
اسعدیان: مگر نظام به این سستی است که پایه هایش با یک فیلم بلرزد
مصلحت اندیشی در سینما موضوعی است که هر سینماگر و مسوولی به گونه ای متفاوت به آن می نگرد. یکی سکوت در مقابل فشارها را مصلحت می داند و دیگری ایستادن و مقاومت را امر مفید برای سینما می داند.
به گزارش پیام نو، سینمای ایران پس از انقلاب با فراز و نشیب های بسیاری مواجه شد اما این فراز و فرودها در دوره مدیریت جواد شمقدری بیش از پیش احساس شد. چنانچه با تعطیلی خانه سینما و ورود ارگان ها و نهادهای مختلف به بخش تصمیم گیری در زمینه اکران و همچنین افزایش حساسیت های عمومی نسبت به موضوع فیلم ها شرایط تولید سخت و تولیدات سینمایی کاهش یافت. با ورود دولت یازدهم به عرصه سیاست، امید سینماگران برای کاهش فشارها و اظهارنظرهایی که بدون غرض هم نبودند افزایش یافت. هرچند در مدت چند ماهی که جنتی سکان وزارت ارشاد را به دست گرفته است به نظر می رسد عقب نشینی هایی در این زمینه وجود داشته اما حجت الله ایوبی، رئیس سازمان سینمایی این عقب نشینی ها را مصلحت سینما می داند. برای درک بهتر اوضاع سینما و مفهوم مصلحت به گفتگویی با دو کارگردان از دو تفکر مختلف پرداخته ایم که در ادامه می خوانید.
همایون اسعدیان معتقد است که «رئیس تلویزیون را رهبری نظام تایید می کنند، بنابراین پاسخگویی اش نیز بایستی تنها به رهبر انقلاب باشد. وزیر ارشاد هم در وهله اول باید به ریاست جمهوری و در بخش هایی نیز به دیگر نهادها پاسخ دهد.» اما در مقابل جمال شورجه می گوید: «پاسخگویی در مقابل افکار عمومی، منتقدان، علما، مراجع و … لازمه فعالیت یک مدیر است.»
* در دوره مدیریت آقای شمقدری اتفاقات بارزی رخ داد نظیر تصمیم گیری حوزه هنری و شهرداری برای سینمای ایران که پیش از آن کمتر احساس شده بود. تصمیم گیری های این چنینی در دولت پیشین گسترش یافت و حتی در دولت جدید هم به صورت فشار از سوی جریان های خاص ادامه پیدا کرد. نظر شما در مورد تصمیمات این چنینی برای سینمای ایران چیست؟ آیا مفید خواهد بود یا به سینمای ایران لطمه می زند؟
- شورجه: ورود و دخالت نهادهایی که نقشی برای حضور در سینما، اکران فیلم ها و تصمیم گیری در مورد آن نداشتند فقط در دوره آقای شمقدری رخ نداد بلکه در سال های قبل تر از آن نیز وجود داشت. چنانچه اگر فیلم هایی نامتعارف از مباحث عرفی یا اخلاقی جامعه ساخته می شد، مردم و ارگان ها دخالت می کردند. سینمای ما فیلم های خوب هم بسیار داشت و تعداد فیلم های بد و قابل ایراد جدی در دوره های مختلف اندک بود. اما با این وجود به دلیل انعکاس بالای فیلم های سینما، در مواردی دیده شده که فیلم ها از پرده سینما برداشته شدند. در مواردی نیز خود ارشاد صلاح را بر عدم اکران و پائین آمدن فیلم از پرده سینما دانست. در خصوص حوزه هنری تعدادی از سینماها برای کمک به اعتلای سینمای مذهبی در اختیار این ارگان قرار گرفته اند تا فیلم های اسلامی یک ممر و توزیع مناسبی داشته باشند چون برای پخش این فیلم ها معمولا محدودیت هایی نظیر رغبت نشان ندادن سینماداران و پخش کنندگان فیلم وجود داشت.
