
اصلاحطلبان با جامعهمحوری به مردم ازگردند
«اصلاحطلبان باید برای دورهای به مرخصی بروند»، این نظر عدهای از چهرههای اصلاحطلب است که با توجه به شرایط جامعه و موج نارضایتیها، حد فاصل انتخابات 96 تا 1400 بدان رسیدهاند. نگاهی به عملکرد اصلاحطلبان در این 4 سال نیز نشان میدهد گسست بسیاری میان اصلاحطلبان و بدنه اجتماعی خود رخ داده است. در این راستا بسیاری بر این باورند همان زمانی که در دی ماه 96 جامعه به واسطه نارضایتیهای بعضا اقتصادی و معیشتی خود شعار «اصلاحطلب، اصولگرا، تمومه» را مطرح کردند، اصلاحطلبان باید به این فکر میافتادند که چگونه به ترمیم و بازیابی سرمایه اجتماعی خود بپردازند. اما آن زمان به این مساله وقعی نهاده نشد و از آن گذشتند. در اتفاقات سالهای بعد بهخصوص به دلیل عملکرد دولت در حوزههای معیشتی، نهتنها اعتماد مردم به دولت؛ بلکه سرمایه اجتماعی اصلاحطلبان نیز ریزش پیدا کرد اما بازهم اصلاح طلبان نسبت به این موضوع واکنشی نشان ندادند. در این میان شاید عدمموضعگیری منسجم اصلاحطلبان درخصوص اتفاقات آبان و دی 98 نیز به بیشتر شدن شکاف میان اصلاحطلبان و مردم دامن زده و رگههای این گسست و بیاعتمادی خود را در انتخابات مجلس نشان داده است که کسر قابلتوجهی از مردم در انتخابات شرکت نکردهاند. هر چند اصلاحطلبان نیز به دلیل ردصلاحیتها در انتخابات حضور نیافتند اما قدرمسلم اگر شرایط بهطور عادی پیش میرفت و آنها در انتخابات حاضر میشدند نیز با عدممیل، رغبت و حمایت مردم مواجه میشدند. اما نمونه بارزی که این مفهوم واقعی اما تلخ را به اصلاحطلبان گوشزد میکند انتخابات ریاستجمهوری و شوراهای 1400 بوده است؛ جایی که هر چند آنها بهطور تشکیلاتی در انتخابات حاضر نشدند اما حمایت دقیقهنودیشان از همتی نیز نتوانست مردم را به سمت آنها متمایل کند. البت[ه این رویگردانی در شورای شهر بیشتر خود را نشان داد؛ جاییکه با عدممشارکت معنادار مردم تمام 21 کرسی شورای شهر تهران مثل کرسی ریاستجمهوری و پیش از آن کرسیهای مجلس به جریان رقیب رسید. همین امر باعث شد اصلاحطلبان به درک این موضوع برسند که واقعا میان خودشان و جامعه شکاف و گسست بسیاری است و باید بهجای حضور در قدرت فعلا دورهای را بیرون از دایره قدرت باشند و نهادهای مردمی و سرمایه اجتماعی خود را تقویت و بازیابی کنند. هر چند برخی از چهرهای تاثیرگذار این جریان همچون سعید حجاریان، تئوریسین اصلاحات نظر دیگری دارند و دیگر صندوق رای را برای اصلاحطلبان چاره کار نمیداننند. چنانکه حجاریان اخیرا در توئیتی نوشته است: «اصلاحات صندوقمحور مُرد! اما قبل از تدفین شکوهمند باید به اتاق تشریح برده شود تا علت مرگ روشن شود. آیا مرگ به علت کهولت سن بوده یا میتوان ردپای قاتل یا قاتلانی را پیدا کرد؟» این در حالی است که برخی معتقدند اصلاحطلبان مانیفست و راهبرد مشخصی برای جریان خود ندارند. سیدمحمد غرضی وزیر دولت سازندگی میگوید: «اصلاحطلبان باید کنگره داشته باشند؛ چراکه اصولگرایان با حامیان خود رابطه بیعتی دارند، اگراصلاحطلبان میخواهند بدنه خود را قانع کنند باید کنگره تشکیل بدهند؛ نه صرفا سخنگو داشته باشند.» به نظر میرسد اصلاحطلبان برای اینکه بتوانند همچنان در سپهر سیاست ایران بمانند و کنشگری فعال داشته باشند باید نوعی بازنگری ساختاری، گفتمانی و درونجریانی داشته باشند تا با روزآمد کردن خود با مطالبات مردم همچنان بتوانند صدای مردم و محوریت مطالبات آنها باشند.
