
«اقليت كارآمد» نظر برخی اصلاح طلبان است
اصلاحطلبان با وجود نگاه ویژهای که طی یک سال گذشته به انتخابات یازدهمین دوره مجلس شورای اسلامی داشتند با نزدیک شدن موسم انتخابات و آغاز روند بررسی صلاحیتها دچار تشتت آرا شدند و اکنون در آستانه دوم اسفند، گروهی از آنها فعالانه در عرصه انتخابات فعالند و گروهی دیگر در سکوت به تماشا نشستهاند. برای بررسی این موضوع با محمدصادق جوادی حصار، عضو شورای مرکزی حزب اعتماد ملی به گفتوگو نشسته است. او میگوید برخی احزاب اصلاحطلب نگاه و رفتار اصلاحطلبانه ندارند و جریان اصلاحات بعد از انتخابات باید یک بازنگری اساسی در آرا و سیاستهای خود داشته باشد. این گفتوگو را در ادامه میخوانید.
به گزارش روز نو :احزاب اصلاحطلب مواضع متفاوتي را نسبت به مساله انتخابات اتخاذ کردهاند؛ برخي فعالان به ميدان آمدهاند و برخي استراتژي سکوت را در پيش گرفتهاند. چه مسائلي سبب شده تا اين تفاوت جدي در مواضع احزاب اصلاحطلب مشاهده شود؟
اختلاف انگيزه مهمترين عاملي است که باعث اين اختلاف شده است. برخي احزاب هنوز براي حضور در عرصه انتخابات انگيزه دارند و برخي ديگر با توجه به برخي مسائل، چنين انگيزهاي ندارند.
مقصودتان از اختلاف انگيزه چيست؟
بايد به اتفاقاتي که در دوره ثبتنامهاي انتخاباتي و بعدتر در روند بررسي صلاحيتها رخ داد بازگرديم تا بتوانيم دليل تفاوت در انگيزههاي احزاب اصلاحطلب را براي فعاليت در رقابتهاي يازدهمين دوره انتخابات مجلس شوراي اسلامي درک کنيم. در حال حاضر برخي احزاب کانديدا دارند و به همين دليل از انگيزه کافي براي حضور در انتخابات برخوردارند. آنها ميتوانند با تلاش و پيگيري رقابتهاي انتخاباتي به اندکي از مطالباتشان جامه عمل بپوشانند. بنابراين طبيعي است که حضوري فعال در عرصه انتخابات داشته باشند و ميکوشند تا نمايندگان خود را راهي پارلمان کنند و سهمي از قدرت داشته باشند. در مقابل اما برخي احزاب نيز هيچکانديداي تاييد صلاحيت شدهاي ندارند و قابل پيشبيني است که فعاليت خاصي در موضوع انتخابات نداشته باشند. نميتوان منکر تفاوت انگيزهاي شد که ميان يک حزب داراي کانديدا و يک حزب بدون کانديدا وجود دارد.
احزاب اصلاحطلبي هم که در اين عرصه فعال هستند، تعداد انگشت شماري کانديدا دارند و حتي اگر همه اين کانديداها به مجلس راه يابند، باز هم در اقليتاند. آيا اين حضور اقليتي در مجلس شوراي اسلامي ميتواند اثرگذار باشد؟
دو ديدگاه در اين خصوص وجود دارد. برخي اصلاحطلبان معتقدند علاوه بر فعاليتهايي که ميتوان در چارچوب جبههاي و حزبي در مجلس صورت داد، افراد نيز ميتوانند مؤثر باشند و برخي مطالبات مردمي را پيگيري کنند. يعني برخي معتقدند کارآمدي و ايفاي نقش فردي متفاوت از کارآمدي و ايفاي نقش جبههاي و حزبي است و بايد از کوچکترين فرصتها بهره برد تا بتوان افرادي کارآمد را وارد پارلمان کرد. آنها تاکيد دارند که بايد به هر قيمتي در ساختارهاي قدرت باقي ماند و اثرگذار بود. در مقابل نگاه ديگري نيز وجود دارد که اثرگذاري از طريق پارلمان را تنها در شرايطي ميسر ميداند که بتوان بهصورت جدي رقابت کرد و اکثريت کرسيها را به دست آورد.
