرین امضایی هم که از طرف ایشان زدم رساله حامد بهداد بود. به چه دلیل باید برای من چالش‌برانگیز باشد؟ من اثرم را دوست دارم. این ملاقاتی است بین من و کسی که دوستش دارم و به فرد یا اتفاق دیگری هیچ ارتباطی ندارد. نه تنها چالش نبود حتی یک ثانیه فکر من را هم به خود مشغول نکرد.

اینکه با این قاطعیت می‌گویید چالش‌برانگیز نبوده جالب است. بسیاری از کارگردان‌های مطرح تئاتر و سینمای جهان هم وقتی می‌خواهند اثری را که پیش‌تر تجربه موفقی داشته تولید یا اجرا کنند با چالشی این چنینی مواجه می‌شوند.

اسکویی: در نهایت مقایسه خواهد شد ولی ربطی ندارد، چون نگاه و تفکر امیر دژاکام از نمایشنامه «دایره گچی قفقازی» است.

دژاکام: این اولین باری بود که این مقوله وارد ذهن من شد. حتی یک ثانیه هم به این موضوع فکر نکرده بودم. من قرائت خود، گفتگوی خود، زندگی خود و فهم خودم را از این اثر اجرا کردم و بعید می‌دانم فرد دیگری چنین قرائت و فهمی از «دایره گچی قفقازی» داشته باشد. این اثر با همه آثار دیگر برشت فرق دارد. مقاومت «گروشه» در «دایره گچی قفقازی» برای من بسیار جذاب و آموزنده بود تا بدانم که نباید هیچ‌وقت از مقاومت دست بردارم و عقب بنشینم، وقتی ایمان دارید و این ایمان بر اساس شناخت شکل گرفته است باید ایستاد و کار کرد. تمام ایران تئاتر تجاری شده است ولی من این کار را نمی‌کنم. در انتخاب بازیگر هم النا امیدی را برای نقش «گروشه» انتخاب کردم.

اما قصد انتخاب بازیگری چهره را داشتید و طبق گفته خودتان النا امیدی به عنوان بازیگر رزرو حضور داشت.

دژاکام: تلقی شما این است.

خود بازیگر هم به این موضوع اشاره کرد.

النا امیدی: تهیه‌کننده اینگونه می‌خواست.

دژاکام: تلقی شما و بازیگر این است و قرار نیست کارگردان هر چه که می‌گوید همان را انجام دهد. من برای النا امیدی به نتیجه می‌رسیدم و سخت‌کوشی‌اش را فعال می‌کردم. تهیه‌کننده هم یک بازیگر را پیشنهاد داد که من نپذیرفتم.

اسکویی: واقعیت این است که آقای دژاکام دوستانش را برای حضور در این کار دعوت کرد و زیر بار حضور افراد دیگر نرفت. من دوست ۳۰ ساله ایشان هستم.

دژاکام: مگر چند بار دیگر به دنیا می‌آیم که غیر از دوست کنارم باشد؟ من تئاتر کار می‌کنم، تجارت نمی‌کنم.

اسکویی: شعار آقای دژاکام این است که من تجارت نمی‌کنم، تئاتر کار می‌کنم. این شعار برایم خیلی جالب است.

چرخه اقتصادی تئاتر خیلی معیوب است و تورم اقتصادی در تئاتر خیلی چشمگیر است. هزینه تولید یک تئاتر در سالن اصلی تئاتر شهر خیلی بالا است و فروش گیشه هم پاسخگوی هزینه‌های نمایش نیست. این چالش‌های اقتصادی روی کیفیت تئاتر تأثیر می‌گذارد و گروه مجبور است از ایده‌آل خود در طراحی صحنه، لباس و بسیار مسائل دیگر دور شود. در این بین توجه به بخش تجاری و فروش گیشه هم ضرورت پیدا می‌کند تا گروه بتواند هزینه‌های خود را تأمین کند.

دژاکام: همین مطلب را در بروشور «دایره گچی قفقازی» نوشته‌ام. همه راه‌ها را به گونه‌ای بسته‌اند که تئاتر ناگزیر به سمت تجاری‌شدن برود. یا باید به تئاتر تجاری تن بدهید یا باید قربانی شوید.
یعنی نمی‌توان حد میانه را داشت؟

به دلیل سابقه و تجربه‌ای که دارم بلد هستم کار‌ها را ارزان تمام کنم. می‌دانم که دکور و لباس را چگونه تدارک ببینمدژاکام: نه نمی‌توان. یک حد وسط وجود داشت که من آن را رعایت کردم. من کارگردان متفاوتی هستم، من بازیگر تربیت می‌کنم. ۵۰ نفر از شاگردانم در این نمایش حضور دارند که بسیار مستعد هستند و تک تک‌شان زحمت می‌کشند. این بخشی از نیروی من بود که بسیاری از کارگردان‌های دیگر ندارند. اگر هم شاگردی داشته باشند آن شاگردان بازیگر نیستند و توان بازی در کنار بازیگران حرفه‌ای را ندارند. اگر در مقابل رابعه اسکویی بازیگری حضور داشت که توان بازی نداشت، قطعا رابعه اسکویی علیرغم رفاقت ۳۰ ساله‌مان از کار خداحافظی می‌کرد.

