به روز شده در: ۲۶ آذر ۱۴۰۳ - ۱۲:۰۰
کد خبر: ۵۳۱۷۵۹
تاریخ انتشار: ۱۳:۴۱ - ۲۳ تير ۱۴۰۱

منتجب‌نیا: تصمیم‌سازی بی‌تجربه‌ها اقتدار کشور را از بین برده است

هنگامي که مشکلات بزرگ در اداره جامعه ايجاد مي‌شود و نابساماني‌ها افزايش پيدا مي‌کند، يکي از راهکارهاي بسامان کردن امور و عبور از بحران‌ها، رجوع به اشخاصي است که در جامعه مرجعيت دارند.
روزنو :

منتجب‌نیا: تصمیم‌سازی بی‌تجربه‌ها اقتدار کشور را از بین برده است

روزنو :چهره‌هاي اصيل و توانا را بايد جزئي لاينفک از سرمايه‌هاي ملي قلمداد کرد؛ چراکه کشور هزينه‌هاي گزافي پرداخته است تا امثال هاشمي، خاتمي و ناطق در جامعه ساخته شوند

هنگامي که مشکلات بزرگ در اداره جامعه ايجاد مي‌شود و نابساماني‌ها افزايش پيدا مي‌کند، يکي از راهکارهاي بسامان کردن امور و عبور از بحران‌ها، رجوع به اشخاصي است که در جامعه مرجعيت دارند. اين اشخاص به دليل برخورداري از قدرت کاريزماتيک هم در آرام کردن فضا و غلبه عقلانيت بر احساسات مي‌توانند مؤثر باشند و هم به دليل تجربه‌اي که در گذشته اندوخته‌‌اند، توان ابتکار عمل و ارائه راهکار دارند. همچنين توان اجماع‌سازي و به وجود آوردن پشتيباني حداکثري در مواقعي که تشتت آراء وجود دارد از ديگر کارکردهاي ورود اشخاص وجيه‌المله به موضوعات حساس است. اين همه در حالي است که اين روزها نه تنها براي حل مشکلات ريز و درشتي که گريبانگير مردم شده است، متوليان امر خود را بي‌نياز از مداخله چهره‌هاي داراي مرجعيت در افکار عمومي مي‌دانند و از سوي ديگر، برخي کمر به ترور شخصيت اشخاص داراي پايگاه اجتماعي بسته‌اند و با تخريب چهره‌ آنان به بهانه‌هاي گوناگون تلاش مي‌کنند از تأثيرگذاري آنان در افکار عمومي بکاهند.

رسول منتجب‌نيا، فعال سياسي اصلاح‌طلب که نمايندگي در سه دوره اول مجلس را در کارنامه‌اش دارد، معتقد است: «عده‌اي که خودشان هم مي‌دانند چيزي در چنته ندارند و از موقعيت اجتماعي مطلوب محروم هستند براي پيشبرد برنامه‌ها‌ي‌شان کساني را جذب مي‌کنند که از همه لحاظ از خودشان پايين‌تر باشند». او به پرسش‌هاي «آرمان امروز» درباره اينکه چرا شخصيت‌هاي داراي پايگاه اجتماعي در اين روزها فعال نيستند و افزون بر اين اراده براي بهره‌برداري از ظرفيت آنان وجود ندارد، پاسخ داده است که در ادامه مي‌خوانيد:
خلاء‌ چهره‌هايي چون مرحوم هاشمي رفسنجاني و فعال نبودن آقايان خاتمي و ناطق‌نوري در باز نشدن گره‌هايي که اين روزها کشور با آنها دست به گريبان است، چقدر نقش دارد؟

