
بازنگری میتواند اصلاحطلبان را احيا كند
کاهش مشارکت معنادار جامعه در انتخابات مجلس یازدهم در دوم اسفند ۹۸ نشان داد که مردم با هیچ جریانی عقد اخوت نبستند و اگر مطالباتشان برآورده نشود در حمایت از هیچ جریانی به پای صندوقهای رای نخواهند رفت. اصلاحطلبان نیز به عنوان جریانی که همواره محوریت مطالبات مردم را برعهده داشتهاند به این باور رسیدند که به سبب عملکردهای دولت و برخی رویکردهای منفعلانه و عدم خودانتقادی با ریزش سرمایه اجتماعی محسوسی مواجه شدهاند. از این رو باید برای بازیابی این سرمایه از دست رفته چارهای اندیشید. برخی بازنگری و تجدیدنظر در ساختار و رویکردها را چاره کار میدانند و عدهای نیز بازگشت به مردم و تقویت نهادهای اجتماعی را دوای درد اصلاحطلبان برای حضور موثر در ۱۴۰۰ عنوان میکنند. اما آنچه مسلم است اصلاحطلبان برای بازگشت اعتماد عمومی راه سختی در پیش دارند. برای بررسی شرایط اصلاحطلبان در جامعه، لزوم اصلاح اصلاحات و بازیابی سرمایه اجتماعی، با جلال جلالیزاده فعال سیاسی اصلاحطلب و نماینده مجلس ششم به گفتوگو پرداخته است که میخوانید
به گزارش روز نو :تاکنون بارها مطرح شده که با گذشت بيش از دو دهه از ايجاد جريان اصلاحطلبي امروز با توجه به شرايط جامعه و نيازهاي روز اصلاحطلبي نيز بايد دستخوش تغيير و تحول شود؛ اين موضوع را چگونه ارزيابي ميکنيد؟
جريان اصلاحات نيز مثل هر پديده ديگري در گذشت روزگار دچار تحولات و تغييرات دروني و بيروني شده و قطعا دچار افت و خيزهاي کندي نيز ميشود. اينکه جريان اصلاحات امروز از سوي خود اصلاحطلبان به نقد کشيده شود و يا نقاط ضعف آن آشکار و تلاشهايي براي اصلاح خود اين جريان از درون يا بيرون از اين جريان صورت گيرد امري طبيعي است. جريان اصلاحات از ابتدا بنابر دلايل و عللي در ايران بهوجود آمد و توانست بر مبناي انتظارات و مطالبات مردم که معتقد بودند با توجه به گذشت روزگار و فاصله گرفتن از اوايل انقلاب به بازنگري در مسائل قانوني و عملکردها در ابعاد داخلي و خارجي نياز داريم با استقبال مردم مواجه شود. از همين رو بود که بسياري از افراد جريان پيوستند و همراهي خود را نشان دادند. با اين حال اين مسالهاي طبيعي است که هر حرکتي در طول تاريخ بعد از دور شدن از مبدأ اصلي با ضعفها، مشکلات و موانعي مواجه شود. با توجه به اينکه اصلاحطلبي با مشکلات و موانعي زيادي روبهروست، اين شرايط موجب شده که برخي دلسرد و خسته شوند و عدهاي در پي ايجاد تحول باشند و تلاش کنند که با در نظر گرفتن شرايط و موانع اين حرکت همچنان ادامه پيدا کند. به نظر من چون خيلي از افرادي که به جريان اصلاحطلبي پيوستند بيشتر نگاهشان قدرت محور و کسب قدرت بود در بين راه برخي دچار درماندگي شدند، به جريان مخالف پيوستند يا اصلا دچار بيتفاوتي شدند. عدهاي احساس ميکنند که اصلاحطلبي در ايران قابل استمرار و تداوم نيست و از آينده جريان اصلاحات نااميد هستند. برخي نيز معتقدند که ميتوان از تجارب ديگر کشورها استفاده کرد و با توجه به نيرو و پشتيباني مردم و پتانسيل موجود چنين حرکتي را به جلو برد. به هر صورت امروز انتظاراتي از رئيس دولت اصلاحات و افراد داخل جريان اصلاحات وجود دارد که براي عملکرد بهتر بايد اين انتظارات برآورده شوند.