به همین دلیل تعداد سینماهای حوزه هنری در حال افزایش است و طی آخرین دیدار با مسئولان حوزه هنری اعلام شد که حدود ۱۱۰ سالن سینما به تعداد ۸۰ سالن قبلی اضافه شده است. در دوره آقای شمقدری اتفاقاتی رخ داد که موجب شد یکسری جبهه گیری های فرهنگی-سیاسی در سایر حوزه های فرهنگی هنری رخ دهد که بارزترین آن در حوزه سینما بود. نگاه های سلیقه ای در جامعه بارزتر شد و متعاقب آن در سینما نیز همین اتفاق افتاد و جریان های سیاسی بر جامعه و نهادهای مختلف فعال در آن تاثیر گذاشتند. سال گذشته که در شورای سیاست گذاری حوزه حضور داشتم بحثی در خصوص ورود حوزه برای حمایت از فیلم های اسلامی صورت گرفت و بنا بود تا اتفاق های این چنینی بیافتد اما در مورد نحوه و چگونگی این ورود به گونه ای که جبهه گیری ها بیشتر نشود، صحبتی نشده بود. در واقع آن زمان هنوز نحوه اجرای این سیاست محل بحث بود. در این میان حوزه هنری درباره فیلم هایی که با اهداف و آرمان های حوزه انطباق نداشتند، مستقیما جبهه گیری کرد و این فیلم ها را از اکران در سینما ممنوع کرد. این اقدام یک مقدار در سینماگران تاثیرات منفی داشت و جبهه گیری هایی را نیز در پی داشت. البته لازم به ذکر است که بعد از تعطیلی خانه سینما، خود سینما نیز تقریبا ۲ جناح شد. این اتفاقات در دوره آقای احمدی نژاد اتفاق افتاد و بسیاری می اندیشیدند که این قضایا سیاسی است.
با توجه به اینکه آن زمان، هم در حوزه هنری و هم در معاونت سینمایی حضور داشتم، شاید بخشی از این جریانات سیاسی بود و روی شخصیت آدم ها تاثیراتی می گذاشت. از طرف دیگر در اکثر کشورها فیلم ها بر اساس مصالح کشور و آئین و فرهنگ آن ساخته می شوند. در کشور ما نیز یکسری ضوابطی وجود دارد که در ساخت فیلم ها باید به آنها عمل شود. مردم جامعه ما در زمینه های دینی و اعتقادی متعصب هستند و باید به این مسائل دقت کرد تا بر اساس فیلمی که ساخته می شود مردم معترض نشوند و به خیابان نریزند. بنابراین برای جلوگیری از چنین مسائلی باید محتاطانه تر عمل کرد.
اسعدیان: سینمای ایران بین سال های ۵۳ تا ۵۴ به تولید ۹۰ فیلم در سال می رسد اما این رقم در سال ۵۶ به کمتر از ۱۰ فیلم کاهش می یابد و در واقع سینما در معرض نابودی کامل قرار می گیرد. بنابراین به شخصه معتقدم که اگر انقلاب صورت نمی گرفت سینمای ایران نیز همانند سینمای بسیاری از کشورهای دیگر از بین رفته بود. با توجه به اینکه بنیانگذار انقلاب اسلامی و بسیاری از مقامات نظام به سینما توجه ویژه ای داشتند و باورشان بر این بود که سینما می تواند ابزار فرهنگی مناسبی برای جمهوری اسلامی ایران باشد، اوایل دهه ۶۰ سینما در ایران راه اندازی شد. هم اکنون بعد از گذشت سی سال سینمای ایران با بیش از هزار جایزه بین المللی، شاید بهترین سفیر فرهنگی نظام جمهوری اسلامی است. از میان فیلم هایی که برنده جایزه های بین المللی شده اند شاید بسیاری از فیلم ها مورد پسند مسئولان نباشد که همین نشانه سعه صدر نظام است که اجازه می دهند فیلمی که چندان موافق خواست آن ها نیست در جشنواره های خارجی حضور یافته و پرچم ایران را به احتزاز درآورد. سینمای ایران در راس هرم فرهنگی قرار گرفته و در این ۳۰ سال بیشترین کارکرد را داشته است. طبیعتا حساسیت های بیشتری هم نسبت به این نهاد وجود دارد. به عنوان مثال زیاد دیده نشده که علما در مورد فروش نفت و یا مسائل اقتصادی و این قبیل موارد صحبت کنند اما در عرصه فرهنگ اینگونه نیست چنانچه انتخاب وزیر ارشاد همواره یکی از سخت ترین انتخاب های هر رئیس جمهوری در کشورمان است، چرا که این مقام باید مورد تایید مراکز مختلف قدرت در ایران باشد. بنابراین ما باید این باور را داشته باشیم که با یک نهادی سر و کار داریم که بایستی پاسخگوی خیل عظیمی از مراجع و نهادهای شرعی و حاکمیتی باشد و حساسیت های خود را دارد.
