
ویزا و تندروها
روزنو :سیدعلی خرم*
از ابتدای انتخاب دولت روحانی و اتخاذ سیاست خارجی فعال و سازنده با جامعه جهانی، نظریه تهدیدآمیز برخورد نظامی آمریکا با ایران بهتدریج کمرنگ شد ولی چند خصومتهای گذشته به صحنه سیاسی دوکشور ایران و آمریکا انتقال یافت و هرروز در یکی از این دو کشور یا در هر دوکشور شاهد موضوعی جنجالی بودهایم.
تندروهای هر دو کشور سعی بلیغ کردند بلکه در قالب جنجالهای سیاسی، خصومتهای کهنه گذشته را زنده نگه داشته و از عادیسازی روابط دو کشور جلوگیری کنند. در روزهای اخیر موضوع آقای حمید ابوطالبی، همکار روشنفکرمان در وزارت امورخارجه که قرار بود بهعنوان سفیر و نماینده دایم جمهوریاسلامیایران به سازمان مللمتحد اعزام شود، به یکی از بحثانگیزترین موضوعات بین دوکشور تبدیل شده است. ابتدا باید گفت اشغال سفارت و گروگانگیری دیپلماتهای آمریکایی اگرچه موضوعی مربوط به 34سال پیش است ولی تا زمانی که در درون کشورمان موضوع بحث جامعی قرار نگیرد و ابعاد انسانی، حقوقی، سیاسی، اقتصادی، امنیتی، نظامی، فرهنگی و تاریخی چنین اقدامی روشن نشود، دستیابی به جمعبندی واقعبینانه دشوار خواهد بود.
از سوی دیگر چه بخواهیم و چه نخواهیم این موضوع بهعنوان یک معضل در روابط ایران و آمریکا کماکان خودنمایی خواهد کرد تا مگر در گردهماییهایی مفصل بین سیاستمداران، دیپلماتها و همه نخبگان و دانشگاهیان دو کشور، موضوع مورد بحث قرار گیرد و هر دوطرف دلایل و انگیزههای رفتاری یکدیگر را در آن مقطع زمانی بشنوند و مقدمات رفع سوءتفاهم از دو کشور فراهم شود. از جمله پیامدهای تازه این زخم کهنه در مناسبات دوکشور، کارشکنی تندروهای آمریکا در اعزام سفیر جدید ایران به سازمان ملل است که برمبنای ادعای حضور ابوطالبی در جمع مهاجمان سفارت صورت میگیرد. مصوبه مجلس نمایندگان آمریکا درباره ممنوعیت اعطای ویزا به ابوطالبی نیز در همین چارچوب است.
اجازه دهید موضوع را از نظر سیاسی و مقررات سازمان مللمتحد مورد کندوکاو قرار دهیم: دولت آمریکا بر اساس قرارداد خود با سازمان مللمتحد تحت عنوان «Headquarters Agreement قرارداد مقر» توافق کرده به تمامی دیپلماتهای معرفیشده به این سازمان جهت اشتغال ویزا دهد و همهساله هم در ایام مجمع عمومی و غیر آن به تمامی شرکتکنندگان از کشورهای عضو نیز ویزای ورود دهد. اما این قاعده عمومی یک استثنا دارد که آن هنگامی است که ورود یک دیپلمات یا شرکتکننده برخلاف امنیت ملی آمریکا تلقی شود که آمریکا با قاطعیت از اعطای ویزا به شخص مزبور خودداری میکند و طی 50وچندسال گذشته این رویه مکررا اعمال شده و طبق حقوق بینالملل تبدیل به یک قاعده جدید شده است.
در این مدت سازمان مللمتحد، بدون داشتن اهرم خاصی، در قبال استدلال آمریکا مبنی بر مخل امنیتملیبودن، کوتاه آمده و تسلیم نظر سیاسی- امنیتی آمریکا شده است.
مثالها فراوان است که به برخی دیپلماتها یا همراهان رییسجمهور کشورمان برای شرکت در مجمع عمومی سازمان ملل ویزا اعطا نمیشود و درمان خاصی نمیتواند در این مورد صورت گیرد مگر آنکه فضای سرد سیاسی بین دوکشور برطرف شود. چنانچه سازمان مللمتحد بر اعطای ویزا به سفیر ایران اصرار کند، آمریکا معمولا روش دیگری در پیش میگیرد که مقرونبهصرفه نیست.