از ديدگاه شما اصلاحطلبان در چند سال گذشته چه نقاط ضعف رويکردي و عملکردي داشتند؟
يکي از نقاط ضعف اصلاحطلبان تمرکزگرايي بوده، يعني تلاش شده که اين جريان در مرکز تجلي داشته و کمتر به اصلاحطلبان در استانها توجه شده و همين باعث شد نوعي انحصار در درون اين جريان بهوجود آيد و عدهاي فکر ميکنند تنها خودشان اصلاحطلب هستند و بايد خودشان فقط براي اين جريان تصميم بگيرند. اين موجب شده که به هر صورت برخي دچار انزوا و سرخوردگي شوند. در حالي که به نظر من جريان اصلاحات هميشه بايد در حال پوست اندازي، رشد و نمو و غربالگري باشد، چراکه اگر اصلاحطلبان در داخل خود قائل به اصلاح و بازنگري نباشند اصلاحات نيز مثل خيلي از پديدههاي ديگر دچار رکود، جمود قهقرا و حذف خواهد شد. اصلاحطلبان پس از اشتباهات متعددي که در حوزه سياست و موضعگيريها داشتند خيليها به اين باور رسيدند که اصلاحطلبي فقط در کسب قدرت و نفوذ بدنه قدرت نيست. اصلاحطلبي را ميتوان مثل يک فکر و انديشه در جامعه ترويج داد و بيشتر روي مسائل فکري و اجتماعي آن توجه کرد و وقتي که مردم خود به اين فکر و انديشه باور کنند قطعا زمينه براي تغييرات ديگر نيز فراهم خواهد شد. اما اگر اصلاحطلبي تنها در وارد شدن در بدنه قدرت خلاصه شود با اينکه قدرت نهادهاي انتخابي به نوعي کاهش يافته و ورود اصلاحطلبان به نهادهاي انتصابي آسان نيست بنابر اين در اين شرايط ايجاد تحول، تغيير و بازنگري در جريان اصلاحات و اتخاذ تصميمات و تعيين يک استراتژي مورد قبول و استوار لازم است.
بسياري بر اين عقيدهاند که با توجه به ريزش سرمايه اجتماعي و کاهش اعتماد مردم به اصلاحطلبان آنها بايد براي کنشگري فعال در 1400 به مردم بازگردند و نهادهاي مدني را تقويت کنند؛ اين بازگشت چه اقداماتي ميطلبد؟
همين که عدهاي اصلاحطلبي را در کسب قدرت خلاصه کردند ضربه بدي به اصلاحطلبان زد. مخصوصا روي کارآمدن آقاي روحاني و عملکردهاي انتقادآميز دولت وي موجب انتقادات بسياري به اصلاحطلبان شد و يا دفاع مستمر آنها از دولتي که از آن آنها نبود موجب ضايع شدن جايگاه آنها در جامعه گرديد. همين عدم حضور مردم در انتخابات مجلس نشانه انتقاد از اصلاحطلبان و نحوه برگزاري انتخابات بود. وقتي که مردم احساس ميکنند اصلاحطلبان نميتوانند حرف جامعه را بزنند و مطالباتشان را برآورده سازند مردم نيز دچار انفعال و يأس و نا اميدي ميشوند. اصلاحطلبان امروز به اتاق فکري قوي احتياج دارند تا آنهايي که وابسته به قدرت و مقام نيستند بنشينند و راهکارهاي لازم را براي نفوذ در بين مردم و چگونگي بازيابي سرمايه اجتماعي و اعتمادسازي در بين مردم ايجاد کنند. تا زماني که مردم دوباره به اصلاحطلبان اعتماد نکنند و احساس نکنند که اصلاحطلبان به هر صورت در راستاي مطالبات آنها عمل کرده و قدم بر ميدارند تلاش خود اصلاحطلبان نيز در انتخابات 1400 بينتيجه خواهد ماند، چراکه شاهد هستيم دولت و مجلس به تدريج در حال از دست دادن جايگاه خود هستند. وقتي که مردم احساس ميکنند رئيسجمهور نميتواند کاري انجام دهد و به وعدههاي خود عمل کند با حمايت اصلاحطلبان نيز به پاي صندوقهاي رأي نخواهند آمد.