به نکته بسيار مهمي اشاره کرديد. سعي مي‌کنم در چند بند توضيح‌هاي لازم را بدهم. مسأله اول اين است که در جوامع بشري و حتي در ميان اقوام و قبائل افرادي خاص و ويژه هستند که به عنوان چهره‌هاي اصيل و ريشه‌دار، محبوب و همچنين داراي موقعيتي خاص و تاًثيرگذار شناخته مي‌شوند. وجود و عرض اندام اين چهره‌ها در هر جامعه‌اي مؤثر است. حتي اگر در اوضاع عادي هم حضورشان مهم نباشد، در برهه‌هاي حساس و بزنگاه‌هاي دشوار دخالت‌شان در امور از اوجب واجبات خواهد بود. چون چنين شخصيت‌هايي توانايي تزريق آرامش به ميان مردم و همچنين خنثي‌سازي مخاطرات را دارند. اين رويکردي عرفي است که در موقعيت‌هاي حساس به اشخاصي که به نوعي مرجعيت پيدا کرده‌اند، مراجعه شود. رجوع به چهره‌هاي تأثيرگذار به‌هيج وجه با دموکراسي در تناقض نيست.

دليل حاشيه‌نشيني چهره‌هاي کارنامه‌دار کشور چه چيزي مي‌تواند باشد؟


قبل از پاسخ دادن لازم به يادآوري مي‌دانم، کساني مثل آقايان خاتمي و ناطق‌نوري با اينکه مسئوليت رسمي ندارند، مي‌توانند در ايجاد ثبات و آرامش فضاي سياسي و اجتماعي تأثيرگذار باشند. همچنين مي‌توانند جلوي امواج خروشان و طوفان‌هاي مخرب در کشور را بگيرند تا جامعه دچار اضطرار و تزلزل نشود. اينکه مثلاً بنده ساعت‌ها حرف بزنم و چهره‌اي مثل حاج‌ آقاي ناطق اظهارنظري داشته باشد‌، خيلي تفاوت دارد. به‌ عنوان مثال مرحوم هاشمي واقعاً براي جامعه و انقلاب لنگري محکم بود که نظير او ديگر پيدا نخواهد شد. از طرف ديگر بايد چهره‌هاي اصيل و توانا را جزئي لاينفک از سرمايه‌هاي ملي قلمداد کرد. کشور هزينه‌هاي گزافي پرداخته است تا امثال هاشمي، خاتمي و ناطق در جامعه ساخته شوند و مرجعيت پيدا کنند.

در پاسخ به پرسش شما درباره علت به حاشيه‌رانده شدن اين افراد بايد بگويم همين‌طور که اين افراد براي جامعه مفيد‌ند و مورد علاقه شديد مردم قرار دارند، مورد خشم و حسادت عده‌اي بي‌ريشه و بي‌سابقه هم هستند. يعني افراد بي‌سابقه‌اي که به ‌هرحال در سيستم جايي براي خود دست و پا کرده‌اند، بزرگان را به عنوان مانعي بلند براي خود مي‌بينند. آنها حتي کار را به جايي مي‌رسانند که چهره‌هاي برجسته را خطري بالقوه معرفي مي‌کنند؛ لذا همه تلاش‌شان را براي از صحنه خارج کردن‌شان به کار مي‌گيرند. البته با منزوي کردن هم راضي نمي‌شوند و سعي دارند وجهه‌شان را با هر بهانه‌اي تخريب ‌کنند.

مي‌توان گفت اين نوع تحرکات ريشه در تماميت‌خواهي دارد؟

بله. به ‌هرحال کوتوله‌ها از علاقه مردم به بزرگان و جايگاه افراد برجسته هراس دارند. گروه معلوم‌الحال براي تخريب آنها حتي به توصيه قرآن مبني بر غيبت نکردن هم بي‌اعتنايي مي‌کنند تا مشخص شود‌ در راستاي تماميت‌خواهي از هيچ فعل غلطي نمي‌گذرند. وقتي در يک مملکت و جامعه‌،‌ چهره‌هاي رده‌بالا، باظرفيت و بزرگ‌منش باشند و همچنين در ميان افکار عمومي حرف‌شان خريدار داشته باشد آنها از هيچ ‌چيز هراسي به دل ندارند. مردم هم ‌به دليل حضور افراد ريشه‌دار و اصيل در متن قضايا نگران‌شان نمي‌کند. پس براي رتفق و فتق امور سراغ بهترين‌ها و چهره‌هاي شاخص مي‌روند. اما عده‌اي که خودشان هم مي‌دانند چيزي در چنته ندارند و از موقعيت اجتماعي مطلوب محروم هستند، اگر مسئوليتي هم دارند، دليلش اين است که به جامعه تحميل شده‌اند و براي پيش‌برد برنامه‌ها‌ي‌شان کساني را جذب مي‌کنند که از همه لحاظ از خودشان پايين‌تر باشند. نتيجه‌ چنين رويکردي اين مي‌شود که جمعي بي‌ريشه و ناتوان‌ و به تعبير امام خميني (ره) تازه از راه‌رسيده‌ها در سيستم فعال مي‌شوند.