در اینگونه مواقع «ویزای محدود» به سفیر ایران اعطا میکند و در آن قید میشود از 10 تا 25مایلی مرکز نیویورک نباید دورتر شود. آنگاه با ابزار امنیتی خود هرگونه حرکت سفیر ایران را کنترل و هرگونه تخلف طبیعی در حومه نیویورک را بهعنوان تخلف سیاسی و دیپلماتیک جلوه داده که میتواند به اخراج سفیر مزبور همراه با هزینه سیاسی تبلیغاتی سنگین بینجامد.
تجربه وزارت امورخارجه کشورمان در مورد مرحوم رجاییخراسانی و برخی دیپلماتهای ایران در نیویورک یادآور حوادث تلخ اینچنینی است.
در چنین حالتی سفیر ایران هم احساس تحتکنترلبودن میکند و همین احساس بهکارایی و نتیجهبخشی ماموریت او لطمه جدی وارد میکند. زیرا نماینده دایم ایران در نبود روابط دیپلماتیک رسمی میان ایران و آمریکا، وظایف دشواری برعهده دارد و باید به مسایل دوجانبه متعددی و از جمله لابی با نمایندگان کنگره و سنا بپردازد تا از شکلگیری و پیشبرد طرحهای مغرضانه معاندین علیه ایران جلوگیری کند. انجام این ماموریتهای خطیر با محدودیتهای دستوپاگیر ناشی از «ویزای محدود» همخوانی ندارد. در هرحال، نوع رویکرد آمریکا به مساله اعزام سفیر جدید کشورمان به سازمان ملل بار دیگر اثبات کرد گروگانگیری سال 1358 دیپلماتها در تهران، هنوز برای اغلب آمریکاییها، واقعه ناخوشایندی در حد یک ضایعه ملی محسوب میشود و تا زمانی که سوءتفاهمها در اینباره برطرف نشود، تندروهای آمریکایی قادرند با انگشت نهادن گاهوبیگاه بر غرور شکستهشده هموطنانشان، فضا را غبارآلود و در مسیر تنشزدایی تهران- واشنگتن مانع ایجاد کنند.
تندروهای هر دو کشور سعی بلیغ کردند بلکه در قالب جنجالهای سیاسی، خصومتهای کهنه گذشته را زنده نگه داشته و از عادیسازی روابط دو کشور جلوگیری کنند. در روزهای اخیر موضوع آقای حمید ابوطالبی، همکار روشنفکرمان در وزارت امورخارجه که قرار بود بهعنوان سفیر و نماینده دایم جمهوریاسلامیایران به سازمان مللمتحد اعزام شود، به یکی از بحثانگیزترین موضوعات بین دوکشور تبدیل شده است. ابتدا باید گفت اشغال سفارت و گروگانگیری دیپلماتهای آمریکایی اگرچه موضوعی مربوط به 34سال پیش است ولی تا زمانی که در درون کشورمان موضوع بحث جامعی قرار نگیرد و ابعاد انسانی، حقوقی، سیاسی، اقتصادی، امنیتی، نظامی، فرهنگی و تاریخی چنین اقدامی روشن نشود، دستیابی به جمعبندی واقعبینانه دشوار خواهد بود.
از سوی دیگر چه بخواهیم و چه نخواهیم این موضوع بهعنوان یک معضل در روابط ایران و آمریکا کماکان خودنمایی خواهد کرد تا مگر در گردهماییهایی مفصل بین سیاستمداران، دیپلماتها و همه نخبگان و دانشگاهیان دو کشور، موضوع مورد بحث قرار گیرد و هر دوطرف دلایل و انگیزههای رفتاری یکدیگر را در آن مقطع زمانی بشنوند و مقدمات رفع سوءتفاهم از دو کشور فراهم شود. از جمله پیامدهای تازه این زخم کهنه در مناسبات دوکشور، کارشکنی تندروهای آمریکا در اعزام سفیر جدید ایران به سازمان ملل است که برمبنای ادعای حضور ابوطالبی در جمع مهاجمان سفارت صورت میگیرد. مصوبه مجلس نمایندگان آمریکا درباره ممنوعیت اعطای ویزا به ابوطالبی نیز در همین چارچوب است.