به طور مثال رئیس تلویزیون را رهبری نظام تایید می کنند، بنابراین پاسخگویی اش نیز بایستی تنها به رهبر انقلاب باشد. اگر روند اداره آن به همین صورت پیش برود و تنها به یک نفر پاسخگو باشد، طبیعتا موفق خواهد بود. این وضعیت باید در اداره ارشاد نیز عملی شود و وزیر ارشاد نیز این شأن را برای خود قائل باشد. به عبارتی وزیر ارشاد در وهله اول باید به ریاست جمهوری و در بخش هایی نیز به نهادهای دیگر پاسخ بدهد.
آقای شمقدری در ابتدای مدیریتش به ادارات کل ارشاد استان های مختلف اجازه داد که نسبت به اکران یا اکران نکردن یک فیلم تصمیم بگیرند. وقتی فیلمی از اداره کل نظارت و ارزشیابی وزارت ارشاد پروانه نمایش می گیرد ما باید همه انرژی مان را بگذاریم تا این پروانه نمایش در سراسر ایران معتبر باشد. اینکه مراکز استانی به دلایلی می اندیشند که یک فیلم در شهر زاهدان نشان داده نشود، قابل قبول است اما اگر بخواهیم در مکان های مختلف و با صلاحدیدهای متفاوت این فیلم را اکران کنیم یا بر عکس اکران نکنیم؛ درست نیست. در این راستا و به دنبال ضعفی که ۲ سال قبل در ارشاد وجود داشت حوزه هنری حرکتی انجام داد که اشتباه بود و در جلسات متعددی که با آنها داشتیم این اشتباه را گوشزد کردیم. زمانی که نهادهای مختلف نسبت به اکران برخی فیلم ها مطابق با سلیقه شان اقدام کنند و برخی فیلم ها را اکران نکنند، تمرکز در اداره ارشاد در حال از دست رفتن است. این در حالی است که زمان هایی که حوزه فرهنگ با اقتدار رفتار کرده است، توانسته جلوی این اقدامات را بگیرد. در مورد اینکه برخی فیلم ها از پرده پایین کشیده شده اند، باید گفت که این حرکات در واقع ناشی از واکنش برخی نهادهاست و یک حرکت خودجوش مردمی نیست. همان طور که در مورد فیلم «گشت ارشاد» بسیاری از افراد معترض، اصلا فیلم را ندیده بودند. این امر نیز ناشی از همان ضعف مدیریتی موجود است. از اینرو، در دوره فعلی نیز باید این مسئله را مدنظر قرار داد که یا مدیران می توانند پاسخگوی عملکردشان باشند و یا نمی توانند که اگر نتوانند باز هم همان مسائل پیشین و وضعیت آشفته گذشته به وجود خواهد آمد.