در اين حالت طبيعي است‌ مملکتي که در آن ظرفيت‌هاي گران‌بها حاشيه‌نشين باشند و عده‌اي بي‌کارنامه کار را در دست بگيرند، اوضاع به‌قدري دشوار مي‌شود که مردم روز بـه روز بيشتر به‌ چـه‌کنم، چـه‌کـنم‌بيفتند.

مردم ايران در حالي روز به روز بيشتر گرفتار مي‌شوند که ايران کشوري غني است؛ اما تصميم‌‌سازي بي‌تجربه‌ها اقتدار کشور را هم در داخل و هم در خارج از بين برده است، به‌ طوري که ايران و ايراني با گره‌هايي کور مواجه‌اند که متأسفانه اميد چنداني هم براي بهبودي اوضاع وجود ندارد

چطور مي‌توان اين اصرار هزينه‌ساز را خنثي کرد؟

تا زماني که کار به دست کاردان نيفتد، نمي‌توان براي بهبود اوضاع اميد داشت. چون جولان بي‌ريشه‌ها هنوز هم ادامه دارد. مثلاً يک شخصي با سن کم که حتي دست راستش را نمي‌تواند، تشخيص بدهد در صدا و سيما به بزرگان اهانت مي‌کند تا اين سؤال مطرح شود که چه کساني به آنها جرأت و اجازه داده‌اند که سرمايه‌هاي ملي را تخريب کنند؟ امام(ره) زماني که در قيد حيات بودند، به صدا و سيما اجازه نمي‌دادند حتي به اندازه يک برنامه به شخصيت‌هاي برجسته انقلاب و نظام اهانتي هر چند ناچيز شود؛ چون اين روند نه اسلامي است‌ نه انقلابي است و نه به نفع کشور و مردم. اما گروهي که مي‌دانند در حد و اندازه‌ حضور در عرصه نيستند، به بزرگان فحاشي و هتاکي مي‌کنند تا مثلا ميدان را در دست خود ببينند.

کارنامه دولت سيزدهم از حيث توجه به چهره‌هاي موجه و کاردان چگونه ارزيابي مي‌کنيد؟


متاسفانه وزيران دولت و حتي شخص آقاي رئيسي حرف‌هاي‌شان را با کوبيدن دولت روحاني و همه دولت‌هاي گذشته مي‌زنند. انگار در اين 43 سال دولت‌ها هيچ خدمتي نداشته‌اند و فقط دولت آقايان قرار است مردم را از فلاکت نجات بدهد. اما اين دولت در حالي‌که تمامي چهره‌هاي ريشه‌دار و سرمايه‌هاي ملي را کنار گذاشته است، يکسري افراد بي‌تجربه را که مشخص است‌ توانمندي حداقلي هم ندارند را روي کار آورده‌ است. آن در حالي است که با شعـار «دولت فراجناحي» از مردم رأي‌گرفته‌اند.

پرسش من از آقايان اين است که چرا از نخبگان مي‌ترسيد و نمي‌خواهيد از تجربه و نظرات کساني که در اين کشور کارنامه دارند‌ استفاده کنيد. کشور ما از هر لحاظ کشوري غني و داراي پتانسيلي عظيم است.


به‌همين دليل بايد يکبار براي هميشه به اين تصميم برسيم که در رتق و فتق امور «صلاح» کشور در چيست. براي گذر از اين بزنگاه دشوار بهره‌گيري از افرادي که توأمان هم تخصص و هم تعهد داشته باشند، از هر لازمي لازم‌تر‌‌است.

ویژه روز
عکس روز
خبر های روز