به دلیل سابقه و تجربه‌ای که دارم بلد هستم کار‌ها را ارزان تمام کنم. می‌دانم که دکور و لباس را چگونه تدارک ببینم. تقریبا یک سوم هزینه‌های رایج دکور و لباس نمایش «دایره گچی قفقازی» را تدارک دیدم و بر این نکته تأکید دارم که دکور نمایش همان دکوری است که مدنظرم بود. تهیه‌کننده هم تا جایی با ما بود و از جایی دیگر با ما نبود و رقمی اندک به ما داده است.

با زنده‌یاد آتیلا پسیانی در خیابان می‌ایستادیم و وسایل و لباس‌های کهنه، دور ریز و مستعمل را جمع‌آوری و برای کار استفاده می‌کردیم. واحد درسی در کارگردانی پیشرفته مبنی بر استفاده از وسایل دور ریز و زباله‌های صنعتی و ... وجود دارد. من با کارگردانی که تازه کار خود را شروع می‌کند تفاوت دارم و می‌دانم چگونه باید با حداقل امکانات بهترین نتیجه را داشته باشم.

آقای خیرابی حضور بر صحنه سالن اصلی برای هر بازیگری چالش‌برانگیز است، زیرا ابعاد صحنه و وسعت سالن کار را برای بازیگران سخت می‌کند. شما هم تجربه این حضور را با نمایش «دایره گچی قفقازی» دارید. البته این نکته را هم نباید فراموش کنیم که سالن اصلی تئاتر شهر به لحاظ آکوستیک و حتی طراحی صحنه و سالن بر خلاف تصور برخی اصلا سالن استاندارد و خوبی نیست. وقتی پیشنهاد بازی در سالن اصلی تئاتر شهر به شما ارائه شد آیا برای‌تان چالش‌برانگیز نبود؟
بزرگترین دغدغه من بازیگری است و خدا را شکر هیچ دغدغه دیگری ندارم. دغدغه‌ام این است که من را به عنوان یک بازیگر بشناسند نه بازیگر نقش‌های تکراری پسر خوب خانواده سریال‌های تلویزیونیخیرابی: از بچگی اینگونه بوده‌ام که خیلی به اسم‌ها توجه نمی‌کنم و تنها نکته مهم برایم این است که بروم و از پس کار بربیایم. اینکه در سالن اصلی بازی می‌کنم یا هر سالن و فضای دیگر برایم مهم نیست بلکه به خود می‌گویم برو و خودت را محک بزن. وقتی در روز اول تمرین حضور پیدا کردم و روی صندلی نشستم کمی تحت تأثیر فضا و ابعاد سالن قرار گرفتم. البته تمرین‌های ما در میان دکور نمایش «پپرونی برای دیکتاتور» انجام می‌شد و به همین دلیل ابعاد صحنه زیاد بزرگ نبود و هنوز به ابعاد اصلی صحنه سالن اصلی پی نبرده بودم. وقتی متوجه ابعاد اصلی صحنه شدم کمی به خاطر صدای خودم دچار تردید شدم که نکند به لحاظ بیان و صدا روی صحنه کم بیاورم.

بزرگترین دغدغه من بازیگری است و خدا را شکر هیچ دغدغه دیگری ندارم. دغدغه‌ام این است که من را به عنوان یک بازیگر بشناسند نه بازیگر نقش‌های تکراری و پسر خوب خانواده سریال‌های تلویزیونی. مخصوصا ۲۰ کیلو وزن خود را کم و حتی مو‌های سرم را کوتاه کردم تا دیگر آن نقش‌های تکراری به من پیشنهاد نشود. اصلا باب میل من آن نوع بازیگری و نقش‌ها نبوده است. دوست دارم خودم را محک بزنم.

دژاکام: توانایی‌های سیاوش خیرابی بسیار بالا است.