* با توجه به صحبت های شما و البته عملکردی که در ۲ ماه گذشته از وزارت ارشاد دیده ایم، جنتی و ایوبی بیشتر عقب نشینی کرده اند. سوالی که پیش می آید این است که آیا قوانین ما نقص هایی دارد که باعث به وجود آمدن این مشکلات می شود و یا اینکه این عقب نشینی صرفا به مدیریتی که فرمودید ارتباط دارد؟ به عنوان مثال در مورد فیلم «رستاخیز» جریان به وجود آمده به گونه ای بود که آقای ایوبی در همان ابتدا اعلام کردند اصلاحات انجام می شود در حالی که این فیلم از نظر وزارت ارشاد مشکلی نداشت.
- شورجه: به نظر من این یک عقب نشینی نیست. همانطور که در تلویزیون آقای ضرغامی خودشان به شهری می روند و به مسئولان و نمایندگان شهرها و یا حتی اقوام معترض توضیحات لازم را می دهند، متعاقبا در مسائل دیگر نیز باید همین اقدام صورت گیرد. پاسخگویی در مقابل افکار عمومی، منتقدان، علما، مراجع و … لازمه فعالیت یک مدیر است. به خصوص در عرصه فرهنگ که به دلیل ارتباط بیشتر با مردم و درآمیختگی با افکار عمومی، امکان لغزش یا انحراف نسبت به حوزه های دیگر بیشتر و حساسیت ها بالاتر است. بنابراین از آنجایی که در حوزه فرهنگ افرادی با سلیقه های مختلف وجود دارند مسئولی که قرار است فعالیت کند باید این افکار را به هم نزدیک کرده و در یک مسیر همسو قرار دهد، یا اینکه پاسخگو باشد. به هر حال این واکنش ها یا سوال هایی که پرسیده می شود به نوعی یک طرح سوال بوده و مفید است و باعث می شود فیلم سازی که فیلم را ساخته از لغزش ها و اشکالات آن مطلع شود و بتواند در جهت اصلاح آن اقدام کند. برای کاهش چنین لغزش هایی بهتر است زمانی که مراجع آگاه نسبت به موضوع مورد بحث وجود دارد از اطلاعات این مراجع بهره گیری کرد. در واقع فیلمساز باید از امکانات و ظرفیت های موجود استفاده کند. در تمام دنیا این اقدامات صورت می گیرد و مشاوران متعددی در ساخت فیلم همکاری می کنند. در حوزه مذهبی و تاریخی مشاوره گرفتن بسیار کار ساده و مناسبی است. بنابراین این توضیح و توجیه را نمی توان یک عقب نشینی دانست بلکه اینها لازمه کار ماست و هر فیلمساز و مدیری باید از این امر بهره بگیرد.
* این پاسخگو بودن باید تا چه اندازه باشد؟ آیا باید به هر فرد معترض پاسخ داد یا اینکه مراجع خاصی مدنظر است؟
- شورجه: در خصوص فیلمی که شما اشاره کردید عمده اشکالاتی که از سوی علما و مراجع گرفته شده، در خصوص محتوای کار بوده و کسی به ساختار فیلم ایرادی وارد نکرده است. در واقع بحث تخصص حوزه و صنف است و افراد آن حوزه سوالاتی را مطرح می کنند که یک فیلمساز باید پاسخگو باشد تا اگر اشتباهی صورت گرفته مرتفع و اگر ابهامی وجود دارد برطرف شود. این نکته فقط در فیلم های سیاسی و مذهبی قابل توجه نیست بلکه در تمامی فیلم هایی که با یک صنف خاص مرتبط است اهمیت دارد. در مورد فیلم مورد نظر جشنواره نیز وقتی بیان می شود که فیلم سیاسی شده است عمدتا موارد محتوایی مدنظر است وگرنه آن فیلم ساختار خوبی دارد. به هر حال جامعه ما یک جامعه سیاسی است و مردم نسبت به چنین فیلم هایی واکنش نشان داده و بعضا خودشان وارد میدان می شوند.