اجازه دهید موضوع را از نظر سیاسی و مقررات سازمان مللمتحد مورد کندوکاو قرار دهیم: دولت آمریکا بر اساس قرارداد خود با سازمان مللمتحد تحت عنوان «Headquarters Agreement قرارداد مقر» توافق کرده به تمامی دیپلماتهای معرفیشده به این سازمان جهت اشتغال ویزا دهد و همهساله هم در ایام مجمع عمومی و غیر آن به تمامی شرکتکنندگان از کشورهای عضو نیز ویزای ورود دهد. اما این قاعده عمومی یک استثنا دارد که آن هنگامی است که ورود یک دیپلمات یا شرکتکننده برخلاف امنیت ملی آمریکا تلقی شود که آمریکا با قاطعیت از اعطای ویزا به شخص مزبور خودداری میکند و طی 50وچندسال گذشته این رویه مکررا اعمال شده و طبق حقوق بینالملل تبدیل به یک قاعده جدید شده است.
در این مدت سازمان مللمتحد، بدون داشتن اهرم خاصی، در قبال استدلال آمریکا مبنی بر مخل امنیتملیبودن، کوتاه آمده و تسلیم نظر سیاسی- امنیتی آمریکا شده است.
مثالها فراوان است که به برخی دیپلماتها یا همراهان رییسجمهور کشورمان برای شرکت در مجمع عمومی سازمان ملل ویزا اعطا نمیشود و درمان خاصی نمیتواند در این مورد صورت گیرد مگر آنکه فضای سرد سیاسی بین دوکشور برطرف شود. چنانچه سازمان مللمتحد بر اعطای ویزا به سفیر ایران اصرار کند، آمریکا معمولا روش دیگری در پیش میگیرد که مقرونبهصرفه نیست.
در اینگونه مواقع «ویزای محدود» به سفیر ایران اعطا میکند و در آن قید میشود از 10 تا 25مایلی مرکز نیویورک نباید دورتر شود. آنگاه با ابزار امنیتی خود هرگونه حرکت سفیر ایران را کنترل و هرگونه تخلف طبیعی در حومه نیویورک را بهعنوان تخلف سیاسی و دیپلماتیک جلوه داده که میتواند به اخراج سفیر مزبور همراه با هزینه سیاسی تبلیغاتی سنگین بینجامد.
تجربه وزارت امورخارجه کشورمان در مورد مرحوم رجاییخراسانی و برخی دیپلماتهای ایران در نیویورک یادآور حوادث تلخ اینچنینی است.
در چنین حالتی سفیر ایران هم احساس تحتکنترلبودن میکند و همین احساس بهکارایی و نتیجهبخشی ماموریت او لطمه جدی وارد میکند. زیرا نماینده دایم ایران در نبود روابط دیپلماتیک رسمی میان ایران و آمریکا، وظایف دشواری برعهده دارد و باید به مسایل دوجانبه متعددی و از جمله لابی با نمایندگان کنگره و سنا بپردازد تا از شکلگیری و پیشبرد طرحهای مغرضانه معاندین علیه ایران جلوگیری کند. انجام این ماموریتهای خطیر با محدودیتهای دستوپاگیر ناشی از «ویزای محدود» همخوانی ندارد. در هرحال، نوع رویکرد آمریکا به مساله اعزام سفیر جدید کشورمان به سازمان ملل بار دیگر اثبات کرد گروگانگیری سال 1358 دیپلماتها در تهران، هنوز برای اغلب آمریکاییها، واقعه ناخوشایندی در حد یک ضایعه ملی محسوب میشود و تا زمانی که سوءتفاهمها در اینباره برطرف نشود، تندروهای آمریکایی قادرند با انگشت نهادن گاهوبیگاه بر غرور شکستهشده هموطنانشان، فضا را غبارآلود و در مسیر تنشزدایی تهران- واشنگتن مانع ایجاد کنند.