نظر خودتان در اين باره چيست؟
من نظرات ديگران را رد نميکنم اما شرايط مجلس بهگونهاي است که عملا فراکسيونها و ترکيب آنها اثرگذار است و افراد به تنهايي نميتوانند کار خاصي را صورت دهند. به همين دليل معتقدم حضور اقليتي در مجلس نميتواند گرهي از کار کشور و جريان اصلاحات بگشايد.
برخي تحليلگران شکاف به وجود آمده در ميان اصلاحطلبان را عميق توصيف کرده و ميگويند ميتواند در انتخاباتهاي آينده نيز اثرگذار باشد. اين تشتتي که اکنون در جريان اصلاحات به وجود آمده خطرناک نيست؟
اين تشتت موجود در جريان اصلاحات يک دليل عمده دارد و آن اختلاف در رأي و نظر اصلاحطلبان در موضوع انتخابات است. اصلاحطلبان در حال حاضر اگر بخواهند در نقد يا تاييد انتخابات سخن بگويند، نقد و تاييدشان شبيه يکديگر نيست. نه به آن معنا که کلمات يکساني به کار نميبرند بلکه يعني نگاه و زاويه ديد مشترکي در ميان آنها وجود ندارد. اين تشت آرا به تشتت رفتار منجر شده و احتمالا پس از انتخابات نيز ادامه خواهد يافت. به عقيده من بايد يک بازنگري جدي در جريان اصلاحات صورت بگيرد و شرايطي در نظر گرفته شود که اين آسيب در دورههاي آينده گريبانگير اصلاحطلبان نشود. هيچ اشکالي وجود ندارد که برخي گروهها از اردوگاه اصلاحطلبان منشعب شده و جبهه جديدي را تشکيل دهند؛ چرا که تفاوتي جدي ميان اقدامات آنها و اصول اصلاحطلبانه وجود دارد. نظير آنچه ميان جامعه روحانيت و مجمع روحانيون اتفاق افتاد. نميدانم چرا تاکنون به فکر انشعاب نيفتادهاند.
چه اقداماتي صورت گرفته که آن را اصلاحطلبانه نميدانيد؟
در مقام قضاوت نيستم اما برخي رفتارهايي صورت ميگيرد که ميتوان آن را «فرصتطلبي» و «استمرارطلبي» خواند. استمرارطلبي به معناي تلاش براي استمرار حضور در قدرت. يعني ميخواهند به هر قيمتي در قدرت باشند و اين موضوع در چارچوب اصلاحطلبي قابل دفاع نيست.
از لزوم بازنگري اساسي در جريان اصلاحات سخن گفتيد. فکر ميکنيد اين بازنگري بايد در چه حوزههايي باشد؟
در تعامل با مسئولان ارشد، در فعاليتهاي اجتماعي و سياسي، در تمرکز روي مسائل فرهنگي و زيرساختي و در بسياري از مسائل انديشهاي ديگر بايد چارچوبهايي براي جريان اصلاحات تعريف شود و احزاب مشي سياسي مشخصي داشته باشند. به اندازهاي که ميان احزاب ليبرال دموکرات و سوسيال دموکرات در نگاه به مسائل سياسي و اجتماعي در جهان با يکديگر تفاوت دارند، در ميان احزاب اصلاحطلب نيز تفاوت وجود دارد. نقطه اشتراک و مشي مشترک همه اين احزاب پذيرش رقابت در چارچوب دموکراسي است. در ميان اصلاحطلبان نيز بايد چنين اتفاقي بيفتد. احزابي با مشي ليبرال از احزابي با مشي سوسياليستي يا هر ايدئولوژي مجزا شوند و انجام چنين امري به بهبود وضعيت اصلاحات در جامعه کمک خواهد کرد.
فکر ميکنيد انتخابات پيش رو چه تاثيري بر سرنوشت و آينده کشور ميتواند داشته باشد؟
به عقيده مسئولان اگر انتخاباتي پر شور رقم بخورد، نوعي بازدارندگي در برابر فشارهاي بينالمللي ايجاد خواهد شد که براي آينده کشور مفيد است. جريانهاي سياسي اما گلههايي دارند و معتقدند که مجلسي يکدست از جريان اصولگرا محصولش انسداد سياسي است. البته جريانهاي سياسي تاکيد کردهاند که رأي خواهند داد يا دست کم کسي را توصيه به رأي ندادن نخواهند کرد.