* ببینید در مورد «رستاخیز» که می فرمائید مشکل محتوایی داشته، به هر حال مشاورانی هنگام ساخت پروژه حضور داشته اند و مشورت هایی با برخی مراجع انجام شده است اما به یکباره پس از دیده شدن در جشنواره فجر عده ای به محتوای فیلم معترض می شوند. من با آیت ا… غرویان و آیت ا… موسوی تبریزی در خصوص فیلم رستاخیز صحبت کردم، نظر ایشان ابن بود که نشان دادن تصویر حضرت ابوالفضل (ع) و همچنین سایر ائمه بدون اشکال است. اما مراجع دیگر نظر متفاوتی دارند. در چنین شرایطی حتی مشاور مذهبی در کنار پروژه هم نمی تواند آن چیزی را که مدنظر تمامی افکار است را تامین کند. همچنین اشاره ای داشتید مبنی بر اینکه این مسائل طرح موضوع است، اگر مسئله واقعا طرح موضوع بوده است پس این فشارهای وارده از کجا نشات می گیرد؟ اگر قوانین ما از شرع منشا می گیرند پس این اعتراضات برای چیست؟
- اسعدیان: ببینید برای پاسخگویی به این سوال مثالی را بیان می کنم وقتی یک کالایی تولید می شود برای تولید آن یک سری استانداردهای خاص وجود دارد که باید رعایت شود. حتی یک آب معدنی هم وقتی تولید می شود استانداردهایی دارد که باید رعایت شود. اما متاسفانه بر خلاف وزارتخانه های دیگر نظیر بازرگانی، در وزارت ارشاد هیچ قانونی وجود ندارد، تنها این مدنظر است که منافع ملی و شرعی را به خطر نیاندازد و تصویر سیاهی از جامعه ایرانی ارائه ندهد. دورانی در تلویزیون عنوان می شد که مانتوی خانم ها باید یک وجب زیر زانو باشد، یا اینکه دختر و پسری که با هم نسبتی ندارند نباید در جایی همانند کافی شاپ یا رستوران قرار بگذارند. آیا در این موارد خلاف شرعی صورت می گیرد؟ از همین روست که در دوره های مختلف فیلم های اجتماعی با یکدیگر متفاوتند و در بعضی دوره ها فضا برای ساخت بازتر می شود. این امر از دیدگاه های متفاوت مدیران در دوره های مختلف نشات می گیرد. این مسئله کار فیلم ساز و کسانی که در حال انجام فعالیت های اجرایی هستند را دشوار می کند. از طرف دیگر در حال حاضر سوال شما تنها مختص به یک فیلم است اما باید توجه داشت اگر در سال آینده فیلمی در این خصوص ساخته شود طبیعتا حساسیت بیشتری نسبت به این فیلم وجود دارد.
وقتی در مورد فیلم رستاخیز صحبت می شود در واقع در مورد فیلمی که حساسیت های مذهبی سنگینی نسبت به آن وجود دارد، صحبت می شود. با وجود اینکه برای ساخت این فیلم و نشان دادن چهره حضرت ابوالفضل از دو مرجع مجوز داشتند باز هم علما اعتراضاتی کردند. این مسئله در واقع منع شرعی ندارد بلکه منع عرفی دارد و البته همه این موارد تفسیر بردار است. به نظر من فیلم رستاخیز را نباید ملاک برخورد مدیران قرار دارد. حتی در مورد فیلم «عصبانی نیستم» نیز مدیران می توانند بگویند که یک فیلم سیاسی است و حرف های تند ضد نظام در آن زده شده است و ما باید سعه صدر داشته باشیم و تحمل کنیم. اما در مورد فیلم رستاخیز نمی توان چنین نکته ای را بیان کرد. ببینید در واقع نکته اینجاست یک بخش به مدیران بر می گردد اما بخش عمده آن خود مردم هستند چرا که ما مردم ایران تحمل اندک اعتراضی به خودمان را نداریم. حتی در برخی موارد خود فیلمسازان نیز تحمل ندارند و با اندک انتقادی خشمگین می شوند. بنابراین وقتی یک فیلمساز تحمل و سعه صدر ندارد چگونه می توان از مسئولان انتظار تحمل داشت. از اینرو برای مرتفع شدن این مشکل باید از خودمان شروع کنیم و قدرت تحمل مان را بالا ببریم.