باز هم مایل به بازی در عرصه تئاتر هستید؟

خیرابی: صد در صد. من همیشه به دوستان خواننده‌ام حسودی می‌کردم که واکنش زنده مخاطب را داشتند. وقتی روی صحنه تئاتر رفتم این حس را تجربه کردم. آنقدر به لحاظ روحی من را پر کرد که در هیچ فیلمی این تجربه را نداشتم. من اینجا با آقای دژاکام صحبتی درباره دستمزد و پول نداشتم و مایلم که همچنان به حضور بر صحنه تئاتر ادامه دهم.

اسکویی: تجربه زیادی در تئاتر دارم و لحظه لحظه تئاتر برای من عین زندگی است. امیدوارم همه آدم‌ها فرصت یک لحظه حضور روی صحنه تئاتر را داشته باشند. همیشه گفته‌ام که در فیلم و تصویر به اندازه هر لحظه حضورم پیر می‌شوم ولی تنها جایی که احساس پیری نمی‌کنم روی صحنه تئاتر است. حال روحی و جسمی‌ام روی صحنه تئاتر خیلی خوب است.

اگر می‌دانستم قرار نیست که اعدام شوم یا اتفاقات خاصی برایم رقم بخورد، خیلی زودتر به ایران برمی‌گشتم. اگر ۲۰ یا ۲۵ روز دیرتر به ایران برمی‌گشتم از افسردگی می‌مردم و باید جنازه‌ام به ایران می‌آمد. طی یک اتفاق به ایران برگشتم و خیلی خوشخالم. من رابعه اسکویی در ایران هستم و در ایران بازیگر هستم و هیچ جای دیگری در دنیا بازیگر نیستمقدر برخی افراد را باید بدانیم. قدر امیر دژاکام را بدانیم، امیر دژاکام هنرمند بزرگی است. در این شرایط هنر برای شاگردان خود زحمت بسیاری را متحمل می‌شود. زنده‌یاد سمندریان هم هر وقت کاری را روی صحنه می‌بردند شاگردان‌شان در آن نقشی داشتند. بعد از این همه سال می‌بینم که دژاکام از شاگردان خود حمایت می‌کند و من از او یاد می‌گیرم. قدر همه امیر دژاکام‌ها را باید بدانیم، زیرا با تفکر نسبت به شاگردان خود برخورد می‌کنند. همیشه بازیگران سینما که در تئاتر حضور دارند خوب نیستند. باید به جوانان، فضا برای کار کردن بدهیم. باید به جوانان بها بدهیم. ما بازیگر کم داریم و از هر بازیگری واقعا ۵ نفر هم نداریم. ما دیگر مانند اکبر عبدی نداریم. باید به بازیگران جوان بها و اجازه رشد دهیم. نباید یکدیگر را خفه کنیم.

در شبکه نمایش خانگی شاهد حضور چند بازیگر هستیم که در سریال‌های مختلف حضور دارند. این امر مخاطب را خسته می‌کند. اجازه و فرصت کار به دیگران را هم بدهیم. به بچه‌های جدیدی که می‌آیند فضا بدهیم، زیرا استعداد‌های خیلی درخشانی هستند.

خانم اسکویی شما یک تجربه مهاجرت خودخواسته داشتید.

اسکویی: و خودخواسته هم برگشتم.
بله، اما خیلی درباره این اتفاق و تجربه صحبت نکردید. تجربه آن مهاجرت چگونه بود که شما را دلزده کرد؟

اسکویی: من برای بازی مهاجرت نکرده بودم بلکه قرار بود کار تولید انجام دهم. متأسفانه فردی که نمی‌خواهم نامی از او بیاورم در شرایطی اتفاق بدی را برای من رقم زد و من مجبور شدم طی ۳ سال تجربه‌های بدی را کسب کنم. حدود ۵ ماه بیش‌تر با آنها همکاری نداشتم و با یک دعوای شدید از کار کنار کشیدم. اگر می‌دانستم قرار نیست که اعدام شوم یا اتفاقات خاصی برایم رقم بخورد، خیلی زودتر به ایران برمی‌گشتم. اگر ۲۰ یا ۲۵ روز دیرتر به ایران برمی‌گشتم از افسردگی می‌مردم و باید جنازه‌ام به ایران می‌آمد. طی یک اتفاق به ایران برگشتم و خیلی خوشحالم. من در ایران رابعه اسکویی هستم، در ایران بازیگر هستم و هیچ جای دیگری در دنیا بازیگر نیستم.

اصلا تجربه خوبی برای من نبود، اما تجربه‌ای بود که من را ساخت. هر دره‌ای یک قله دارد و هر قله‌ای یک دره. قدر هم را بدانیم و به هم بها بدهیم.
منبع: فرارو

عکس روز
خبر های روز