آمادگی برای کادرسازی
به گزارش روز نو :یک فعال سیاسی اصلاحطلب، در رابطه با نیاز بازخوانی سیاستها در جریان اصلاحات اظهار کرد: از مدتها قبل اصلاحطلبان به این فکر افتادهاند که بازخوانی داشته باشند و برای جایگاهی که دارند و موقعیتشان در بین مردم بازخوانی از نقاط ضعف و قوت داشته باشند؛ چون بسیاری نه از اصلاحات شدهاند، بنابراین نیاز به بازخوانی و گپ و گفت با نسل جوان، است. اشرف بروجردی گفت: آنچه مهم است آمادگی اصلاحطلبان برای کادرسازی است تا بتوانند با چهرههای شناخته شده و کارآمد به میدان بیایند. وی افزود: ما عقیده نداریم که عدمحضور مردم در انتخابات به دلیل نارضایتی است بلکه مردم از نحوه عملکرد و نوع نظارت ناراضی هستند و حس میکنند به آنها توجه نشده است و این احساس خود به خود آنها را از حضور پای صندوقهای رای باز میدارد. بروجردی بیان کرد: ما دو سال بعد انتخابات مجلس و چهارسال بعد ریاستجمهوری و شوراها را در پیش داریم و قاعدتا باید کادرهای شناخته شده و چهرههای کارآمد و متخصص را به جامعه بشناسانیم تا مردم بدانند هنگام رای دادن باید چه رفتاری داشته باشند. وی تاکید کرد: برقراری ارتباط با بدنه جامعه یکی از مهمترین نقیصهها و آسیبهای کسانی است که تفکر و اندیشهای غیر از تفکر حاکم دارند. این ارتباط باید گسترده و معنادارشود و توسعه پیدا کند و لایه لایه سطوح مختلف جامعه را دربر بگیرد و با مردم گفتوگو و حرف زده شود.
اصلاحطلبان اهداف خود را روشن کنند
یک نماینده ادوار مجلس در ارتباط با پوستاندازی اصلاحطلبان و ضرورت «اصلاح در اصلاحات» اظهار کرد: اصلاحطلبان باید تکلیف خود را با خودشان مشخص کنند؛ آیا جریان اصلاحات یک جریان فکری است یا یک جریان سیاسی یا اقتصادی است؟! اگر جریان فکری باشد مثل اهالی تفکر و اندیشه باید در دانشگاهها، مجامع علمی، حوزهها و تشکلهای مدنی و... در بین مردم حضور پیدا کند و گفتوگو، مذاکره، مناظره و مجادله داشته باشد. باید این فکر و اندیشه را به مردم بشناسانند تا مردم ضمن پذیرش و آگاهی آمادگی عملیکردن این افکار و اندیشهها را داشته باشند. جلال جلالیزاده گفت: اصلاحطلبان اهداف خود را به خوبی، روشن نمیکنند و دامنه توان و قدرت خود را در حکومت مشخص نمیکنند. آیا میتوان به بدنه قدرت و هسته سخت قدرت نفوذ پیدا کرد و تلاش آنها برای اعمال نفوذ و تغییر به ثمر میرسد یا نه؟ وی تصریح کرد: عدهای به نام اصلاحطلب، همیشه از نام اصلاحطلبی استفاده میکنند و خودشان را در قدرت نگه میدارند و به محض اینکه به قدرت رسیدند پاسخ هیچکسی را نمیدهند. آنهایی که در فکر اصلاح، تقویت و گسترش جریان اصلاحات هستند بیرون ماندهاند و گاه در سختی و مشکلات قرار دارند.