باور من بر این است که وقتی فیلمی در کشور ما ساخته شده که با قوانین کشور همسویی ندارد و در جشنواره های بین المللی جایزه برده افتخار کشورمان است. بنابراین می توان فیلمی ساخت که مثلا در جشنواره فجر سانسور شده آن را نشان دادند اما در یک جشنواره خارجی بدون سانسورش را، این امر حتی به سود کشور نیز هست و مسئولان می توانند با افتخار بگویند اگرچه ما این فیلم را قبول نداریم اما جلوی اکرانش در جشنواره های خارجی را نیز نگرفته ایم. بنابراین نتیجه می شود که قوانین ما مشکلی ندارد بلکه قوانین فرهنگی و هنری تفسیر بردار است و هر مسئولی تفسیر و هر دوره ای نگاه خاص خود را دارد.
اگر تمام دوره های گذشته از دهه شصت تاکنون را بررسی کنیم می بینیم که مثلا بعد از دوم خرداد فضای اجتماعی در فیلم ها باز می شود و پس از آن در دوره دوم این فضا بسته می شود. در اینجا قوانین تغییری نکرده بلکه تفسیرها تغییر کرده است. امروزه به دلیل تبادل نظری که میان مسئولان و اهالی حوزه فرهنگ صورت گرفته است، به جایی رسیدیم که فعالیت هایمان در فضای کاملا بازی صورت می گیرد. درست است محدودیت هایی وجود دارد اما راه حل آن این است که با تعامل متقابل با همدیگر به تفسیرهای بازتر و به روزتر برسیم. به هر حال هر روز زمانه در حال تغییر و تکنولوژی در حال پیشرفت است، به همین دلیل ما نیز باید همگام با این تغییرات مبانی فرهنگی و قوانین مان را تغییر دهیم. این تکنولوژی به همراه خود یکسری تغییرات را می آورد که مسئولان باید آن را درک کنند و بر این اساس برخورد های خود را نیز تغییر دهند.
شورجه: هر چقدر در این زمینه دولت بتواند با خود فیلم سازان یک رابطه منسجم و متقابل را ایجاد کند اساسا هنرمندان هم احساس می کنند دولت و نظام از خودشان است و طوری آثار خودشان را تولید می کنند که احترام همدیگر را داشته باشند. بنابراین هم احترام هنرمندان توسط نظام و هم احترام نظام توسط هنرمندان حفظ می شود. بنابراین این تعامل اگر ایجاد شود هیچ گاه اتفاقی نمی افتد که باعث آزردگی نظام شود. از سوی کشورهای خارجی چشم داشت هایی نسبت به کشور ما وجود دارد بنابراین اگر سینماگران در اثر خود معضلی در کشور را بیان می کنند بهتر است آن را منعطفانه نمایش دهند تا باعث سوء استفاده دیگران نشود.
* در صحبت هایتان از تعامل و گفتگو صحبت کردید. در کنار این تعامل، اگرحوادث اخیر را در نظر بگیریم می بینیم که فشارهایی وجود دارد. مثلا آقای ایوبی چندی پیش در مصاحبه ای با ایسنا خبری را که «پیام نو» مبنی بر تهدیدهای اتوبوسی و وجود فشار برای تغییر آرای جشنواره کار کرده بود را تایید کرد . سوالی که پیش می آید این است که در چنین مواردی چه باید کرد؟ مدیری که انتخاب شده باید چه راه حلی را در نظر بگیرید؟ راه حلی که آقای ایوبی با عنوان مصلحت سینما در نظر گرفته اند مورد تائید شما هست؟
- اسعدیان: مصلحت تکمیلی طبیعتا جز وظایف ماست اما بحثی که در مورد جشنواره فرمودید (جوایز مصلحتی داده شده است) بحث امروز نیست بلکه همواره در جشنواره فجر بوده است. یک بخش از این مصلحت در جشنواره از طرف مسئولان است و یک بخش به هنرمندان بر می گردد. در مورد بخشی که به هنرمندان مربوط می شود باید گفت که یک هنرمند باید تفکر خود مبنی بر اینکه در جشنواره فجر باید تعداد زیادی جایزه کسب کند را تغییر دهد. یک فیلمساز به صرف شغل و اثری که ارائه داده نباید انتظار داشته باشد که تمام جشنواره را از آن خود کند. اینجا ایراد از مسئولان است چرا که همواره سعی می کنند به برخی هنرمندان ارج و قرب دهند و این احساس را در هنرمند به وجود می آورند که از سایرین جداست. از طرف دیگر جشنواره فجر را نباید با جشنواره های دیگر دنیا مقایسه کرد، در جشنواره کن هر ساله بسیاری از هنرمندان آثار خود را می فرستند و وقتی که فیلم رد می شود هیچ کس اعتراضی نمی کند اما در جشنواره فجر برعکس است و وقتی کمیته انتخاب فیلمی را رد می کند همه معترض می شوند. این اعتراضات ناشی از این است که هنرمندان ما شأن لازم را برای کمیته انتخاب جشنواره فجر در نظر نمی گیرند.
این مشکل از هنرمندان است که باعث شده جشنواره به یک جشن ملی تبدیل شود. این جشنواره در ۲۰ استان برگزار می شود و فیلم ها در سایر استان ها پخش می شوند و دقیقا حکم یک جشن را دارد. بنابراین دور از انتظار نیست که داوری آن نیز غیر از مصلحت اندیشی صورت گیرد. آقای شمقدری هم وقتی آمدند فیلم «به رنگ ارغوان» را از توقیف بودن در آوردند، بایستی با آقای حاتمی کیا یک نزدیکی ایجاد می کردند و جایزه اول هم به ایشان داده می شد؛ این مصلحت اندیشی قضیه بود. در دوره های مختلف هم این اتفاق افتاده است و امروزه هم هست چنانچه آقای ایوبی، جنتی و حتی آقای روحانی نیز مصلحت اندیشی می کنند. ممکن است این مصلحت اندیشی در برخی مواقع مورد پسند فیلم سازان نباشد. ببینید ما در ایران هستیم و گاها متوجه نیستیم که چقدر نظام را ضعیف فرض می کنیم. یک فیلم ساخته می شود یا اینکه یک تئاتر اجرا می شود و پس از آن عنوان می شود که این اثر پایه های نظام را لرزاند. مگر نظام به این سستی است که پایه هایش با یک فیلم بلرزد. بر عکس اگر یک فیلم در مخالفت با نظام ساخته شود پایه های آن را محکم می کند. ما خودمان این باور را به وجود آورده ایم که یک فیلم می تواند پایه های نظام را سست کند. ما باید این باور غلط را از بین ببریم چرا که در گذشته در همین نظام فیلم سازان به دیدار رهبر انقلاب رفتند و تمامی حرف ها با تعامل بیان شد و پس از آن نیز کسی اعتراض نکرد که چرا چنین حرفی بیان شد. اینها نشانه اقتدار نظام است و ما هنرمندان باید مسئولان را توجیه کنیم که نگاه مخالف پایه نظام را نمی لرزاند. اما نکته ای که بسیار بر آن تاکید دارم این است که ما خط قرمزی که هنرمند نتواند به سمت آن برود نداریم. به شخصه در سریال «راه بی پایان» که در تلویزیون پخش شد چیزهایی را بیان کردم که همه می گفتند بیان اینها ممکن نیست. بعد از پخش سریال همه متعجب بودند که چطور این موارد بیان شده است. حتی حساسترین موضوعات را می توان با یک منظر مناسب و متعادل بیان کرد؛ به این طریق هنرمندان می توانند سراغ هر موضوعی بروند و آن را به نمایش بگذارند.